مرضیه ثمرهحسینی - روزنامهنگار
بسیاری از ما که روزگاری از طرفداران پروپاقرص برنامههای طنزی چون «دورهمی» و «خندوانه» بودیم، مدتی است که دیگر تمایلی به دیدنشان نداریم، نهتنها به طنز و شوخیهایشان نمیخندیم که از دیدنشان احساس خستگی و حتی بلاهت میکنیم! ریزش طرفداران برنامههای طنز تلویزیونی، به اغلب فیلمهای طنز سینمایی نیز قابلتعمیم است. دلیل ریزش مخاطب در برنامههای طنز تلویزیونی چیست؟ مسئله به محتوای این برنامهها مربوط میشود یا سلیقه مخاطبان دچار تحول شده؟ داوود نعمتیانارکی، عضو هیاتعلمی و دانشیار دانشگاه صداوسیما و مدیرکل سابق روابط عمومی صداوسیما در گفتوگو با همشهری به مسئله ریزش مخاطب در برنامههای طنز با تکیه بر برنامههای دورهمی و خندوانه میپردازد.
رسانههای جدید و فضای رقابتی
نعمتیانارکی در ابتدا به مسئله کلی مخاطب در فضای رسانهای اشاره میکند و میگوید: «رسانههای مختلف در دورههایی از حیات خود دچار بحران مخاطب میشوند، بهویژه وقتی که با تعدد رسانهها و پیامها روبهرو میشویم؛ چرا که در شرایطی که رسانههای متعددی وجود دارند، فضایی رقابتی شکل میگیرد و رسانهها در این فضا زمانی موفق خواهند بود که به مولفههای پیام متناسب با حوزه تجربی مخاطب که برگرفته از اعتقادات، نگرش و باورهای او است توجه نشان دهند. از سوی دیگر با آمدن رسانههای جدید، بخشی از مخاطبان رسانههای سنتی به سمت رسانههای جدید نقلمکان میکنند. شاید یکی از دلایل آن سرعت در انتشار اخبار توسط این رسانهها باشد؛ چرا که رسانههای سنتی محصور در زمانی خاص در انتشار هستند».
محتوای تکراری و ریزش مخاطب
درباره کاهش مخاطب در محتواهای سرگرمکننده مانند برنامههای تلویزیونی دورهمی و خندوانه به دلایل متعددی میتوان اشاره کرد از جمله تکراری بودن آیتمها، نحوه اجرا، یکنواخت شدن و ... است. دستاندرکاران چنین برنامههایی در این دهسالی که از تولید و پخش برنامهها میگذرد تمام هنر و ظرفیت خود را به لحاظ اجرا و محتوا نشان دادهاند و لذا ضروری است که تغییراتی در آنها شکل بگیرد، تغییر سلیقه مخاطب هم البته موثر است؛ به عنوان مثال ممکن است فرزندان ما از برنامهای که ما برای سالیان از آن لذت میبردیم، استقبال نکنند. بنابراین، محتواها، قالبها و سبکهای تولید محتوا باید متناسب با شرایط مخاطبان دچار اصلاح یا تغییر شود تا بتواند مخاطب جدید جذب کند؛ بهعلاوه، مخاطب قدیمی یک برنامه سرگرمکننده نیز بعد از مدتی اگر ریتم و شرایط برنامه تغییر نکند، بیتوجه و خسته میشود؛ بنابراین، تکراری شدن محتوای این برنامهها در ریزش مخاطب بسیار اثرگذار بوده است.
نیاز کاذب و سخیفشدن برنامههای طنز
در چند سال اخیر فیلمها و برنامههای طنزی با محتواهای نهچندان فاخر و حتی سخیف تولید میشوند و موردتوجه قرارمیگیرند. نعمتیانارکی در توضیح دلایل اقبال به محتوای طنز و برنامههایی چون دورهمی و خندوانه میگوید: «امروزه آثار نمایشی فراوانی در سبد مصرف رسانهای مخاطب وجود دارد که از سوی رسانههای مختلف عرضه میشود و نوعی نیاز کاذب پدید آورده است، بخشی از این آثار نمایشی هم به دلیل این نیاز کاذب که برای مخاطب پدید آمده از سطحی سخیف برخوردارند و همین مسئله باعث شده که طبع مخاطب نیز کاهش یابد. اگر برنامههای نمایشی طنز را به لحاظ محتوا، ساختار، اجرا، بازیگران و... در یک دوره ۳۰ساله بررسی کنیم، متوجه تغییرات پیشآمده خواهیم شد. وقتی تعدد شبکهها و ۲۴ساعته شدن آنها رقم خورد، تولید انبوه شکل گرفت که همین تولید انبوه اولا باعث افت محتوا شد و در ثانی اهرمهای نظارتی نیز تحتتاثیر آن کاهش یافت که مسلما تاثیرات نامطلوبی را به همراه دارد».
انتقادناپذیری و لودگی به جای طنز
دانشیار دانشگاه صداوسیما میگوید: «برنامهها و فیلمهای طنز تنها در ظاهر تغییر کردهاند و در محتوا چندان تفاوتی نکردهاند؛ یعنی پارادایمهای تکراری که در این آثار وجود دارد و محتوایی که شکل دادهاند از معنا تهی هستند و اکثرا تلاش دارند که با محتواها و حتی تضادهای تکراری و کلیشهای مخاطبان خود را بخندانند؛ مثل کلیشههای افراد مدرن و سنتی یا کلیشههای جنسیتی و یا بازنمایی زن و مرد به شکلی جلفگونه که غیر از خندیدن و شوخیهای بیمزه و تکراری، کاری دیگر بلد نیستند. درحالیکه مرد و زن واقعی جامعه به ظاهر متفاوتتر از آن هستند». داوود نعمتیانارکی درباره تاثیر انتقادناپذیری در لایههای اجتماعی و سیاسی بر سخیف و تکراری شدن برنامههای طنز میگوید: «برنامههای طنز همواره ناهنجاریهای یک جامعه در سطوح مختلف را موردنیش قرارمیدهد، در جامعه ما چون مدیران و مسئولان چندان تمایلی به بیان این ناهنجاریها از زبان طنز ندارند، محتواها به سمت مسخرهکردن، تکرار، بیهودگی و لودگی رفته و به مرور زمان سطح انتظارات مخاطب نیز تنزل پیدا کرده است».
رنج و احساس بلاهت از تماشای طنز
نعمتیانارکی درباره ارتباط میان عمیقتر شدن بحرانهای اقتصادی و اجتماعی با ریزش مخاطبان برنامههای طنز میگوید: «وقتی برای رفع نیازهای اولیه با مشکلات عدیده مواجه هستیم، خنده و شادیکردن معنایش را از دست میدهد و حداقل اینکه اگر طنزی را هم تماشا میکنیم، خندیدن به آن معنا ندارد و همینجاست که مخاطب اگر بخندد احساس بلاهت به او دست میدهد، چون شادشدن افراد در زندگی زمانی معنادار است که از حداقلهای رفاه در زندگی برخوردار باشد. بسیاری از افرادی که 5سال پیش به برنامه رامبد جوان یا مهران مدیری میخندیدند، امروزه به دلیل حجم بالای مشکلات زندگی و سختی آن در واقعیت، خندیدن به مناسک و کارهایی که در برنامه انجام میشود برایشان بیمعناست».
بیاعتمادی مردم به سازندگان برنامههای طنز
مدیرکل سابق روابط عمومی صداوسیما در پایان و در توضیح اینکه تفاوت حرف و عمل بعضی از سازندههای برنامههای طنز و متفاوتبودن زندگی واقعی آنها با آنچه در مقام مجری ادعا میکنند، میگوید: «مخاطب همواره محتوای پیام را با وضعیت واقعی ارائهکننده پیام انطباق میدهد و اگر مغایرتی مشاهده کند بیشک نسبت به برنامه و پیامهای آن بیاعتماد، بیمیل و دلسرد میشود که این روند درنهایت به ریزش مخاطب میانجامد. افراد به عنوان مخاطب با مجری، برنامهساز، کارشناس و ... نوعی ارتباط درونی برقرار کرده و بر مبنای اطلاعاتی که از صحبتها و رفتار او کسب میکنند این ارتباط عمیقتر میشود و به نوعی باور مثبت نسبت به برنامه و مجری منجر میشود اما اگر روزی مشخص شود و مخاطب بفهمد که چهره واقعی آن مجری یا سازنده برنامه با آنچه که در ذهن مخاطب شکل گرفته تفاوتی فاحش دارد، آن بیننده یا طرفدار، از طیف مخاطبان برنامه خارج میشود».
دو شنبه 19 مهر 1400
کد مطلب :
142546
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/kR4kv
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved