تردیدی وجود ندارد که فروپاشی امپراتوری عثمانی از مهمترین و تأثیرگذارترین اتفاقات تاریخ است و قریب به اتفاق مورخان روی این موضوع اتفاق نظر دارند. تأثیر فروپاشی امپراتوری عثمانی روی جامعه جهانی به حدی عمیق است که هنوز هم اثرات آن در منطقه خاورمیانه مشاهده میشود و به همین دلیل این نقطه از دنیا، همواره آبستن اتفاقات تازه است. پس از شکست امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی اول، طرفهای پیروز یعنی متفقین، کمر به تنبیه حکومت عثمانی بستند و به همین بهانه بسیاری از متصرفات عثمانی را بین خود تقسیم کردند. نقشه متفقین برای نابودی کامل امپراتوری عثمانی و ترسیم نقشه جدید خاورمیانه در نهایت به تشکیل چند کشور کوچک در همسایگی ایران منجر شد و همین مرزبندیها نطفه بسیاری از جنگها و کشمکشهای سیاسی را تشکیل داد. چنانکه فرامکین، نویسنده و مورخ سرشناس آمریکایی در کتاب «صلحی که همه صلحها را بر باد داد» به صراحت به این موضوع اشاره میکند که تجزیه عثمانی در جنگ جهانی اول موجب تغییرات وسیع در خاورمیانه و مرزبندیها جدید و بروز اتفاقات ناگوار در این منطقه شد.
تنبیه امپراتوری عثمانی
پیروزی متفقین در جنگ جهانی اول، دست آنها را برای استعمار مناطقی که سرشار از منابع طبیعی بود باز گذاشت و فرانسه، بریتانیا و روسیه به پشتوانه این پیروزی بزرگ تصمیم گرفتند نقشه خاورمیانه را از نو ترسیم کنند. معاهده «سور» دقیقاً با چنین رویکردی از سوی متفقین و برای تنبیه امپراتوری عثمانی مطرح شد. طبق این معاهده، امپراتوری عثمانی نهتنها قلمرو عربی، آفریقایی و اروپایی خود را از دست میداد، بلکه در مناطق شرقی ترکیه کنونی هم یک دولت مستقل ارمنی و منطقه خودمختار کردستان در جنوب شرقی ترکیه ایجاد میشد. طبق معاهده «سور» منطقه «تراکیه» شامل محدوده اروپایی ترکیه کنونی و ازمیر و نواحی آن به یونان واگذار میشد و مناطق جنوب غرب ترکیه کنونی به فرانسویها و ایتالیاییها واگذار میشد. حالا چرا متفقین تصمیم به تنبیه امپراتوری عثمانی گرفتند؟ چون عثمانی در جنگ جهانی اول به حمایت از امپراتوری آلمان و امپراتوری اتریش - مجارستان وارد جنگ شد و در نهایت با شکست متحدان تاوان سنگینی باید پس میداد.
پیمان استعماری
طرح پیمان استعماری «سایکس - پیکو» دومین ترفند متفقین و کشورهای استعمارگر برای سلطه بر خاورمیانه بود. طبق این پیمان که در سال 1916به امضا رسید، چند کشور عربی و اسلامی با مرزهای شناخته شده و بینالمللی شکل گرفتند. «مارک سایکس» و «فرانسوا ژرژ پیکو» دو دیپلمات بریتانیایی و فرانسوی بودند که از طرف دولتهایشان ماموریت پیدا کردند تا مرزهای کنونی کشورهای عراق، کویت، عربستان، اردن، مصر، سوریه و لبنان را تعیین کنند. چکیده و اصل مطلب پیمان «سایکس - پیکو» این بود که متفقین قلمروهای عربی امپراتوری عثمانی مثل سوریه، لبنان، عراق، فلسطین، مصر و حجاز را طبق میل و منافع ملیشان تقسیم کنند و در مرحله بعد با تکیه بر قدرت نظامیشان این کشورهای تازه تأسیس را به منطقه تحمیل کنند. بهعبارت سادهتر، طبق تبانی متفقین، منطقه خاورمیانه عربی بین سه کشور فرانسه، انگلیس و روسیه تقسیم شد.
ترکها علیه متفقین
امضای معاهده سور و توافق متفقین برای فروپاشی امپراتوری عثمانی بهطور طبیعی تبعات زیادی به همراه داشت و اینگونه نبود که ترک تبارهای عثمانی ساکت بنشینند تا سرزمینشان به آسانی اشغال و تجزیه شود. امضای این معاهده موجب ظهور جنبش ملیگرایان ترک و شورش بخش قابل اعتنایی از نیروهای ارتش عثمانی علیه سلطان محمد ششم، آخرین سلطان عثمانی شد. ملیگرایان ترک که به رهبری مصطفی کمال در آنکارا دولت ملی تشکیل داده بودند، معاهده سور را نپذیرفتند و در برابر ارتشهای یونان، بریتانیا و فرانسه که بخشهای غربی ترکیه کنونی را اشغال کرده بودند، برخاستند. جنگ نیروهای ترک و متفقین 3سال به طول انجامید و در نهایت به پیروزی ترکها و امضای معاهده جدیدی در سال 1924 منجر شد. طبق این معاهده جامعه جهانی مرزهای ترکیه کنونی را به رسمیت شناخت و اینگونه بود که ترکیه بهعنوان نخستین کشوری که از دل فروپاشی امپراتوری عثمانی تشکیل شد، اعلام موجودیت کرد.
نقشه جدید
ترسیم نقشه جدید خاورمیانه و تقسیم کشورهای عربی برای کشورهای استعمارگر کار چندان آسانی هم نبود و آنها با توسل به خدعه و نیرنگ اهداف از پیش تعیین شدهشان را پیش بردند. طبق دادههای تاریخی و سندهای مکتوبی که از اتفاقات بعد از جنگ جهانی اول به جا مانده، بریتانیاو فرانسه به اعراب ساکن در قلمرو عثمانی وعده داده بودندکه چنانچه علیه امپراتوری عثمانی شورش کنند و موجب سرنگونی آنها شوند از سوی متفقین به رسمیت شناخته میشوند و به استقلال دست خواهند یافت. این دو کشور توافق کردند که متصرفات خاورمیانهای را به امیرنشینهای متعدد بدل کنند و در هر امیرنشین، احساسات قومی، نژادی، زبانی و مذهبی را علیه عثمانی تحریک کنند تا راه شکست نهایی عثمانی از این طریق فراهم شود. امپراتوری عثمانی به واسطه تحریک احساسات ناسیونالیستی کشورهای عربی خاورمیانه از سوی کشورهای استعماری فروپاشید اما بیشتر کشورهای منطقه تا اواسط سده بیستم مستعمره باقی ماندند؛ سوریه و لبنان تحت نفوذ فرانسه، و عراق، اردن و فلسطین تحت نفوذ بریتانیا بودند. در شمال آفریقا هم مصر تحت نفوذ بریتانیا درآمد و فرانسه بر مغرب متشکل از تونس، الجزایر و مراکش مسلط شد.
قیام عربی
تا اواسط سده بیستم همهچیز طبق نقشه متفقین و کشورهای استعمارگر بریتانیا، فرانسه و روسیه پیش رفت تا اینکه موج استقلالخواهی در این کشورها بالا گرفت و رژیمهای پادشاهی این کشورها یکی پس از دیگری سرنگون شدند. به واسطه همین اتفاقات تاریخی بود که مشکل استعمار تا حدودی و نه بهطور کامل در منطقه خاورمیانه حل و فصل شد اما مرزهای ناهمگون قومی و قبیلهای که بعد از جنگ جهانی اول و براساس پیمان استعماری «سایکس - پیکو» تعیین شده بود همچنان بهعنوان یک معضل بزرگ تاریخی پابرجا ماند. بسیاری از مورخان بر این باورند که همین مرزبندیهای ناشیانه و منفعتطلبانه که با تار و پود خاورمیانه عجین شده سرمنشأ بسیاری از بحرانهایی است که تاکنون در این منطقه بهوقوع پیوسته است. درست است که دنیا از سلطه امپراتوری عثمانی خلاص شد اما متفقین با تشکیل کشورها و حکومتهای جدید آن هم با نژادها و قبایل ناهمگون، بذر نفاق را در خاورمیانه کاشتند تا محصولی که میخواهند را درو کنند.
پسلرزههای فروپاشی امپراتوری عثمانی
تقسیم غنائم در خاورمیانه
در همینه زمینه :