• دو شنبه 11 تیر 1403
  • الإثْنَيْن 24 ذی الحجه 1445
  • 2024 Jul 01
یکشنبه 11 اردیبهشت 1401
کد مطلب : 159664
+
-

اصغرآقای شوخ‌طبع جبهه

گفت‌وگو با اصغر نقی‌زاده، رزمنده، عکاس جبهه و بازیگر، که اکنون اجرای مستند جنگ دوست داشتنی را بر عهده دارد

گزارش
اصغرآقای شوخ‌طبع جبهه

شهره کیانوش‌راد-روزنامه‌نگار

اصغر نقی‌زاده را بیشتر به واسطه بازی در فیلم‌هایی با موضوع دفاع‌مقدس می‌شناسیم. او فعالیت خود در سینما را با فیلم سینمایی «توبه نصوح» آغاز کرد و بعد از آن با بازیگری در فیلم‌های «مهاجر»، «آژانس شیشه‌ای»، «خاکستر سبز» و «از کرخه تا راین» به کارگردانی ابراهیم حاتمی‌کیا به شهرت رسید. حضور نقی‌زاده در جبهه و عملیات‌های مختلف موجب شده بود تا او بتواند در فیلم‌هایی با موضوع مقاومت و پایداری به خوبی ایفای نقش کند. او پس از حضور در جبهه به‌دلیل آشنایی با حرفه عکاسی، از رزمندگان و عملیات‌ها عکاسی می‌کرد. نقی‌زاده با همان روحیه شوخ‌طبع‌اش می‌گوید: «از هر کسی عکس می‌گرفتم شهید می‌شد و همین موضوع هم سوژه خندیدن بچه‌ها در جبهه شده بود». این روزها نقی‌زاده با مستند «جنگ دوست داشتنی» میزبان رزمندگان برای بیان خاطرات شیرین و شنیدنی از جبهه است. به همین بهانه، سراغ این رزمنده و عکاس دوران دفاع‌مقدس رفتیم و با او درباره مشغله‌های بازیگری‌اش گفت‌وگو کردیم.

متولد 1341است و با شروع جنگ تحمیلی از مسجد محل خود به جبهه اعزام و خیلی زود به عکاس جبهه معروف شد. او درباره آشنایی‌اش با حرفه عکاسی می‌گوید: «در واحد سمعی و بصری آموزش‌و‌پرورش شاغل بودم و همان جا هم با حرفه عکاسی آشنا شدم. با آقای گلعلی بابایی که اکنون از نویسندگان و پژوهشگران دفاع‌مقدس هستند، هم‌مسجدی بودیم. وقتی او به لشکر 27محمدرسول‌الله(ص) رفت، من و چند نفر دیگر از بچه‌های مسجد هم راهی جبهه شده و به این لشکر محلق شدیم. چون با حرفه عکاسی آشنا بودم، شروع به عکاسی کردم. معروف‌ترین عکسی که گرفتم از شهید افراسیابی است؛ همان عکسی که رزمنده‌ای را نشان می‌دهد که یک پایش قطع شده است. عکس را از پشت سر او گرفتم و کمی بعد در همان مسیر به شهادت رسید».

شوخی با رزمندگان
روحیه شوخ‌طبع اصغرآقا یکی از ویژگی‌های او در زمان عکاسی بوده است؛ «اوایل شروع جنگ، خنداندن رزمنده‌ها، آن‌هم هنگام عکاسی کار سختی بود. به آنها می‌گفتم نمی‌شود که شهید اخمو باشد! برایم فرقی نداشت سوژه عکاسی من رزمنده عادی باشد یا فرمانده. هر جور شده آنها را می‌خنداندم. یادم هست یکی از بوق‌های قرمز پلاستیکی که روی دوچرخه‌های قدیمی بچه‌ها بود را با خودم به جبهه بردم و از آن برای خنداندن رزمنده‌ها استفاده می‌کردم. در کربلای5 فرمانده ما گفت برو از حاج‌محمد کوثری عکس بگیر. وقتی به قرارگاه تاکتیکی لشکر27در فاصله هزار‌متری خط مقدم رفتم، دیدم جمعی از فرماندهان در سنگر فرماندهی در حال تشریح نقشه عملیاتی هستند. فضای سنگینی بود. صدای بوق را درآورم و آنها هم برگشتند سمت من نگاه کردند. اول تعجب کردند و بعد زدند زیر خنده و من هم سریع عکسم را انداختم. یکی از آنها گفت: شما؟ گفتم: اصغر نقی‌زاده هستم، تبلیغات لشکر 27.گفت: همیشه با این ابزار تبلیغ می‌کنی؟ گفتم: بالاخره هر کس ابزاری دارد. ابزار شما بیسیم است و ابزار من این بوق!» نقی‌زاده ادامه می‌دهد: «گاهی هم با رزمندگان شوخی می‌کردم و می‌خواستم فضا تغییر کند. یادم هست یکی از رزمندگان خواست از او عکس بگیرم. نمی‌دانم چرا حس و حالش را نداشتم. به او گفتم اول عطر بزن تا بوی خوش بگیری و بعد در جیبت پول خرد بریز تا سر و صدا کند و از تو عکس بگیرم. خلاصه اینکه از او عکس نگرفتم. روز بعد به من گفتند برو تیپ یک و از حاج‌عباس کریمی عکس بگیر. من هم دوربین را برداشتم و رفتم به تیپ یک پرسان پرسان سراغ حاج‌عباس کریمی را گرفتم تا رسیدم به همان بنده خدایی که از من خواسته بود عکس او را بگیرم. پرسیدم حاج‌عباس کریمی شمایید؟ خندید و گفت: بله! گفتم: آمده‌ام از شما عکس بگیرم. گفت: چی شد؟ چرا دیروز نگرفتی؟ عذرخواهی کردم و خلاصه از او عکس گرفتم. حاج‌عباس در عملیات بدر شهید شد. رزمندگان می‌گفتند از هر کسی عکس می‌گیری شهید می‌شود. خودم هم داشت باورم می‌شد و گاهی نگران این موضوع می‌شدم که نکند واقعا همینطور است اما به هر حال جنگ بود و من هم در زمان عملیات عکاسی می‌کردم. خیلی از افرادی که از آنها عکس گرفته‌ام شهید شدند و حالا این عکس‌ها به‌عنوان تنها عکس‌های زمان حضورشان در جبهه به یادگار مانده‌اند».

پخش فیلم در جبهه
اولین همکاری اصغر نقی‌زاده با ابراهیم حاتمی‌کیا به فیلم سینمایی «مهاجر» برمی‌گردد. او با نقل خاطره‌ای برایمان می‌گوید که چگونه این آشنایی ادامه یافت و حاتمی‌کیا از برخی خاطراتش در چند سکانس استفاده کرد؛ «خاطرات جبهه را برای حاتمی‌کیا تعریف کردم. او هم در چند سکانس از این خاطرات ایده گرفت. در فیلم سینمایی «آژانس شیشه‌ای» ابراهیم حاتمی‌کیا از من خواست تا نقش خودم را بازی کنم. من هم با نام اصغر در این فیلم حضور دارم و از شعرهای طنزی که در جبهه می‌خواندیم استفاده کردم. درفیلم «از کرخه تا راین» نیز از بخشی از خاطراتم در عملیات خیبر استفاده کردم. در این عملیات عراقی‌ها بدجوری شلوغ کرده بودند و آتش خمپاره را روی سر ما خالی می‌کردند. یکی از رزمندگان برای اینکه به بچه‌ها روحیه بدهد، پیت حلبی را برداشت و رفت روی خاکریز و شروع کرد به کوبیدن روی آن و اشعاری خواند. بچه‌ها تا این صحنه را دیدند زدند زیر خنده. وقتی این خاطره را برای آقای حاتمی‌کیا تعریف کردم، او از من خواست تا این نقش را در سکانسی از فیلم از کرخه تا راین بازی کنم. اکثر کسانی که روحیه طنز داشتند به بهانه‌های مختلف اشعاری می‌سرودند یا خاطره‌هایی نقل می‌کردند که باعث خنده می‌شد. گاهی از هر موضوعی برای خندیدن استفاده می‌کردیم. همیشه عملیات نبود و ما هم جوان بودیم، طبیعی بود که شوخی کنیم و سربه‌سر همدیگر بگذاریم. البته شوخی‌ها حالت مسخره کردن نداشت و هدف این بود که با خواندن شعرهای طنز، فضای سخت جنگ را برای همدیگر آسان کنیم.» روز بعد از اعلام پایان جنگ، نقی‌زاده تصمیم می‌گیرد باز هم دست به ابتکاری بزند تا روحیه رزمندگان را تقویت کند؛ «29مرداد سال 1367اعلام شد که جنگ تمام‌شده است. یک روز بعد آپارت 16میلی‌متری را به جبهه بردم. در سنگر فرماندهی پرده‌‌ای نصب و بلندگو وصل کردم. به این ترتیب شب‌ها فیلم سینمایی روی پرده در فضای آزاد پخش می‌کردم. فیلم با صدای زیادی پخش می‌شد که بعید نبود در آن تاریکی و سکوت جبهه صدای فیلم تا سمت دشمن هم رفته باشد!»

 جنگ دوست‌داشتنی
 جنگ در هیچ کجای دنیا دوست‌داشتنی نیست اما در مستند تلویزیونی«جنگ دوست‌داشتنی» رزمندگانی پای دوربین می‌نشینند که می‌گویند حاضرند همه دارایی خود را بدهند که به آن روزها برگردند! نقی‌زاده که اجرای این برنامه تلویزیونی را برعهده دارد، همراه مهمانان برنامه خاطرات آن روزها را مرور می‌کند. خودش می‌گوید: «جنگ دوست داشتنی نیست اما یاد کردن از صفا و یکدلی، یکرنگی و خلوص و از جان گذشتگی رزمندگان در 8سال دفاع‌مقدس، آن روزها را برایمان دوست‌داشتنی می‌کند». جنگ دوست‌داشتنی، محصول گروه مستند روایت فتح و به کارگردانی حسین همایون‌فر است که از شبکه نسیم پخش می‌شود. نقی‌زاده، درباره اهمیت به اشتراک گذاشتن خاطرات طنز جبهه می‌گوید: «روزهای جنگ هم مثل زندگی معمولی با شادی و غم همراه بود؛ هم شکست داشت و هم پیروزی. واقعیت این است که کسی از جنگ خوش‌اش نمی‌آید. جنگ بر ما تحمیل شده بود و همه با تمام توان در برابر دشمن مقابله می‌کردیم. در عین حال، با هم بودن‌ها، دور هم بودن‌ها و گفتن و خندیدن‌ها در یاد همه آنها که روزهای حضور در جبهه را تجربه کرده‌اند خاطرات خوشی به یادگار گذاشته است. خیلی از جوان‌ها حتی فرزندان خودم هم به من می‌گویند مگر در جنگ هم از این اتفاقات می‌افتاد؟ مگر شوخی هم می‌کردید؟ پاسخ من این است که این جوان‌ها که از کره مریخ نیامده بودند. جوانانی از دل همین مردم و محله‌ها بودند که راهی جبهه شدند. معتقدم نباید روایت‌های ما از جنگ فقط محدود به شب‌های عملیات باشد. باید این بخش از تاریخ دفاع‌مقدس را هم به جوانان معرفی کنیم که رزمندگان در دل جنگ با حفظ روحیه‌ای قوی در صحنه دفاع حاضر می‌شدند.»

مکث
گلعلی بابایی، نویسنده پیشکسوت دفاع‌مقدس:
روزی صد‌بار صلوات می‌فرستم برای اصغر‌آقا


«اصغرآقا آکتور سینما» مستندی به کارگردانی و نویسندگی محسن نقی‌زاده و تهیه‌کنندگی یاسر فریادرس است که به زندگی اصغر نقی‌پور از کودکی تا حضور در جبهه و سینما می‌پردازد. گلعلی بابایی، نویسنده پیشکسوت دفاع‌مقدس که آن زمان مسئول پرسنلی گردان حبیب لشکر27محمد رسول‌الله(ص) بوده در بخشی از این مستند می‌گوید: «اولین پرتره‌هایی که از رزمندگان گرفته شد توسط اصغر‌آقا بود. به‌عنوان مستندنگار جنگ، وقتی به این آرشیو مراجعه می‌کنم روزی صد‌بار صلوات می‌فرستم برای اصغر‌آقا که چقدر این عکس‌ها برای تدوین تاریخ جنگ مفید است. عکس‌های یادگاری، پرتره و عکس‌های دسته‌جمعی بخشی از تاریخ جنگ است».

 

این خبر را به اشتراک بگذارید