• چهار شنبه 26 دی 1403
  • الأرْبِعَاء 15 رجب 1446
  • 2025 Jan 15
سه شنبه 30 آذر 1400
کد مطلب : 148699
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/wp3Jw
+
-

دیدار با عبدالجبار کاکایی، شاعر و زبانشناس

یلدا در جغرافیای ایران فرهنگی

یلدا در جغرافیای ایران فرهنگی

فرشاد شیرزادی- روزنامه‌نگار

جغرافیای ایران فرهنگی، سنت‌ها، آیین و رسوم ویژه‌ای دارد که صدالبته به مرزهای سیاسی ایران محدود نمی‌شود. تاجیکستان، افغانستان، بخش‌هایی از ازبکستان و مثلا بخارا و شمال دریای خزر، سنت‌های ایرانی را از دیرباز تا به امروز ارج می‌نهادند و شعرها و کتاب‌ها درباره‌اش سروده‌اند و نوشته‌اند. «یلدا» گرچه از دیرباز نشانی از گذر زمستان و سرمای سخت داشته و شاعران جز در مواردی معدود زلف یار را به درازای شب یلدا تشبیه کرده‌اند یا حافظ در اشعارش به یلدا گریزی زده، اما به قول عبدالجبار کاکایی، شاعر و زبانشناس، پژوهش در باب یلدا در شعر و ادبیات معاصر، نیازمند کار فعالانه گروهی، متشکل از منتقدان است و امروز ضرورت این تتبع با توجه به تشریفاتی شدن و پررنگ‌تر شدن این سنت میان مردم ایران، بیش از پیش احساس می‌شود. با شاعر مجموعه شعر‌های «حبس سکوت» و «تاوان‌کلمات» یلدا را در آیینه شعر کلاسیک و معاصر جست‌وجو کرده‌ایم. کسی که خود شعرهایی درباره یلدا سروده است.

یلدا میان شاعران کلاسیک فارسی‌زبان، از دیروز تا امروز چه بروز و ظهوری داشته؟ آنها به چه دلیل یلدا را ارج می‌نهادند؟
موضوعی به نام ارج نهادن ظاهراً در میان نبوده است. از گذشته و دیرباز به آن دلیل که اقتصاد ایرانیان بر مبنای کشاورزی بوده و شب یلدا آغاز زمستان و سرما به شمار می‌رفته، برای اینکه ایرانیان شب‌های سرد را با توجه به کمبود سوخت پشت سر بگذارند، دور هم جمع می‌شدند، قصه می‌خواندند و تنقلات مرسوم که معمولاً حاصل محصولات کشاورزی بوده - مانند فراهم آوردن سفره هفت‌سین- جمع می‌کردند و غالباً از این آیین برای گذراندن این شب تاریک، سرد و طولانی بهره می‌بردند؛ بنابراین به‌طور دقیق نمی‌توان گفت که این شب را ارج می‌نهادند، اما برای این شب هم سلسله‌ افسانه‌های سنتی و دینی یافت شده مثل شب تولد مهر یا الهه خورشید که ایرانیان باستان پیش از اینکه آیین زردشت را بپذیرند، معتقد به‌وجود 2اسطوره یا 2الهه بزرگ به نام «مهر» و «آناهیتا» بودند. مهر نماد قدرت، جنگاوری و کمک به نیازمندان و آناهیتا هم الهه آب است. به نوعی باورهای این دو، یعنی مهر و آناهیتا با هم تطبیق یافت. شب یلدا، شب تولد مهر بود؛ یعنی خورشید از آن شب تأثیرش بیشتر می‌شد و عمر روز رو به طولانی شدن و شب رو به زوال می‌رفت. طبیعتاً با توجه به اینکه اصل زندگی اجتماعی برای ایرانیان در زمستان، گذراندن شب‌های سخت بوده که معروف به شب‌های چله است، این آیین مهم تلقی می‌شد. باید توجه داشت که از میان اعتقادات مذهبی آن دوره، تولد مهر و خورشید، آغاز میمنت، برکت و آبادانی به شمار می‌رفت. به همین دلیل ایرانیان آن شب را جشن می‌گرفتند و دور هم جمع بودند.
بازتابش در ادبیات ما چگونه است؟
بازتابش در ادبیات ما همراه با مسئله نحوست و طولانی بودن فراغ و دوری از یار است و ندرتاً هم توصیف زلف معشوق به درازی شب یلدا شده است، اما غالباً شب یلدا، شب سختی میان شاعران پارسی‌گو است. در شعر معروف حافظ که می‌گوید: «صحبت حکام ظلمت شب یلداست/ نور ز خورشید جوی بو که برآید»، حافظ صحبت یا مصاحبت با حاکمان ظالم دورانش را به گذراندن شب یلدا تشبیه می‌کند که خودش دال بر نحوست این شب در آن دوره است. تقریباً می‌توان گفت که در شعر کلاسیک ما به‌طور مستقل به شب یلدا نپرداخته‌اند و اینکه مثلاً شاعری مستقلاً قصیده‌ای درباره یلدا بگوید. گاهی به اعتبار مضمون یا موضوع اشاره‌ای در محتوای شعر، در حد یک بیت یا یک مصراع، از شب یلدا نام برده شده که فراوان در اشعار عنصری، سعدی، انوری و حتی خاقانی وجود دارد.
میان شاعران معاصر چه؟
میان معاصران به‌دلیل آنکه یلدا تبدیل به یک مراسم تشریفاتی شده و دیگر آن داستان شب‌های طولانی و اقتصاد کشاورزی و سرمای سخت، طولانی و طاقت‌فرسا، آن هم با توجه به امکانات امروز مطرح نیست، شب یلدا مورد احترام و توجه بیشتری هم قرار گرفته و از این جهت شاعران و حتی داستان‌نویسان بیشتر به آن می‌پردازند.
شعر مستقل هم درباره یلدا سروده شده؟
قطعاً شعر مستقل درباره یلدا گفته شده، اما هم‌اکنون در خاطرم نیست، ولی در عین حال، این مهم می‌تواند به‌خودی خود به یک موضوع در پژوهش شعر معاصر تبدیل شود.
می‌دانم که به بسیاری از کشورهای آسیایی، خاورمیانه و حتی خاوردور سفر کرده‌اید و با برخی شاعران آنها ارتباط و دوستی دارید. شاعران فارسی‌زبان دیگر کشورها در جغرافیای ایران فرهنگی، به‌ویژه کشور تاجیکستان، از قدیم تا امروز، چه نگاهی به شب یلدا دارند؟
از قضای روزگار سفری به خجند داشتیم که مصادف بود با شب یلدا و بسیار شب سرد و سختی بود و برف سنگینی هم می‌بارید.
چند سال پیش؟
سال 1395بود. دعوتی هم شده بودیم به دانشگاه خجند. آنجا با یکی از استادان صحبت کردیم. ایشان نکته جالبی به من گفت. او گفت ما درواقع نیاکان شماییم. شما فرزندان مایید. ما حافظان تاج خسروانی هستیم و تاجیکیم. شما سرمای سخت اینجا و خجند را مانند سرمای شب یلدا تحمل نکردید و به سمت فلات ایران مهاجرت کردید و خلق و خو و فرهنگتان با ما تفاوت یافت. گلایه‌ای از این زاویه داشت. آن خصلت‌ها و ویژگی‌های فرهنگ خالص، غالباً در تاجیکستان می‌تواند قابل مشاهده باشد؛ گویی آن صفات باستانی ایرانیان، آن خصلت‌های ویژه پهلوانی که در افسانه‌ها و اسطوره‌ها خوانده‌ایم را در تاجیکستان به‌سادگی می‌توان شاهد بود. مثالی می‌زنم تا موضوع روشن شود؛ متکدی‌ای که می‌آمد در بازار گدایی کند، حجره‌دارها می‌دویدند دنبالش. پولی در دستش می‌گذاشتند. چنین رفتاری را به‌ندرت در ایران دیده‌ام. همچنین به «بینِ‌سبیل» یا همان بین‌راهی خیلی توجه می‌کردند. ما ماشینمان در راه خراب شده بود، هر ماشینی که رد می‌شد، بدون اینکه سؤالی کند، یک بطری آب از شیشه می‌فرستاد سمتمان و تصورشان این بود، جمعیتی که در راه مانده‌اند به هر حال به آب نیاز دارند. این خصلت‌ها و ویژگی‌های اخلاقی خاص آن خطه و مردم تاجیکستان و مردم جغرافیای ایران فرهنگی است. علاوه بر اینها ویژگی‌های اخلاقی ظریف دیگری میان مردم تاجیکستان دیدم که به هر حال نشان می‌دهد که پیشینه فرهنگی جامعه ایران بدین شکل بوده است؛ ازجمله احترام به شب یلدا که اتفاقاً همین صحبت‌ها را هم با آنها مطرح کردیم که در قدیم با سختی و مرارت طی می‌شده و امروز جنبه تشریفاتی به‌خود گرفته است. مانند نوروز که در آن وقت سال، نوبرانه‌های کشت شده کشاورزی را سر سفره می‌گذاشتند و آن را ارج می‌نهادند، اما در گذر سالیان به مراسمی تشریفاتی بدل شده است. به نوعی می‌توان گفت که شب یلدا و نوروز به اقتصاد شبانی و کشاورزی (دامپروری و کشاورزی) ما بازمی‌گردد. هر دو اینها بازتاب و برایند آنگونه از زندگی است.
می‌دانم که با بسیاری شاعران کشور از مشهد گرفته تا جنوب و حتی هنوز با شاعران جوان زادگاهتان ایلام ارتباط پیوسته و مستمر دارید و شعرهایشان را می‌خوانید. اشاره‌ای ضمنی هم کردید که با توجه به تشریفاتی شدن یلدا در سال‌ها و دهه‌های اخیر، توجه بیشتری به این شب شده است. شاعران جوان از چه منظری به یلدا می‌نگرند و چرا تا بدین اندازه در سال‌های اخیر به‌ویژه در شعرهای فارسی مهم شده است؟
چون درحقیقت «یلدا» تبدیل به سنتی در میان ایرانیان شده است. مانند معادل‌های خارجی‌اش ازجمله جشن هالووین یا خیلی از جشن‌های دیگر. آن یلدایی که بخشی از جامعه ایران بود و به سختی از آن یاد می‌شد و از آن شب تلخ یاد می‌کردند، تبدیل به تشریفات دید و بازدید میان خانواده‌ها و بزرگان شده و میان خانواده‌هایی که سنتی‌ترند، خواندن متون کهن به‌ویژه شاهنامه‌خوانی و حافظ‌خوانی رایج است. در خانواده‌هایی که با اشکال دیگری، مدرن‌ترند، مانند بسیاری سنت‌های دیگر که با تشریفات جدید مزین و آمیخته شده‌اند، این اتفاق افتاده است. به گمانم در شعر معاصر هم اگر پژوهش و تحقیقی انجام شود، از همین زاویه نگاه می‌کنند، نه از آن زاویه تلخ و تیره که پیش‌تر و در آغاز گفت‌وگو به آن اشاره کردم. به گمانم جای پژوهشی سترگ درباره شعر یلدا در ادبیات و نقد ما خالی است.


شعری از عبدالجبار کاکایی

ای قامت تو از شب یلدا درازتر
قدت ز طول و عرض تماشا درازتر
در آفرینش تو چه تبعیض رفته است
هم دست پهن‌تر شده هم پا درازتر
لنگر بگیر تا که بدانی چه می‌کشم
ای که از طناب کشتی درازتر
ما با توایم، گرچه تو با ابر و آفتاب
همسایه‌ای، چه فایده! از ما درازتر

پانویس: قرار شد هرکس سوژه‌ای پیدا کند و شعر طنزی بسراید. من، محسن وطنی، شاعر مهربان را سوژه کردم و این شعر را در قطار قونیه خواندم. شب یلدا- 1385

این خبر را به اشتراک بگذارید