افشین علا، شاعر و منتقد ادبی، از دیدار با طاهره صفارزاده و شعر و شخصیت او میگوید
شعر صفارزاده نگرشی نو به جهان است
فرشاد شیرزادی - روزنامهنگار
شعر زندهیاد طاهره صفارزاده چنان اعتبار و ارزشی دارد که برخی از بزرگان شعر و ادبیات ایران، شعر و شخصیتاش را یک سر و گردن از دیگر شاعران زن همعصر او بالاتر میدانند. صفارزاده، شخصیتی متواضع و مهربان داشت. کسانی که با او اندک سلام و علیکی هم داشتند، در خلال ارتباط صمیمی با او که لاجرم شکل میگرفت، این مهم را به سادگی درمییافتند. 27آبانماه، سالروز تولد این شاعر فقید است. افشین علا، شاعر و پژوهشگری است که اتفاقاً خاطرههایی به یادماندنی از دیدار با صفارزاده دارد. با او، شعر و شخصیت صفارزاده را مرور کردهایم.
زندهیاد طاهره صفارزاده در مجموعه شعر «مردان منحنی» نگاهی علیه تملق و چاپلوسی دارد که تا سدهها و در آیندههای دور هم میتوان این نگاه را تعمیم داد. نگاه شاعرانه و هنرمندانه خانم صفارزاده بنا بهنظر کارشناسانه شما، چرا پیش از هر موضوع دیگری معطوف این رذیلت انسانی شده است؟
صفارزاده را بهعنوان شاعری آوانگارد میشناسیم، آن هم در سالهای قبل از پیروزی انقلاب. اما تفاوت عمده او با سایر همگنانش در این بود که صفارزاده بیش و پیش از آنکه روشنفکر باشد، مسلمان بود. مبانی روشنفکری، ویژگیهای شعر آوانگارد و فضای مدرن ذهنی و زبانی او نیز نتوانست بر جهانبینی اسلامی او اثر بگذارد و تعهدش را به مبانی فکری اسلامی در لابهلای واژگان و مضامین بهروز و جهانشمول شعرش پنهان سازد. پس او برای معترض بودن انگیزه مضاعف و خاستگاه توأمانی داشت. منظورم دوبعد شخصیتی او است که هردو نیز پررنگ بودند؛ هم «روشنفکر» بودن و هم «مسلمان» بودن. اغلب همگنان او یکی از این دو مؤلفه را داشتند. با این حال، غالباً معترض بودند اما صفارزاده برای اعتراض 2مشوق درونی داشت؛ هم تعلقش به حلقه روشنفکران، او را وامیداشت که معترض باشد، هم جهانبینی اسلامیاش نمیگذاشت که او در برابر کجیها و نابرابری زندگیها سکوت کند.
از طرفی با نگاه به برهه زمانی سرایش شعرهای مجموعه «مردان منحنی» (سالهای ٤٩ تا ٥٦)، درمییابیم که او در سالهایی به سرودن این اشعار پرداخت که استبداد حاکمیت از یک سو و خفت و خواری ملازمان دربار و گدایان قدرت از سوی دیگر، بیش از هر آفتی طاقتسوزی وجدان و اندیشه شاعری مسلمان و روشنفکر را به درد میآورد. بنابراین دست به سرودن شعرهایی زد که ضمن نشانهگیری حاکمان وقت، آموزههایی اصیل و ماندگار برای همه عصرها و نسلها را به یادگار گذاشت. بیشک این بخش از ویژگیهای شعری او (یعنی ماندگاری در عین بهروز بودن) در جهانبینی اسلامی او ریشه دارد. اسلامی راستین که رذیلتهای اخلاقی را در هر قالب و هر زمانی برنمیتابد و شاعر اندیشمند و آزاده را به اعتراض وامیدارد.
احیاناً در دیدارهای کوتاهی که او را ملاقات کردید، این شاعر آزاده و به قول شما «مسلمان» و «روشنفکر» را چگونه شخصیتی ورای شعرهایش یافتید؟
من از دوران نوجوانی و سالهای آغازین انقلاب با اشعار صفارزاده مأنوس بودم اما متأسفانه توفیق دیدار مکرر و انس با خود ایشان را نداشتم. یکبار در جشنواره شعر فجر ایشان را در تالار وحدت دیدم که حاضر نشدند روی سن بیایند و جایزه بگیرند. در نهایت و پس از اصرارهای فراوان نیز آن جایزه را به خانواده زندهیاد سلمان هراتی تقدیم کردند. یکبار هم در اواخر عمرشان توسط فاضل نظری به جلسهای خصوصی در حوزه هنری دعوت شدم و توانستم ایشان را از نزدیک ملاقات کنم. در آن جلسه هم خانم صفارزاده، ساکت و متواضع در جای خود نشسته بودند و حاضر نشدند شعری بخوانند. اتفاقاً در آن جلسه من حرف زدم و شرح سالها اشتیاق و ارادت تلنبار شده در سینهام نسبت به ایشان را ابراز کردم. عجیب آنکه واکنش ایشان نه فقط متواضعانه، بلکه معصومانه و توأم با ناباوری بود! من ایشان را بانویی دانشمند اما عارف و فانی در باور الهی خویش یافتم که حتی برای لحظهای شیفته و فریفته جایگاه و نقش کمنظیرش در ساحت شعر و اندیشه دینی نشده بود.
از نگاه و منظر شما، 2شاعر زن بزرگ معاصرمان، یعنی فروغ فرخزاد و صفارزاده چه شباهتها و تمایزهایی با یکدیگر داشتند؟
در میان زنان شاعری که دوستشان دارم، فروغ و صفارزاده جایگاه و نقشی متفاوت دارند. فروغ برای من تداعیکننده شاعرانگی محض و جلوههای بیبدیل صداقت زنانه است اما صفارزاده ضمن آنکه شاعری آوانگارد بود، در جایجای اشعارش ردپای آموزههای اعتقادی و انقلابی نیز دیده میشود. به بیان دیگر در شعر فروغ، شاعرانگی بیشتری میبینم اما شعر صفارزاده نگرش و راه تازهای در نگاهم و پیش پایم میگذارد.
برای شناساندن شعر و جایگاه شریف، انسانی و هنرمندانه صفارزاده برای نسلهای بعد، از چه ابزارها و راهکارهایی میتوان بهرهبرد؟
بهنظرم بهترین و مؤثرترین ابزار برای شناساندن جهان و زبان شعری صفارزاده به این نسل و نسلهای آینده، خود شعر او است. شعر صفارزاده پر از کلیدواژه برای فهم جهانبینی شاعر است. شاید برای فهم بهتر ادعایم بد نباشد که از تمثیلی استفاده کنم. در بین اندیشمندان معاصر، من کسی را نمیشناسم که به اندازه دکتر شریعتی بتواند بیواسطه با مخاطب ارتباط برقرار کند و بر او تأثیر بگذارد. فهم کامل و اثرگذار آثار سایر همگنان او به تفسیر یا پانویس نیاز دارد اما منظومه فکری و زبانی شریعتی بهگونهای بود که خودش کدهای لازم برای فهم عمیق سخنانش را در لابهلای سخنانش بهدست مخاطب میداد. در میان شاعران اندیشمند مسلمان هم صفارزاده را اینگونه میبینم. اشعار او این ویژگی را دارد که دست مخاطب را میگیرد و با خود همراه میکند. در این همراهی، هم با ضربهها و غافلگیریهای نوبهنو مواجهیم، هم خود شاعر با نمادها و اشارههایی که مختص ذهنیت و نحوه بیان او است، به مرور گره از رمزها و رازهای مضمونی و زبانیاش میگشاید و مخاطب را با مبانی فکریاش مأنوس میکند.
ترجمه قرآن کریم خانم صفارزاده از نگاه و نظر هنرمندانه و هنرشناسانه شما از چه کیفیتی برخوردار است؟ در ترجمه قرآن کریم، شاعرانگی و درک معناها و سویههای پنهان آیههای آسمانی، چقدر میتواند مؤثر باشد؟ در مورد خانم صفارزاده این وجه شاعرانگی ایشان تأثیری بر قلم وی در برگردان فارسی قرآن داشته است؟
درخصوص ترجمه قرآن، چون با مبحثی خطیر و کاملاً تخصصی مواجهیم اجازه بدهید ادعای اظهارنظر متقنی نداشته باشم. این قدر میدانم که خانم صفارزاده هم شاعر بود، هم قرآنپژوه؛ بنابراین بهعنوان یک شاعر میتوانم امیدوار باشم که در ترجمه قرآن ایشان، جنبههای تخصصی فهم آیات، قربانی شاعرانگی و ارائههای زبانی نشده باشد. ابراز نظر بیشتر در این خصوص را به عالمان دینی و استادان ادب فارسی میسپارم.