منتقد دیروز، قائممقام امروز
وحید جلیلی، قائممقام رئیس سازمان صداوسیما در امور فرهنگی و دبیر ستاد تحول رسانه ملی شد
اواسط هفته گذشته خبر آمد که وحید جلیلی، برادر سعید جلیلی که بین سالهای ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۲ ریاست گروه مذاکرهکننده هستهای را بر عهده داشت، معاون سیمای سازمان صداوسیما شد. ولی این خبر تکذیب شد تا اینکه روز پنجشنبه پیمان جبلی، رئیس سازمان صداوسیما، در حکمی وحید جلیلی را بهعنوان قائممقام خود در امور فرهنگی و دبیر ستاد تحول رسانه ملی، منصوب کرد. تحول یکی از کلیدواژههای جبلی از ابتدای ورودش به سازمان صداوسیما بوده است. در مدتی که جبلی روی کار آمده تغییراتی، در ساختار این سازمان و هم در محتوای برخی برنامهها رخ داده است. اما هر تحولی همیشه باب میل همه نیست و با مقاومتهایی از بیرون و درون هر سازمانی مواجه میشود. چندی پیش، جبلی با انتشار توییتی در صفحه شخصی خود به حاشیههای تغییر و تحولات در سازمان صداوسیما واکنش نشان داد و نوشت: «تحول در صداوسیما یک گزینه نیست، یک ضرورت است. تمرکز اهالی تحول با داستانپردازی و توهمات تحولستیزان بر هم نمیخورد.» حالا انتصاب وحید جلیلی بهعنوان قائممقام رئیس سازمان صداوسیما در امور فرهنگی و دبیر ستاد تحول رسانه ملی میتواند دربردارنده پیام خاصی باشد.
وحید جلیلی؛ یک مرور سریع
جلیلی یکی از فعالان فرهنگی اصولگرا و معتقد به اجرای تغییرات اساسی در حوزه فرهنگ کشور است. او در سال1352 در مشهد متولد شده و فارغالتحصیل رشته کارشناسی ارشد معارف اسلامی و اقتصاد از دانشگاه امام صادق(ع) است. در بخش «درباره ما» سایت وحید جلیلی آمده: «وی در سال 70 وارد دانشگاه امام صادق(ع) شد و در رشته معارف اسلامی و اقتصاد در مقطع کارشناسی ارشد از این دانشگاه فارغالتحصیل شد. او کار مطبوعاتی را از دوران دانشجویی و در نشریه تفکر بسیجی، نشریه داخلی بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق(ع) آغاز کرد و در سال۷۵ به مجله نیستان رفت و در آنجا با سیدمهدی شجاعی نویسنده و روزنامهنگار ایرانی همکار بود. وی در سال۷۶ عنوان بهترین مقالهنویس فرهنگی کشور را برای نوشتن مقالهای با عنوان «چه نباید کرد؟» در نشریه نیستان کسب کرد. او پس از توقیف ماهنامه نیستان به روزنامه ابرار رفت و در سال۸۱ سردبیر روزنامه ابرار شد. جلیلی پس از ابرار به حوزه هنری رفت و از اواخر سال۸۱ سردبیری ماهنامه سوره را بر عهده گرفت و تا شماره۳۰ در دوره جدید، نشریه را اداره کرد. مجلهای که پیشتر سیدمرتضی آوینی عهدهدار سردبیری آن بود. جلیلی تا سال۸۵ هدایتگر مجله سوره بود. اما در اواخر همین سال، او و همکارانش در تحریریه چهارم سوره، بهدلیل اختلاف با شیوه مدیریت وقت حوزه هنری و سازمان تبلیغات اسلامی (حسن بنیانیان و حجتالاسلام خاموشی) از سوره بیرون آمدند. دلیل اصلی این اقدام که بهخودتوقیفی سوره نیز انجامید سرمقالهای بود که جلیلی با عنوان «انقلاب فرهنگی منهای فرهنگ انقلابی!» نوشته بود که این مقاله بعدا در ویژه نامه «انقلاب» نشریه راه در اسفند۸۵ منتشر شد. پس از آن، وی و همکارانش، دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی را پایهگذاری کردند. انتشار مجله راه، جشنواره مردمی فیلم عمار، جشنواره موسیقی ضدآمریکایی طبس و راهبری دهها جریان فرهنگی دیگر ثمره این دفتر است.»
دغدغه فرهنگ انقلابی
در آن سرمقاله که باعث شد جلیلی از سوره بیرون بیاید، چه آمده بود؟ در سایت وحید جلیلی میتوان این سرمقاله را یافت. در بخشی از این سرمقاله آمده: «آیا مدیران پرشیا سوار جردننشین مایل یا قادر به تحقق اهداف انقلاب مستضعفان و آرمانهای اسلام پابرهنگان هستند؟ آیا چنین پرسشی یک شعار افراطی است یا یک سؤال تئوریک؟ تناقض در اینجاست که این دوستان با همین شعارهای افراطی و غیرعلمی و غیرکارشناسی و صدها هزار خونی که به پایش ریخته شده است روی کار آمده و مناصب خدمت را به چنگ و دندان گرفتهاند و حالا یادشان افتاده که چقدر عباراتی مثل «اسلام پابرهنگان» و «گرسنگان مغضوب قدرت و پول» افراطی، شعاری، غیرعلمی، غیرکارشناسی، سطحی و... است. این مدیران سوار بر اتومبیلهای آخرین مدل در خیابانهای جمهوری اسلامی و درحالیکه گرسنگان پاپتی انگشت به دهان، برهنگیشان را از بدیهیترین ارزشهای مدیریتی انقلاب اسلامی و اسلام انقلابی نظاره میکنند از این جلسه به آن جلسه میروند و از لزوم کار عمقی، مقابله با افراطیگری، برنامهریزی استراتژیک و... داد سخن میدهند. باید سالها و سالها با این جماعت دمخور بوده باشید تا پس از بارها و بارها دور خوردن، شگردهایشان را در مهار فرهنگ انقلابیِ انقلاب اسلامی و تبدیل انرژی متراکم در پیام آرمانی انقلاب به سوخت اسبهای بیبخار عالم سیاست و قدرت دریابید.» در بخش دیگری از این سرمقاله آمده: «فرهنگ انقلابی هم هدف و هم مسیر انقلاب فرهنگی است و با انکار و طرد و لعن آن به زبانهای مختلف اتفاقی بیش از آنچه تاکنون روی داده رخ نخواهد نمود. فرهنگ انقلابی برخلاف تصویرهای دروغین و تفسیرهای سترونگری که از آن ارائه میشود تا منافع اهالی قدرت را تضمین و تامین کند بسیار لطیفتر، مهربانتر، معقولتر، معتدلتر، معنویتر، آسمانیتر و زمینیتر از همه ورژنهای فرهنگ قلابی ماهیگیرانی است که بر ساحل سیاست خزف قدرت صید میکنند. فرهنگ انقلابی با تبسم و لبخند و آرامش نهتنها به نظاره فقر و فساد و تبعیض نمینشیند بلکه پرده از چهره کریه و خشن و جنایتبار چنین لبخندهایی کنار میزند. فرهنگ انقلابی، آرامش در حضور ظلم و قرار در برابر «کظَّه ظالِمٍ وَ لا سَغَبِ مَظلوم» را نه نشانه فرهیختگی و اعتدال و عقل و علم و کارشناسی و... که قرینهای بر فساد و فسق میداند چرا که در قاموس فرهنگ انقلابی «اخذالله علی العلماء ان لا یقاروا» و آگاهان و فرهیختگان بیقرارانند و هر چه فرهیختهتر بیقرارتر. در کدام یک از دستگاههای فکری و فرهنگی کشور، استراتژی «بیقراری در برابر کظَّه ظالِمٍ وَ لا سَغَبِ مَظلوم»در دستور کار است؟» تبیین فرهنگ انقلابی و بایدها و نبایدهای آن را باید از اصلیترین دغدغههای وحید جلیلی دانست.
ماموریت در صداوسیما
شاید بر اساس شناخت چنین روحیهای از جلیلی است که جبلی در حکمش وظایف مشخصی را به او سپرده است:
بسیج حداکثری ظرفیتهای ارزشمند داخل و خارج سازمان برای ارتقای محتوایی و کیفی برنامهها مطابق مأموریتهای چهارگانه سازمان در حکم مقام معظم رهبری، دانشگاه آگاهی و معرفت، آوردگاه جنگ نرم و مقابله با تحریف و تفتین، آسایشگاه چشم و دل برای بهرهمندی از زیباییها و هنر و قرارگاه پراکندن امید و نشاط
پیگیری برای اجرای تحول در سازوکارها، محتوا و کیفیت تولیدات نمایشی با نگاه به راهبردهای کلان رسانه ملی
بازتعریف و فعالسازی هدفمند چرخه «طراحی، تولید، پخش، بازخورد» بهمنظور تقویت یکپارچگی راهبردی
کاهش موازیکاریها، چابکسازی و همافزایی حداکثری شبکههای سیما و صدا
طراحی و اجرای سازوکارهای مناسب برای ارتقای کیفی نیروی انسانی تراز انقلاب اسلامی در رسانه ملی
ارتقای هویتمحوری و عدالتگستری در رویکردها، برنامهها و سازوکارها
باید دید حیطه اختیارات جلیلی چقدر است و آیا در معاونتهای سازمان صداوسیما با انتصاب او تغییری رخ خواهد داد یا خیر.