
مانده تا برف زمین آب شود

سارا کریمان
هیچچیز نمیتواند جلودار شوری که اسفند به پا میکند شود، اگرچه ملتهب و شتابان، خسته و آزرده، لحظه تحویل نوید میدهد به امکان نویافتن و نو شدن. اگر زمین از زیر بار سرما و یخ، جوانه میزند من نیز به گشایشی، امید میبندم. در تقویم ایرانی که سراسر منطبق بر تحولات طبیعی است یکم اسفند را «اورمزد روز» (اولین روز ازماه در گاهشمار باستانی) مینامند. در باورهای ایرانیان باستان انسان از طبیعت تغذیه میشود و در گردش ایام با ارج نهادن به دگرگونیهای زمین برای خود خیر و برکت طلب میکند. از اینرو اوقات به یمن تقارن با تحولات طبیعت، نامگذاری و پاس داشته میشدند. «اسفندی» نام آیین و جشنی بود که در بسیاری از مناطق ایران ازجمله کاشان برگزار میشد. اسفندی در روز و شب روز نخست اسفند، با آدابی نظیر هدیه دادن و مهمانی گرفتن برگزار میشد و در حقیقت پیشوازی بود برای آیینها و فلسفه رفتاری نوروز. در اسفندماه درختان آبستن میشوند و تمام طبیعت به یاری زایش این مولود میرود. در بخشی از آیین اسفندی در کنار درختان کهن و مقدس شمع روشن میکردند. در شتاب زندگی شهری امروز کمتر میدانیم امروز چندمین روز از کدامین گردش ایام است. ما احوالات خود را بیشتر از گاهشمار طبیعت از تقویم اجبارها و دیرکردها وام میگیریم، انتظار بارانی را میکشیم که پیشتر وعده داده بودند و آن هم بر سرمان نبارید. اما گاهی تحولات طبیعی آنقدر ملموس و با حواس ما عجین است که بیتردید به مشاممان میرسد و پیش چشممان عینیت مییابد. اورمزد اسفند، بیشتر از دیگر نخستین ماهها به چشم میآید، نهیب میزند چیزی به آخر نمانده و این سال هم گذشت، اغلب زیر لب میگوییم «چه زود...»، شتاب کن که این روزهای پایانی بسیارعجولند. یکم از واپسینماه و واپسین سال قرن، وداع با روزگاری که سپری گشت و بهاری که در راه است اگرچه به قول آن شاعر: مانده تا برف زمین آب شود/ مانده تا بسته شود آنهمه نیلوفر وارونه چتر...