کارسخت پژوهش در تئاتر
جمشید ملکپور، پژوهشگر و استاد دانشگاه از پژوهش در تئاتر ایران میگوید
فهیمه پناهآذر- روزنامهنگار
جمشید ملکپور مدرک کارشناسی ارشد هنرهای نمایشی از آمریکا و دکتری هنرهای نمایشی را از استرالیا گرفته است. کتاب مرجع و چهارجلدی ادبیات نمایشی در ایران، یکی از مهمترین پژوهشهای جامع درباره تاریخ نمایش در ایران، از ملکپور است. جمشید ملکپور علاوه بر نگارش کتابهای پژوهشی ماندگار، کارگردانی و اجرای نمایشهایی چون «پرومته در بند»، «مکبث»، «آنتیگون»، «اودیپ شهریار» و «افسانه اندوهی دلخراش» را در کارنامه کاری خود دارد. وی فیلمسازی را با ساخت «که یاران فراموش کردند» برای تلویزیون شروع کرد و در فیلمهای بلندی همچون «باد سرخ» و «دیدار» بهعنوان کارگردان و نویسنده فیلمنامه حضور داشت. از جمشید ملکپور در جایزه جلال ستاری بهعنوان پژوهشگر برتر تقدیر شد. سال 98بزرگداشتی برای وی نیز گرفته شد. تاکنون 4جلد از کتاب ادبیات نمایشی در ایران این استاد توسط انتشارات توس منتظر شده و در این صفحه علاوه بر گفتوگویی که با جمشید ملکپور داریم، نگاهی به 4جلد از بزرگترین کتاب پژوهشی درباره تئاتر میاندازیم.
کتاب ادبیات نمایشی در ایران تا به حال 3جلدش منتشر و جلد چهارم هم به تازگی منتشر شده است. در جلد چهارم خواننده با چه برهه و بخشهایی از تئاتر ایران آشنا میشود؟جلد چهارم درباره دوره طلایی تئاتر ایران همان دهه20است؟
در دهه20(1332-1320) با فعال شدن فضای فرهنگی و احزاب و دستهجات سیاسی و حمایت آنها از گروههای نمایشی و حضور مؤثر عبدالحسین نوشین، سیدعلی نصر، احمد دهقان و اسماعیل مهرتاش 3گروه نمایشی مهم و با اساسنامه و اسلوب هنری پا گرفت که تئاتر فردوسی، تئاتر تهران و جامعه باربد بودند که دوره طلایی تئاتر را رقم زدند و موفق شدند تا آثار نمایشنامهنویسانی چون رفیع حالتی (حجار)، غلامعلی فکری ارشاد (معزالدیوان)، محمد حجازی، پرویز خطیبی، علیاصغر گرمسیری، فضلالله بایگان، حسین خیرخواه، ابوالقاسم جنتیعطایی، حسن شیروانی و صدیقه دولتآبادی را به معرض تماشا بگذارند و بزرگانی چون سعید نفیسی، پرویز ناتلخانلری و امین عالیمرد بر آن اجراها نقد بنویسند. تئاتر صاحب سندیکا و مجله شد و تماشاگر ثابت و علاقهمندی پیدا کرد که به کیفیت و بسط و گسترش آن کمک زیادی کرد و برای نخستین بار نمایشنامهنویسانی پیدا شدند که راجع به وقایع سیاسی و اجتماعی روز بنویسند.
از کتاب ادبیات نمایشی در ایران آیا چاپ جلد پنجم و ششم را هم خواهیم داشت؟ البته در مقدمه کتاب عنوان کردهاید که تا جلد5 این کتاب منتشر میشود که تا تاریخ سال1357، آیا قرار است این پژوهش به تئاتر بعد از انقلاب هم بپردازد؟
برنامه اولیه این بود که این پژوهش تا سال1357را دربربگیرد. جلد پنجم خواهد بود اگر عمری باشد. ممکن است که دهه60 را هم به آن اضافه کنم که خودم خیلی در آن فعال بودم. باز به سلامت روحی و جسمی من ارتباط پیدا میکند.
با توجه به منابع کم و پراکنده، از مشکلات کار پژوهشی بزرگی چون کتاب ادبیات نمایشی بگویید؟
صحبت در اینباره مثنوی هفتادمن است. من در فضای تاریکی وارد شدم، تنها با 3-2 عدد شمعی که کسانی مثل مایل بکتاش روشن کرده بودند؛ فقط چند اسم و عنوان که باید آنها را پیدا میکردم و سپس آنها مرا به کسان بیشتری راهنمایی میکردند.10سال طول کشید که منابع را فراهم کنم، بدون هیچ کمکی؛ نه مالی نه معنوی. حقوقم و حتی ارث پدری را صرف این کار کردم. دیسک گردن و کمر گرفتم. تاندون دستم آسیب دید. آن سالها از زیراکس و کامپیوتر و اینترنت و اسکن خبری نبود. ساعتها و هفتهها در زیرزمینهای نمور کتابخانهها مینشستم و از روزنامهها و مجلات و کتابهایی با خودکار یادداشت برمیداشتم که بوی نای آنها ریههایم را مسموم میکرد، درحالیکه همکلاسها و همنسلان من مشغول بازی در تئاتر و تلویزیون و سینما بودند و درهای شهرت و پول را به روی خودشان باز میکردند. استعدادم در بازیگری و کارگردانی اگر بیشتر نبود کمتر هم نبود. باور میکنید کلامی و کلمهای از جاهایی که باید متولی اصلی چنین پژوهشهایی باشند نشنیدم و نخواندم؟ مثل مرکز هنرهای نمایشی یا فرهنگستان هنر. تنهای تنها بودم. تازه باید با بخل و حملات بعضی از جماعت تئاتری هم کنار میآمدم و اجازه نمیدادم تا متوقفم کنند که قصدشان همین بود.
بیشتر کتابهایی که درباره تئاتر و تاریخ آن منتشر شده، قبل از انقلاب است. چرا تاکنون کار پژوهشی منسجم بعد از انقلاب درباره هنرهای نمایشی صورت نگرفته است؟
اگر منظور پژوهشی در ابعاد کتاب من است که سختی کار اجازه نداده؛ بیاجر و مواجب بودن آن اجازه نداده است اما کارهای خوبی هم انجام شده که متأسفانه اکثراً تک پژوهشی هستند؛ یعنی بعد از یک کار عطایش را به لقایش بخشیدهاند اما همانطور که گفتم کارهای خوبی هم انجام شده که آنها هم سختی کار را تحمل کردهاند.
در یکی از گفتوگوهایتان گفتهاید که پژوهش و تدریس 2رکن اصلی فعالیت تئاتری شما بوده و است؛ وضعیت آموزش تئاتر در ایران را چگونه میبینید؟
تدریس بدون پژوهش و یافتههای جدید بیحاصل است و این دو جزء جداناشدنی هستند. در یک مقطع برای فراهم کردن مواد آموزشی دست به تحقیق زدم و در یک مقطع تدریس به کمک پژوهشهای من آمد. متأسفم بگویم با وجود داشتن استادان فهیم و دانشجویان بااستعداد و علاقهمند، خروجی آموزشی ما فاجعهآمیز است؛ چرا که نه دانشجو امیدی به یافتن کار در رشته خود دارد و نه استاد دیگر از پس مخارج زندگی برمیآید تا خود را بهطور تماموقت وقف آموزش کند. 3-2 اشتباه هم انجام شده که به تئاتر دانشگاهی ما لطمه زده است؛ازدیاد تعداد دانشجو و مراکز آموزشی بدون درنظر گرفتن بازار کار. یکباره تعداد دانشجویان از 100نفر را به 1000نفر افزایش دادند درهرحالیکه 3-2 سالن تئاتر بیشتر اضافه نکردند و مرکز هنرهای نمایشی، کانون پرورش فکری و تلویزیون هم فارغالتحصیلان را استخدام نمیکنند. وقتی امید بهکار و کسبدرآمد نباشد کیفیت هم پایین میآید. البته به این مسئله باید برنامهریزی آموزشی را هم اضافه کرد که بهنظرم از بیخ و بن غلط است. حیرتآور نیست که از 140واحد درسی فقط 6یا 8 واحد آن درباره تئاتر ایران است؟ اگر برنامهریز شوم حداقل نیمی از واحدها را در ارتباط با تئاتر ایران قرار میدهم چنان که در آمریکا، فرانسه، آلمان و استرالیا چنین است. تأکید در درجه اول بر تئاتر کشور خودشان است. بازیگران ما در دانشکدهها یاد میگیرند چطور ایبسن و میلر و یونسکو بازی کنند اما نه بیضایی و ساعدی و رادی؛ این فاجعه است.
برخی از دوستان که با آنها صحبت میکنیم، میگویند بهخاطر نبود حمایتها و مرکز پژوهشی ثابت ترجیح میدهند کار نکنند. شما چه مواردی را لازمه یک پژوهش جامع و کامل عنوان میکنید؟ دانشگاههای امروز با توجه به وضعیت آموزشی چقدر تأثیرگذار هستند؟
امروز نمیتوان در مورد هیچ موضوعی گلخانهای عمل کرد و نتیجه گرفت. امکان ندارد شما اقتصاد درب و داغان داشته و پژوهش درست و حسابی داشته باشید. امکان ندارد آزادی بیان و خلق نداشته باشید و پژوهش جامع داشته باشید. نگاه کنید بیشتر کارهای ماندگار ما در حوزه هنر و ادب شخصی هستند. یک نفر خودش و زندگیاش را فدا میکند تا کاری ماندگار خلق کند. دهخدا نمونه بارز آن است. ناگفته نماند انگیزه و عشق هم تا جایی مؤثر است. از حدی که بگذرد دیگر اثر نمیکند. نهادهای هنری- پژوهشی ما هم ـ که همگی دولتی هستند ـ تبدیل به اداراتی شدهاند که تعدادی حقوقبگیر دارند که بعد از مدتی فقط دفتر حضور و غیاب امضا میکنند. نگاهی برای مثال به فرهنگستان هنر بیندازید. به بخش تئاتر آن و ببینید چه کسانی در آنجا عضویت دارند. فرهنگستان هنر که باید جای فرهیختهترین هنرمندان ما باشد با تألیفات یا آثار تأثیرگذار تبدیل به ملک موروثی مدیران شده که هر کدام که سرکار آمدهاند یکی،دو تن از مدیرانی را که از آنها هواداری کردهاند را به عضویت آن درآوردهاند. درحالیکه آنها که واقعاً کارکردهاند و شایسته لقب پژوهشگر، مؤلف و هنرمند هستند بیرون ماندهاند. وقتی این وضعیت فرهنگستان هنر است دیگر از دانشگاه توقع زیادی نمیتوان داشت. بیتوجهی، تبعیض و بیعدالتی انگیزه برای پژوهشهای جدی را از بین برده است، حتی در دانشگاهها.
جز کتاب ادبیات نمایشی در ایران که در حال انتشار است، موضوعی که وجود دارد پراکندگی پژوهشهاست؛ کتابهایی که گاهی به مرحله چاپ رسیده اما منتشر نمیشود یا کتابها در یک مرحله تاریخی پیش رفته و دیگر ادامه پیدا نمیکند؟
فکر کنم جواب این سؤال را هم داده باشم. نبود انگیزه، امکانات و تبعیض و نابرابری در گزینشها، جوانان را در همان قدم اول ناامید میکند. تکپژوهشها هم کسی را پژوهشگر نمیکند. اسکار براکت 40-30 کتاب پژوهشی دارد، اریک بنتلی هم همینطور. اینها پژوهشگر هستند نه دانشجویی که فقط رساله دانشگاهیاش را چاپ میکند و بعد پی کارش میرود.
این روزها وضعیت اقتصادی به مردم فشار میآورد و حال دانشجو، پژوهشگر تئاتر و علاقهمند به این حوزه با توجه به افزایش کتابهای مرجع، توانایی خرید این آثار را ندارند؟ شما چه پیشنهادی دارید که هم حقوق مولف محفوظ بماند و هم علاقهمندان بتوانند کتابها را خریداری کنند؟
من بهعنوان پژوهشگر پیشنهاد ندارم، باید وضعیت کلی اقتصاد و شرایط اجتماعی- فرهنگی بهبود یابد. باید هم پژوهشگر بتواند کارش را بکند و کرایه خانهاش را بپردازد و هم دانشجو غذا برای خوردن و اتاقی برای زندگی کردن داشته باشد تا پژوهشگر کتابش را بنویسد و چاپ کند و هم دانشجو بتواند کتاب را بخرد و بخواند. من برای درمان بیماری سرطان نمیتوانم آسپرین تجویز کنم.
پژوهشگر پرکار دهه60
پس از انتشار کتاب «بنیاد نمایش در ایران» نوشته ابوالقاسم جنتیعطایی در سال33 و سپس انتشار «نمایش در ایران» بهرام بیضایی در سال44 و سرانجام انتشار «کوششهای نافرجام» هیوا گوران در سال61، نوبت به انتشار «ادبیات نمایشی در ایران» در سال63رسید. برای نخستینبار در سال1363 کتاب 3جلدی ادبیات نمایشی در ایران، نوشته و پژوهش جمشید ملکپور شامل جلد اول و دوم بود انتشارات توس منتشر کرد و چاپ دوم این 2 جلد نیز تقریبا همراه شد با انتشار چاپ اول جلد سوم که جلد اول و دوم در اسفند 95 و جلد سوم در سال96باز هم در همین نشر توس منتشر شد. اخیرا جلد چهارم این کتاب بزرگ پژوهشی در سالجاری منتشر شده است. در این زمینه جز چند مقاله و جزوه کوچک، تحقیق مفصل و جزئیتری صورت نگرفته است. جمشید ملکپور با ارائه 3 جلدی این کتاب پژوهشی توانست تا حد قابلتوجهی به تاریخ نمایش در ایران معاصر بپردازد و این خلأ را اندکی پر کند، هرچند که هنوز خیلی از قسمتهای ادبیات نمایشی کنونی ایران مخفی و ناگفته مانده. پس از ادبیات نمایشی در ایران، این نویسنده پرکار دهه60، «تطور اصول و مفاهیم در نمایش کلاسیک» را نوشت که سال65 نشر جهاد دانشگاهی آن را منتشر کرد. از میان آثار تالیفی، پژوهشی و ترجمههایش، میتوان همچنین به کتاب«سیر تحول مضامین در شبیهخوانی: همراه با مجالس قربانی کردن اسمعیل در راه خدا، شهادت امام حسین(ع)، امیرتیمور و والی شام، مالیات گرفتن جناب مهینالبکا» اشاره کرد که سال66 منتشر شده است. «گزیدهای از تاریخ نمایش در جهان» را نشر افراز سال93 منتشر کرد. کتاب «گزیدهای از تاریخ نمایش در جهان» به توصیف تحولات نمایش در جهان و خصوصاً نمایش معاصر از طریق تصویر پرداخته و نیمی از حجم این کتاب اختصاص به رویدادهای نمایشی در قرن بیستم دارد. علاوه بر آشنایی با برهههای کلاسیک، آشنایی با تحولات نمایش معاصر میتواند کاربردی زندهتر داشته باشد.
«کاشف رؤیا» عنوان کتابی است از اوکه در 384صفحه که توسط انتشارات افراز در سال 1393به چاپ رسیده است.
«روز اول مهرماه هرگز نیامد» عنوان کتاب دیگری است که در 440صفحه و توسط انتشارات افراز در سال 1394به چاپ رسیده است.
رمان روز اولماه مهر هرگز نیامد از همان روی جلد کتاب آغاز میشود. هرچه باشد، نمیتوان از خاطر برد که روز اولماه مهر برای نسلهای متمادی در ایران، با خاطره و حسرت درآمیخته است. «هفت دهلیز» نیز عنوان کتابی است در 128صفحهکه در انتشارات افراز در سال 1397به چاپ رسیده است.
فیلمشناخت
«باد سرخ» فیلمی در ژانر خانوادگی- اجتماعی و درام است که سال 67ساخته شد، فیلم داستان زوج جوانی را روایت میکند به نامهای مشروه و نخلو که در این فیلم جهانگیر الماسی، ایران بزرگمهر، حسین کسبیان، فیروز بهجت محمدی بـــــــازی کردهانــــــــــد. جمشیدملکپور فیلمنامه این فیلم را هم نوشته و علاوه بر آن فیلمنامه «دیدار» به کارگردانی محمدرضاهنرمند را هم
نوشته است.