قانون؛ اشکها و لبخندها
این هفته مردی در آلمان که گواهی جعلی واکسن تهیه کرده بود، پس از اینکه متوجه شد ممکن است مسئولان پی به این مورد جعل اسناد او برده باشند از ترس تبعات قانونی این کار، تمام اعضای خانوادهاش را کشت و سپس خودکشی کرد. دستگاه قضایی آلمان ممکن بود (احتمالی بسیار اندک) پدری را که اقدام به جعل اسناد کند، دارای صلاحیت نگهداری فرزندان نداند و حضانت بچهها را از او بگیرد. همین سختگیری قانون کافی بود تا مردی که دچار قانونهراسی افراطی شده بود، خود و خانوادهاش را از اعمال شدن جزای این کار خلاص کند. این خبر یادآور این موضوع است که برداشت هر جامعهای از قانون بسته به فرهنگ مردمان آن جامعه و شیوه اجرای قانون توسط مسئولان آن میتواند متفاوت باشد. برای نمونه در یک کشور، رانندهای که روی پلاک خودرواش را پوشانده پس از اینکه افسر پلیس را وادار میکند او را تعقیب و خودرواش را متوقف کند پلیس را به لبخندی شیطنتآمیز میهمان میکند و اگر خیلی از مأمور پلیس و اعمال قانون بترسد چند قسمت سریال تکراری «از راننده اصرار و از پلیس انکار» را برای پلیس، رهگذرها و رانندههای گذری پخش میکند ماجرا ختم به خیر میشود. لبخندهای این جامعه اخیر اما بسته به موضوع ناگهان بدل به اشکها میشود. همان رانندهای که برای پلیس راهنمایی و رانندگی کشورش لبخند میزند میتواند چند خیابان پایینتر بهدلیل پوشیدن شالگردن ناهمگون با هنجارهای جامعه یا گذاشتن لبه پایینی کت (مانند پیراهن) داخل شلوار، جلوی پلیس آبغوره بگیرد و در نمونههای تراژیک به پهنای صورت اشک بریزد. در نمونه پوشاندن پلاک خودرو یا پلاک موتورسیکلت که چنانچه سرقتی پیش بیاید بهطور حتم این قانونشکنی حقوق شهروندان دیگر را تهدید میکند. آنچه از شواهد و قرائن مشهود است کسی از پلیس ترس چندانی ندارد اما به محض گذاشتن لبه کت داخل شلوار این شهروندان از ترس حرفلرزه میگیرند و به در و دیوار چنگ میزنند تا قانون برای آنها اعمال نشود. اگر یکبار دیگر گریزی بهخودکشی شهروند آلمانی بزنیم متوجه میشویم که افراط و تفریط در هر دو گروه شهروندان و مجریان قانون وجود دارد و مختص کشور خاصی هم نیست؛ اما بهتر است قانون چه در رابطه با پلاک مخدوش چه جعل اسناد و چه موارد دیگر سلیقهای اعمال نشود.