هادی یوسفی؛پژوهشگر آموزش عالی
اگر کمیگرایی را بهعنوان شاهبیت سیاستگذاری آموزش عالی ایران در دهههای اخیر قلمداد کنیم، سخن به گزاف نگفتهایم. نظام آموزش عالی ایران در دهههای اخیر رشد کمی قابل توجهی داشته، اما آیا میتوان گفت دانشگاه در جامعه ایرانی در انجام رسالت بنیادین خود در پرورش اندیشه و رهبری جریانهای فکری و اجتماعی موفق بوده؟ برای پاسخ به این سؤال میتوان ابعاد مختلفی را مورد بررسی قرار داد، اما شاید نخستین نکته مربوط به سیاستهای اتخاذ شده در حوزه آموزش عالی باشد که در سطح کلان جهتگیری دانشگاهها را مشخص کرده است. شواهد گویای آن است که از برنامه اول تا پنجم توسعه محوریت برنامهها در حوزه آموزش عالی بر پاسخگویی به تقاضای اجتماعی برای ورود به دانشگاه متمرکز بوده، و به انحای مختلف دولتها سعی در گسترش کمی واحدهای دانشگاهی داشتهاند. بر این اساس توسعه مؤسسات آموزش عالی بدون درنظرگرفتن ابزارهای لازم برای به فعلیترساندن تمامی رسالتهای دانشگاه در دستور کار قرار گرفت. نتیجه این سیاست، تبدیل دانشگاهها به کارخانههای تولید مدرک بود که تنها موفقیت آن، افزایش میانگین افراد دارای مدرک دانشگاهی در آمارها بوده است. سرانه محوربودن بودجهریزی دانشگاه، سیاست دیگری بود که دانشگاهها را بر پذیرش تعداد بیشتری از دانشجویان تشویق کرد.
کارکرد آموزشی دانشگاه؛ قربانی سیاستهای کمیگرا
در همینه زمینه :