• چهار شنبه 26 دی 1403
  • الأرْبِعَاء 15 رجب 1446
  • 2025 Jan 15
پنج شنبه 11 آذر 1400
کد مطلب : 147038
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/5yPjY
+
-

کتاب‌هایی درباره و به‌قلم نجات‌یافتگان از سرطان

چشم در چشم مرگ و زندگی

برای بسیاری از ما، سرطان یک بیماری ناشناخته و مرموز است که چیز زیادی از آن نمی‌دانیم و شنیدن نامش تنها برایمان ترس و دلهره ایجاد می‌‌کند اما بعضی مبتلایان که تجربه این بیماری را پشت سر گذاشته‌اند، دست به قلم برده و روایت خود را از روزهای زندگی با سرطان، اشک‌ها و لبخندها، تلخی‌ها و ناامیدی‌های آن روی کاغذ آورده‌اند. در این گزارش تعدادی از کتاب‌هایی را که روایت نجات‌یافتگان از بیماری سرطان است، معرفی کرده‌ایم.

من یک نجات‌یافته‌ام

108زن و مرد، تجربیات خود را از سرطان‌های مختلف در قالب کتابی ارائه کرده‌اند تا بقیه را هم در این تجربه بزرگ و سخت شریک کنند. کتاب با متنی صمیمی، انگیزه‌بخش، امیدوارکننده و البته واقع‌گرا و فارغ از شعار، خواننده را با احساسات و اقدامات نجات‌یافتگان آشنا می‌کند. هر یک از بیماران به‌عنوان راوی کتاب، زندگی عادی خود پیش از تشخیص بیماری، مواجهه با علائم اولیه و مراجعه به پزشک و چگونگی اقدامات درمانی و روانی را که منجر به مهار سرطان و بازگشت به شرایط طبیعی زندگی است، شرح می‌دهند. سپس نویسنده که خود نیز پزشک است، در جدولی مختصر و به‌صورت فشرده مشخصات و ویژگی‌های بیماری آن فرد و اقدامات درمانی وی را بیان می‌کند. در بخشی از توضیح پشت جلد کتاب آمده است: «این کتاب فقط ۱۰۸ داستان نیست. این، آینده مبارزه ما علیه سرطان است. مراحلی است که نجات‌یافتگان از سرطان پشت سر گذاشته‌اند؛ مراحلی از اشک‌ها تا لبخندها.» انتشارات کوله‌پشتی کتاب «من یک نجات یافته‌ام» نوشته «ویجی آناند ردی» را با ترجمه هدیه جامعی در 495صفحه منتشر کرده است.

من دو بار سرطان را شکست دادم

حمید عشقی متولد 1351، از کودکی علاقه زیادی به خواندن داشت. همیشه می‌نوشت اما کار حرفه‌ای نوشتن را بعد از ابتلا به بیماری سرطان شروع کرد. در معرفی این کتاب آمده: «ما همیشه فکر می‌کنیم فقط برای دیگران اتفاق می‌افتد؛ اما شاید یک روز همانطوری که برای من اتفاق افتاد، برای شما هم اتفاق بیفتد. یادمان باشد که هیچ‌کس در هیچ کجا از این بیماری ایمن نیست. زندگی هر یک از ما سرشار از فراز‌و‌نشیب‌های متعددی است که برخی از آنها با کمی تلاش حل می‌شود و برخی نیاز به وقت و انرژی بیشتری دارد. گاهی اوقات هنگام عبور از گردنه‌های دشوار زندگی لازم است به‌خودمان انرژی و امید بدهیم. پس از استعانت از پروردگار، وجود و همراهی دوستان، آشنایان، خانواده و همسر، بسیار خوب، لازم و ضروری است اما بهترین راهنما و کسی که در این مسیر می‌تواند به ما کمک کند خودمان هستیم. کتابی که هم‌اکنون در دست شماست تجربیات نگارنده‌ای است که با پشت سر گذاشتن همین دشواری‌ها و با امید به زندگی و بالا‌بردن کیفیت آن رابطه معناداری به زندگی بخشید و با تلاش خستگی‌ناپذیر به پیروزی رسید.» کتاب را انتشارات آرمان رشد در 84صفحه منتشر کرده است.

آن هنگام که نفس هوا می‌شود

پال کالانیتی، در 36سالگی و در آستانه کامل کردن تحصیلات 10ساله خود برای تبدیل شدن به یک جراح مغز و اعصاب، باخبر می‌شود که به سرطان ریه مبتلاست. او یک روز، پزشکی بود که بیماران در حال مرگ را درمان می‌کرد و روز دیگر به مریضی تبدیل شده بود که با مرگ دست‌و‌پنجه نرم می‌کند. به همین سادگی، آینده‌ای که پال و همسرش برایش نقشه‌ها کشیده بودند، از بین رفت. کتاب «آن هنگام که نفس هوا می‌شود»، داستان دگرگونی پال کالانیتی را از یک دانشجوی پزشکی ساده و بی‌تجربه به جراحی برجسته در استنفورد روایت می‌کند. او در این دگردیسی، به جست‌و‌جوی معنای زندگی می‌پردازد و به انسانی تبدیل می‌شود که با تمام وجود با مرگ خود روبه‌رو شده است. در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «وظیفه پزشک این نیست که مرگ را به تأخیر بیندازد یا بیماران را به زندگی سابق‌شان برگرداند بلکه ما باید بیمار و خانواده‌اش را که زندگی‌شان از هم پاشیده است، در آغوش بگیریم و کاری کنیم تا آنها بتوانند دوباره بلند شوند، بایستند و به زندگی خودشان معنا بدهند.» کتاب را انتشارات کوله‌پشتی در 200صفحه منتشر کرده است.

کی ز مردن کم شدم

آنیتا مورجانی در کتاب «کی ز مردن کم شدم: چگونه مرگ من در اثر سرطان به‌خودشناسی‌ام منجر شد»، قصه ابتلایش به سرطان و مواجه‌شدنش با مرگ و دوباره زنده شدنش را روایت می‌کند. او در این رفت و برگشت به دنیای مردگان و سپس زندگان حقایق بسیاری را درک می‌کند که آنها را در قالب این کتاب درآورده است. این کتاب با مقدمه‌ای از وین دایر به‌عنوان پرفروش‌ترین کتاب سال به انتخاب نیویورک‌تایمز معرفی شد. آنیتا مورجانی به سرطان غدد لنفاوی مبتلا بوده و ابتدا برای درمان خود از روش‌هایی مثل طب سنتی استفاده می‌کرد اما بعد از گذشت مدت زمانی به این واقعیت پی‌برد که سرطان تمام بدنش را فراگرفته و دیگر راهی برای درمان وجود ندارد. او حدود 4سال با این بیماری جنگید اما سرانجام در سال چهارم ابتلایش مغلوب سرطان شد و به کما فرو‌رفت. مورجانی تجربه عجیبی را طی دوره کمای خود از سر گذراند به‌طوری که زندگی‌اش را درگرگون کرد. او می‌گوید: «بزرگ‌ترین و مهم‌ترین تجربه من از این دوران این است که جوهر ذاتی همه انسان‌ها عشق است؛ چرا که باعث نجات زندگی‌ام شد.» این کتاب را انتشارات صبح صادق در 217منتشر کرده است.





 

این خبر را به اشتراک بگذارید