اقتصاد سینما و متغیرهای غیراقتصادی
اقتصاد سینمایی صرفا به فروش فیلمها مربوط نمیشود و دامنه وسیعتری را از آنچه در نگاه نخست بهنظر میرسد، دربرمیگیرد. اقتصاد سینما مبحثی است که نیاز به مطالعات و پژوهشهای دانشگاهی دارد تا در سایه نتایج به دستآمده بتوان برنامهریزی فرهنگی انجام داد و از شکست فیلمها و افول سینما جلوگیری کرد. در دانشگاههای ایران، تحقیقاتی درباره اقتصاد سینما در قالب پایاننامههای کارشناسی ارشد یا رسالههای دکتری انجام شده است. با اینکه تعداد این پژوهشها بسیار کمتر از آن چیزی است که سینمای ما به آن نیاز دارد ولی متأسفانه حتی همین معدود پایاننامهها و رسالهها و مقالات مستخرج از آنها نیز محل ارجاع فعالان سینما نیست. قطع ارتباط میان بدنه سینما و مراکز دانشگاهی خود موضوعی است که نیاز به بررسی دقیق و مبسوط دارد. با این حال شاید اگر مقالاتی که در قالب چارچوبهای آکادمیک درباره موضوعات سینمایی به نگارش درمیآید و در ژورنالهای تخصصی منتشر میشود، به زبان سادهتر و قابل فهمتری بهدست فعالان سینمایی برسد، گرهی از کار سینما نیز باز شود. برای نمونه، در مقاله «بررسی و تحلیل عوامل مؤثر بر تقاضای سینمای ایران» که در شماره نهم بهار 1389فصلنامه «پژوهش فرهنگی» منتشر شده، نویسندگان به موضوع اقتصاد سینما پرداختهاند. آنها در قسمت «مبانی نظری» مقاله خود نوشتهاند؛«اقتصاد سینما اصطلاحی است که در ایران بیشتر بهکار میرود. در مراکز دانشگاهی، از «سینما بیزینس» یا «فیلم بیزینس» نام برده میشود که یکی از ابعاد آن بعد اقتصادی است. یکی از علتهای طرح اقتصاد سینما در دنیا به این شکل، آن است که صنعت سینما شامل فرهنگ، اقتصاد و ابعاد دیگری است که کاملاً به هم آمیختهاند و هر بعدی از آن به ابعاد دیگـر پیونـد خورده اسـت. نمیتوان انتظـار داشـت کـه سـینما از کـارکرد فرهنگی- اجتماعی قوی، فناوری پیشرفته و بهروز و جذابیتها و ارزشهای هنری برجسته برخوردار باشد، ولی کارکرد اقتصادی آن ضعیف باشد. این موارد به یکدیگر مرتبطاند. در بررسی وضعیت سینما از بعد اقتصادی، هرگونه نتیجهگیری و جمعبندی، چه مثبت و چه منفی، نمایشگر وضعیت کیفیت سینما و ابعاد و جنبههای دیگر آن نیز است. به همین علت، سینمای بیمار، هم از لحاظ فرهنگی و هم از لحاظ اقتصادی، مشکل دارد و سینمای خوب اقتصاد خوبی هم خواهد داشت.»
اما مگر محصول سینما را میتوان محصول یک کارخانه ارزیابی کرد. در سال چند ده فیلم مختلف اکران میشوند که توسط افراد مختلفی ساخته شدهاند. پاسخ این مقاله به این موضوع چنین است؛«کالای نهایی سینما محصولی است که به تعداد فیلمهای اکرانشده در یک سال، متنوع و در نتیجه ناهمگن است. کالای ناهمگن به کالایی گفته میشود که در طبقهبندی کالاها از نظر نوع، تحت یک عنوان آورده میشود (مثلاً پیکان، پژو)، ولی برخی تفاوتهای رفتار عقلایی مصرفکننده باعث میشود که وی به هر کدام از این مصداقها، ترجیح متفاوتی را اعلام کند و تمایل خاصی را برای تقاضای هر کدام نشان دهد.
بهعبارت دیگر، هر فیلم مخاطب خود را دارد و اکران آن بخشی از تقاضاکنندگان (سینمارو) بالقوه را بهخود جذب میکند. ناهمگن بودن کالای نهایی سینما تأکیدی خواهد بود بر انتخاب در تعیین نوع کالا (نوع فیلم) و اعلام ترجیح تقاضاکننده، به این معنی که مصرفکننده در میان کالاهای پـیش روی خود (در اینجا فیلمهای سینمایی اکرانشده) انتخاب و اعلام ترجیح میکند. این نشان میدهد که تماشاگر به همه فیلمهای اکرانشده، بهمثابه کالای همگن با لذت یکسان نگاه نمیکند و انتخاب فیلم برای وی حائز اهمیت است.» این مقاله در ادامه عوامل مؤثر بر تقاضای سینما را چنین برمیشمرد؛«عوامل مؤثر تقاضای سینمای ایران، به دو دسته عوامل اقتصادی (متغیرهای کمی) و غیراقتصادی (متغیرهای کیفی) تقسیم میشود که عبارتند از سن، جنس، تحصیلات، وضعیت تأهل، ترکیب جمعیتی خانوار، وضعیت اشتغال، نوع فعالیت، درآمد، طبقه اجتماعی، قیمت بلیت، تورم، کیفیت سینما، تعداد و پراکندگی سالنهای سینما، ساعت اوقات فراغت، قیمت و میزان استفاده از کالاهای جانشین (برنامههای تلویزیونی، میزان استفاده از DVD و CD، میزان استفاده از برنامههای رایانهای و اینترنت، ماهواره و...)، سایر تفریحات (تئاتر، موسیقی، گالری، موزهها، نمایشگاهها، کتاب، مجلات، ورزش و...)، نبود قانون کپیرایت و دسترسی آسان به CDهای قاچاق، سهم سینما در سبد مصرفی خانوار، قیمت کالاهای مکمل سینما، کیفیت فیلم، حضور بازیگران مشهور، حضور کارگردان نامی و مشهور، موضوع فیلم و جسارت در پرداخت سوژه، معضلات فرهنگی (سانسور)، سیاستگذاریهای مسئولان ذیربط، بیتوجهی به ساخت فیلم برای همه سطوح و گروهها، تناسب و تنوع نداشتن موضوعات فیلمهای به نمایش گذاشته شده، اکران بهموقع فیلمها، اکران نکردن فیلمهای بهروز خارجی، فناوری و فنون بصری، تبلیغات، امنیت اجتماعی و شرایط سیاسی کشور، مدت اکران فیلم، زمان اکران فیلم (فصل سینماروی)، جو اجتماعی حاکم بر سینما، امکانات تفریحی جنبی در سالنهای سینما، ساعت رفتن به سینما، روزهای رفتن به سینما.» نویسندگان در انتهای این بخش چنین نتیجهگیری میکنند؛ «متغیرهای غیراقتصادی، در بسیاری موارد نقش تعیینکنندهتری در مقایسه با متغیرهای اقتصادی میتوانند بهعهده داشته باشند. البته نکته این است که برخی از این متغیرها را نمیتوان با استفاده از ابزارهای متداول ارزیابی کرد و میبایستی که در این موارد، صرفاً به تأثیر تحلیلی آن در میزان تقاضا اشاره کرد.»