• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
یکشنبه 21 فروردین 1401
کد مطلب : 157697
+
-

پایان یک رابطه نامتوازن

یادداشت
پایان یک رابطه نامتوازن

مهدی سعیدی- کارشناس مسائل سیاسی

بیستم فروردین ماه سال1359 بود که «جیمی کارتر» رئیس‌جمهور مغموم آمریکا که در حل بحران گروگانگیری اعضای سفارت آمریکا در تهران ناکام مانده بود، با صدور دستوری از قطع رابطه با ایران سخن گفت و در سخنانی اعلام کرد دیپلمات‌های ایرانی ۲۴ساعت فرصت دارند خاک آمریکا را ترک کنند. در ساعت۱۲:۳۵ بیستم فروردین‌ماه حدود ۵۰نفر از اعضای سفارت ایران در واشنگتن و اعضای کنسولگری‌های ایران در شیکاگو و نیویورک به همراه خانواده‌هایشان با پرواز ۷۳۰ هواپیمایی ملی ایران وارد فرودگاه مهرآباد تهران شدند و از آن روز هیچ دیپلماتی به نمایندگی و سفیری از جانب ملت ایران به این سرزمین فرستاده نشده است. در مورد این قطع رابطه باید به چندنکته توجه کرد.
1-آشنایی ایرانیان با آمریکا به قرن نوزدهم میلادی و دوران حاکمیت قاجار بر‌می‌گردد که به‌تدریج نام سرزمین‌های جدید کشف‌شده در ینگه‌دنیا به گوش دربار پادشاه ایران رسید. در همین دوران بود که میرزا تقی‌خان امیرکبیر برای جلوگیری از گسترش سلطه اجنبی بر ایران‌زمین بالاخص در سرحدات جنوبی که انگلیسی‌ها روزبه‌روز بر حضور و قدرت خود در خلیج‌فارس می‌افزودند، تصمیم گرفت تا مذاکراتی را با جورج مارشال، وزیرمختار آمریکا در عثمانی داشته باشد که حاصل آن انعقاد عهدنامه مودت و کشتیرانی ایران و آمریکا بود؛ عهدنامه‌ای که عملی نشد و خلیج‌فارس به تسخیر کامل انگلیسی‌ها درآمد. «ساموئل گرین بنجامین» نخستین دیپلمات رسمی آمریکا در ایران بود که سال1883 میلادی به کنسولگری تازه‌تاسیس وارد شد و از طرف ایران «میرزا ابوالحسن شیرازی» به آمریکا رفت. سال‌ها بعد نوبت به «حسینقلی‌خان صدرالسلطنه»، پسر میرزا آقاخان نوری رسید که در تاریخ به «حاجی واشینگتن» معروف شد.
2-رابطه جدی ایران و آمریکا براساس اعتماد به آمریکا پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفت. مصدق به دولت آمریکا به‌مثابه کشوری بی‌طرف می‌نگریست که برای اعاده حقوق ملت ایران در برابر زیاده‌خواهی انگلیسی‌ها می‌توان به او اعتماد کرد؛ اعتمادی که خیلی زود بی‌اعتبار ‌و معلوم شد که در نهایت آمریکایی‌ها درمیان دعوای ایران و انگلیس، دوست دیرینه خود را برگزیده‌اند و سهم خود را از نفت ایران طلب کرده‌اند.
3-از فردای کودتای 28مرداد1332 بود که چهره واقعی آمریکا آشکار و نگاه افکارعمومی ملت ایران نسبت به آن دگرگون شد و از آمریکا به‌مثابه دولتی بی‌اعتبار یاد شد که خوی استعمارگری را همچون اجداد اروپایی‌اش پیشه خود کرده‌است.
4-کینه و نفرت ملت از آمریکا آنگاه به اوج خود رسید که پس از کودتا، آمریکا تمام‌قد به حمایت از دولت دست‌نشانده پهلوی پرداخت و در فهرست خباثت‌های خود انواع و اقسام خیانت و جنایت را ثبت و در این مسیر روی روس‌ها و انگلیسی‌ها را سفید کرد و اینگونه به بزرگ‌ترین دشمن این ملت بدل شد.
5- انقلاب اسلامی ملت ایران در غفلت تاریخی آمریکایی‌ها به پیروزی رسید و سران کاخ سفید و پنتاگون را مبهوت خود کرد. خطای محاسباتی دستگاه‌های رنگارنگ اطلاعاتی و امنیتی آمریکا و در رأس آن سازمان سیا، خشم ایادی وابسته به آمریکا در منطقه و خاورمیانه را درآورده بود و شاه مبهوت پهلوی به هیچ‌وجه باور نمی‌کرد که سرنگونی حکومت او بدون رخصت و هماهنگی آمریکایی‌ها ممکن باشد. همین رو‌دست‌زدن بود که آمریکایی‌های آچمزشده را واداشت که با همه توان برای بر زمین‌زدن انقلاب اسلامی به میدان بیایند!
6-کینه‌توزی‌های آمریکایی‌ها که از پیروزی انقلاب اسلامی و سرنگونی رژیم پهلوی به روزهای اوج خود رسیده بود، اقدام‌هایی نبود که از چشم ملت ایران پنهان بماند. بالاخص آنکه پس از هر ناامنی، ترور، آشوب، بلوا، خیانت و... ردپای آمریکایی‌ها و ایادی سفارتخانه آنها قابل مشاهده بود و این مسئله روزبه‌روز بر نفرت این ملت نسبت به آمریکا می‌افزود.
7-حضرت امام‌خمینی(ره) از همان ابتدای آغاز مبارزه، دشمن اصلی ملت ایران را نه شاه دیکتاتور پهلوی، که آمریکای جنایتکار معرفی کرد و در طول 15سال تبعید همواره بر این حقیقت اصرار ورزیدند و حتی منشأ جنایات شاه خائن را نیز آمریکا می‌دانستند با این منطق بود که فروپاشی جاسوس‌خانه آمریکا در ماجرای سیزدهم آبان ماه را انقلابی بزرگ‌تر از انقلاب بهمن ماه معرفی کرد، چراکه به واقع بساط مرکز نفوذ و دخالت بزرگ‌ترین دشمن این ملت برچیده شد.
8- آنچه از سفارتخانه آمریکا پس از تسخیر توسط دانشجویان پیرو خط امام بیرون آمد، اسناد فراوانی بود که از اعتبار همه ادعاهای مطرح در مورد دخالت‌های گسترده آنها در حوادث تلخ پس از انقلاب حکایت می‌کرد. به واقع این مکان به اتاق فرمان و جاسوس‌خانه‌ای تبدیل شده بود که طرح براندازی انقلاب نوپای اسلامی ملت ایران از آنجا مدیریت و برنامه‌ریزی می‌شد.
9-رئیس‌جمهور پرادعای آمریکا که گمان می‌کرد ملت ایران همچنان سرسپرده او هستند، با تهدید و ارعاب نظامی و اعمال تحریم‌ها و تشدید فشارهای سیاسی بین‌المللی، تلاش کرد تا اراده خود را در حل بحران گروگانگیری بر اراده ملت ایران برتری دهد، اما صبر و ایستادگی و شجاعت ملت ایران که از ایمان و نصرت الهی و هدایت و رهبری بزرگمردان ایران زمین نشأت گرفته بود، کارتر را مجبور به اعتراف به شکست حربه‌های مختلف کرد تا آخرین راه‌حل را در قطع روابط دیپلماتیک دنبال کند.
10-سخن آخر آنکه پس از سال‌ها چالش و تقابل و تضاد منافع، سرآخر این آمریکا بود که از قطع رابطه سخن گفت و جمهوری اسلامی با وجود خباثت‌ها و خیانت‌ها و دخالت‌های مستمر آمریکایی‌ها در مسائل داخلی کشور پیشگام قطع رابطه نشد. هرچند که از این قطع رابطه، این ملت ایران بود که بیشترین سود را برد‌ و توانست انقلاب اسلامی خود را روزبه‌روز مبتنی بر استقلال و خودباوری به پیش ببرد و به مقتدرترین کشور منطقه غرب آسیا بدل کند.

این خبر را به اشتراک بگذارید