چه شهری است این شهر آرمانی و چه خواستنی است این موعود جهانی!
محمدعلی الفتپور؛ رئیس مرکز نوسازی و تحول اداری شهرداری تهران
خودمانیم، اتوپیایی که یونانیهای سابق و غربیهای لاحق دنبالش بودند یا مدینه فاضلهای که شرقیها برای رسیدن به آن دست و پا میزنند، چه شکلی میتواند باشد؟
البته سالهاست حجاب روزمرگی، مانع فکرکردن درباره چنین موضوعاتی برای انسان مدرن شده است. قدیمیترها خیلی بیشتر از این حرفها گفتهاند و نوشتهاند. فکر کنم ابتذال و مادیگرایی، انسانها را پوچ، بیهدف و بیمسئولیت میکند و گویا یادمان رفته که:
زکجا آمدهام آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
و خدا میداند چه راهی است این کربلا و چه مقصودی در تارک خود دارد که هرچه از ۶۱ هجری میگذرد، انگار هر سال خونش بهجوشتر میآید.
رمز و سرّ این عاشورا و این سرزمین چیست؟ رمزی که میلیونها زائر نازپرورده شهری را راهی بیابانی میکند که میدانند سختی و زحمت بیشماری را باید به جان بخرند و چه خوش میخرند.
دهها میلیون نفر پیادهروی میکنند و میلیونها نفر هم پذیرایی و خرج میکنند و قشنگتر بگویم هر کاری میکنند که زائر حسین(ع) راحت باشد و شاید بهترش این باشد، راضی باشد.
هر کاری که فکرش را بکنیم؛ از موکب پیامک و تماس رایگان تا موکب مشتومال، از موکب پول نقد تا مسافرکشی رایگان داخل فرودگاه و از رختشویی تا بستنی. مگر روایت نداریم در آخرالزمان مومنان دست در جیب یکدیگر میکنند بدون اینکه ناراحت شوند. پس این همان آخرالزمان است. آن که ندارد هم گاری هل میدهد یا جلوی آفتاب میایستد تا سایه شود برای زائران حسین(ع) یا عرق زوار را پاک میکند.
این عراقیها گویا تقدیرشان این است که بهجای اجدادشان برای محبان حسینبن علی(ع) جبران کنند که همانا حسین(ع) اوسعترین و اسرعترین سفینه نجات عالمیان است.
کودکی در بینالحرمین از خستگی راه به مادرش گلایه کرد و مادرش چه مادری کرد در حقش و گفت: اگر خسته شدی به امام زمان(عج) بگو بیاد. بگو: آقا خسته شدیم از این همه خستگی و درماندگی.
راه کربلا و اربعین یادمان میآورد که باید از این زندگی و این دنیای فانی خسته شویم که تا خسته نشویم، فرجی نمیشود و گویا عالمی خسته شدند و دارند به بقیه هم راهش را یاد میدهند. از ۱۰سال پیش تا الان رهروان اربعین دوبرابر شدهاند و دارند بیشتر هم میشوند و صدای حسین(ع) دارد بهگوش جهانیان میرسد وقتی در عاشورا به محمد حنفیه وسط جنگ و گریز نوشت: فَکاَنّ الدّنیا لَم تَکن وَ کاَنّ الاخِرَه لَم تَزَل...
یعنی دست و پازدن برای دنیا جز فرورفتن در مرداب چیزی درپی ندارد و مغروقش تباه خواهد شد.
و والله اباعبدالله این جمله را نه برای محمد حنفیه که برای ما فرستاده است؛ مایی که برای فرج باید پایمان را جای پای اماممان بگذاریم و دنیا را بگذاریم و بگذریم... .