سعید مروتی-روزنامهنگار
دعوای حقوقی بر سر فیلم «قهرمان» که از چند ماه پیش شروع شده، حالا به مرحلهای رسیده که هر یک از طرفین ماجرا، همهچیز را به نفع خود تفسیر میکنند. آزاده مسیحزاده، کارگردان «بازی دو سر باخت» که مدعی است فرهادی فیلم قهرمان را براساس مستند او ساخته است از قرار جلب به دادرسی میگوید و طرف دیگر وکیل اصغر فرهادی میگوید قرار صادره حکم نهایی نیست و در 2مورد شکایت (ادعای سهیم شدن در درآمدهای داخلی و خارجی قهرمان و ادعای لطمه وارد شدن به حیثیت فردی که فیلم فرهادی براساس زندگی او ساخته شده) قرار منع تعقیب صادر شده است. این خلاصه چند خطی از حاشیههای فیلم قهرمان است و باید دید دادگاه در نهایت چه حکمی را صادر خواهد کرد. ممکن است در نهایت اصغر فرهادی برنده این دعوای حقوقی شود یا هنرجوی سابقش که مدعی کپیبرداری استاد از مستندش است، برنده از دادگاه بیرون بیاید. در نهایت اما واضح است که در هر وضعیتی این اصغر فرهادی است که بازنده ماجراست؛ اینکه بازی دوسر باخت مستند خامدستانهای است؛ درحالیکه قهرمان فیلمی است که با مهارت ساخته شده، و اینکه در نهایت هر دو اثر صرفا براساس یک سوژه واقعی جلوی دوربین رفتهاند یا فیلم فرهادی با الهام از مستند خانم حسینزاده ساخته شده اهمیتی ندارد. در نهایت کسی که در سطح رسانهای مورد توجه قرار گرفته خانم حسینزاده است که تا قبل از این ماجرا کسی او را نمیشناخت و آن که چه در داخل و چه در خارج از مرزها اعتبارش زیر سؤال رفته کارگردان اسکاری سینمای ایران است. شهرت جهانی که نتیجهاش سالها تحسین دستاوردهای هنری فرهادی بوده حالا روی دیگرش را نمایان کرده است. حالا رسانههایی که تا دیروز فقط حامی فرهادی و فیلمهایش بودند، او را پیش از حکم دادگاه محکوم کردهاند. گاردین، هالیوود ریپورتر، ایندی وایر و... همگی انگشت اتهام بهسوی فرهادی دراز کردهاند. جایگاه فرهادی میان ایرانیان هم به دلایلی که اصلا سینمایی نیست (و ربطی هم به این دعوای حقوقی ندارد) متزلزل شده است. اساسا یکی از نشانههای تغییر رفتار جامعه ایرانی را باید در تجدیدنظر درباره فرهادی مشاهده کرد که خود ماجرایی مفصل است.
اصغر فرهادی را با هوش و حسابگریاش میشناختیم. هوش و استعدادی که باعث شد خیلی زود ارتفاع بگیرد و به یکی از چهرههای مطرح سینمای جهان تبدیل شود و با قدرت حسابگریاش، در هر موقعیتی میزانسن مطلوب خود را خلق کند. حالا این پرسش مطرح است که چرا او اجازه داد شاگرد سابقش مدعی شود و خود را شریک موفقیتهای فیلم قهرمان بداند؟ واقعا نمیشد در همان روزهای اول ماجرا را جوری مدیریت کرد که هیچکدام از این اتفاقها رخ ندهد؟ فرهادی چگونه اجازه داد اعتبارش سر یک موضوع قابل حل و مدیریت، زیر سؤال برود؟ پس آن هوش و حسابگری و قدرت پیشبینی و تشخیص کجا رفته بود؟ در این مورد نمیشود او را شماتت نکرد که چرا نتوانسته از خودش مراقبت کند و به اعتبارش چوب حراج نزند. شاید هم زیادی حسابگر بودن کار دستش داده است. (در این زمینه ما روایت آزاده مسیح زاده را در دست داریم که البته با آنچه اطرافیان فرهادی میگویند متفاوت است). هر چه هست نمیشود اشتباه استراتژیک فرهادی را انکار کرد. اتهام سنگین سرقت هنری، درست یا غلط به او منتسب شده و حتی شاید بتوان گفت این ماجرا در ناکامی قهرمان در راهیابی به فهرست نهایی نامزدهای اسکار هم نقش داشته است. موفقترین کارگردان تاریخ سینمای ایران با ۲جایزه اسکار و انبوهی افتخار بینالمللی و داخلی و از چهرههای شاخص سینمای جهان در یک دهه اخیر، با آن همه دستاورد، حالا در جایگاه متهم نشسته است و عنصر شهرت باعث شده همه در جایگاه قاضی بنشینند و دربارهاش قضاوت کنند که به شکلی کنایی درست برعکس دستمایه «قضاوت نکردن» بهعنوان موتیف آثار فرهادی است. آقای فرهادی بهراحتی و با صراحت مورد قضاوت قرار میگیرد و فضای رسانهای که تا همین چند وقت پیش در خدمتش بود حالا محلی شده برای قربانی کردن قهرمان دیروز؛ مهلکهای که شاید عواقب جبرانناپذیری برای فرهادی در پی داشته باشد؛ حاشیهای که متن را کاملا تحتالشعاع قرار داده است و مقصر اصلیاش هم خود فرهادی است که سر بزنگاه قاعده بازی را رعایت نکرده است. این پرونده بالاخره بسته خواهد شد، ولی فارغ از هر نتیجهای، آنکه زیر سؤال رفته فیلمساز جهانی ماست که در سختترین روزهای زندگی حرفهایاش، توسط مدافعان دیروزش مورد اتهام قرار گرفته است و هیچچیزی تلختر از این نیست که چاقو دسته خودش را ببرد.
هرچه قویتر، سختتر زمین میخوری
اعتبار از دسترفته اصغر فرهادی
در همینه زمینه :