• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
شنبه 20 شهریور 1400
کد مطلب : 140117
+
-

حقیقتی به‌نام خشونت علیه همسر

آمار و ارقام جهانی از خشونت‌های خانگی علیه شریک زندگی چه می‌گویند؟


هدا عربشاهی ـ روزنامه‌نگار

خشونت علیه همسران بخشی از خشونت‌های خانگی است و درباره خشونت یا سایر سوء‌استفاده‌ها در محیط خانه توضیح می‌دهد که از سوی یکی از زوجین روی شریک زندگی‌اش انجام می‌شود. براساس تعریف سازمان‌ملل، خشونت خانگی در معنای گسترده و عمومی‌اش خشونت علیه کودکان، نوجوانان، والدین یا افراد مسن را هم دربرمی‌گیرد. خشونت علیه همسران انواع مختلفی ازجمله آزارهای جسمی، کلامی، احساسی، اقتصادی، مذهبی، باروری و جنسی دارد که می‌تواند از اشکال ظریف و اجباری تا حملات شدید جسمی مانند خفگی، ضرب‌و‌شتم‌ و اسیدپاشی را شامل شود. در سطح جهانی، زنان بیشترین قربانیان خشونت‌ علیه همسران هستند و آسیب بیشتری می‌بینند. در بعضی کشورها، ممکن است خشونت خانگی، به‌ویژه در موارد خیانت واقعی یا مشکوک از سوی زن، موجه یا قانونی تلقی شود. پژوهش‌ها نشان می‌دهد در کشورهایی که سطح برابری جنسیتی در آنها کمتر است، زنان میزان بیشتری از خشونت خانگی را تجربه می‌کنند. به‌دلیل خسارت‌های روانی و جسمی واردشده، خشونت مبتنی بر جنسیت هزینه‌های اجتماعی بسیاری بر دولت‌ها تحمیل می‌کند و مانع توسعه اقتصادی آنها می‌شود. از این‌رو، کشورها با تدوین قوانین مناسب تلاش می‌کنند تا بدرفتاری علیه زنان را متوقف و از پیامدهای منفی ناشی از آن پیشگیری کنند. اما خشونت علیه همسر فقط شامل زنان نمی‌شود و مردان هم درشمار قربانیان این نوع خشونت‌ها قرار دارند. هرچند به‌دلیل انگ‌ها و تابوهای اجتماعی و فرهنگی که در بسیاری از کشورها حتی در جوامع پیشرفته وجود دارد خشونت علیه مردان کمتر گزارش می‌شود و به ‌همین ‌دلیل، مردانِ قربانی خشونت‌های خانگی معمولا از سوی ارائه‌دهندگان خدمات و مراقبت‌های بهداشتی نادیده گرفته می‌شوند.

کره‌جنوبی
خشونت علیه همسر در کره‌جنوبی سوء‌استفاده‌های روانی، جسمی، کلامی، جنسی یا جنایات علیه قربانی در محیط‌های خانوادگی، روابط زناشویی و زندگی مشترک را شامل می‌شود. براساس پژوهشی که سال2015 در «ژورنال خشونت میان‌شخصی» منتشر شد آزار فیزیکی با 2.2درصد از موارد، سوء‌استفاده احساسی با 9درصد، سوء‌استفاده اقتصادی با 1.2درصد و بی‌توجهی با 2.5درصد شایع‌ترین شکل خشونت‌های زناشویی را در این کشور تشکیل می‌دهد و از هر شش‌زوج در کره‌جنوبی، دست‌کم یک زوج بیش از یک‌بار مورد خشونت فیزیکی همسر خود قرار گرفته است. در فرهنگ کره‌جنوبی، خشونت زناشویی به‌عنوان یک موضوع خانوادگی خصوصی تلقی می‌شود تا جنایت یا معضلی اجتماعی. از این‌رو، 50درصد از بزرگسالان کره‌ای اعلام کرد‌ه‌اند که تمایلی ندارند به‌دلیل خشونت زناشویی به پلیس زنگ بزنند زیرا «این مسئله‌ای خانوادگی است». با وجود این، دولت کره در تلاش است تا حذف کلیشه‌ها و خشونت‌های جنسیتی را در اولویت قرار دهد. سال 2018، کارگروه حذف تبعیض علیه زنان سازمان ملل متحد از افزایش اقدامات دولت این کشور برای بهبود برابری جنسیتی از طریق حمایت از حقوق زنان در اشتغال، بهداشت و آموزش و کاهش خشونت خبر داد و اعلام کرد که دولت کره در سال 2009 معادل 27.1میلیارد وون کره‌ای از بودجه ملی را برای مجازات و جلوگیری از خشونت خانگی هزینه کرده است.

ایتالیا
براساس قوانین ایتالیا، خشونت‌های خانوادگی، به‌ویژه علیه زنان علاوه‌بر نقض حقوق بشر، معضل مهمی برای بهداشت عمومی به‌شمار می‌رود که پیامدهای آن می‌تواند به انزاوی زنان، ناتوانی در کارکردن، ناتوانی در نگهداری از خود و فرزندانشان منجر شود. نتایج بررسی‌های گزارش آمار ایتالیا (ایستات) درباره قتل‌های خانوادگی در سال2019 نشان می‌دهد که 31.5درصد از زنان این کشور درطول زندگی دست‌کم یک‌بار نوعی خشونت فیزیکی یا جنسی را تجربه کرده‌اند که از این میان، 62.7درصد موارد تجاوز از طرف همسر فعلی آنها بوده است. همچنین برپایه این گزارش، از 111زن مقتول در سال2019، حدود 49.5درصد از موارد به‌دست همسر فعلی و 11.7درصد به‌دست همسر سابق کشته شده‌اند. درخصوص خشونت خانگی علیه مردان، براساس نتایج پژوهشی که انجمن خشونت علیه مردان ایتالیا و دانشگاه سیه‌نا انجام داد، مردان علاوه‌بر صدمات روانی شامل تحقیرشدن، محرومیت از آرامش روحی در خانه، آسیب‌های جسمی، ازجمله فشار، خراش، گازگرفتن و خردشدن انگشتان را هم تجربه می‌کنند. به‌طوری‌که، 60.5درصد از مردان مصاحبه‌شونده در پژوهش دانشگاه سیه‌نا اظهار داشته‌اند که از سوی همسرانشان تحت ضربه و فشار، خراش، گاز‌گرفتگی و کندن موهای سر قرار گرفته‌اند و 51درصد هم آسیب‌هایی چون پرتاب اشیا، شکنجه با برق و خردشدن انگشتان را گزارش داده‌اند.

ایالات‌متحده 
در گذشته، دستگاه عدالت کیفری آمریکا خشونت خانگی را به‌عنوان جرم یا معضل تلقی نمی‌کرد. حتی با‌وجود جنبش حقوق زنان در اواخر دهه قرن نوزدهم، زنان همچنان بدون وجود قانون‌های حمایتی، مورد آزار و اذیت همسران و سایر اعضای مرد خانواده قرار می‌گرفتند. پس‌از جنگ جهانی دوم، به‌تدریج خشونت خانگی به رسمیت شناخته شد اما فقط به‌عنوان موضوع خانوادگی خصوصی مورد توجه قرار گرفت ولی با آغاز جنبش آزادی زنان در دهه‌های 1960و 1970به یک موضوع قابل بررسی در سطح عمومی و قانونی تبدیل و با گذشت سال‌ها، به‌عنوان اقدامی جنایتکارانه و خشن شناخته شد و با تغییر نگرش نسبت به خشونت خانوادگی، دستگاه عدالت کیفری این کشور هم قوانینی را برای آن تدوین کرد. باوجود این، آمارها نشان می‌دهد که حدود 60درصد از زنان آمریکایی در طول زندگی مشترک مورد خشونت همسر قرار گرفته‌اند. همه‌ساله بین 960هزار تا 3میلیون مورد خشونت خانگی گزارش می‌شود- به‌طورمتوسط 24زن در دقیقه قربانی تجاوز، خشونت جسمی و تعقیب و گریز شریک زندگی خود می‌شوند- و برپایه‌ها تخمین‌ها بیش‌از 10میلیون زن در آمریکا سالانه انواعی از خشونت‌های کلامی، روانی، جسمی و جنسی را تجربه می‌کنند اما هرگز آن را گزارش نمی‌دهند. آمارهای سال2009 نشان می‌دهد که 63درصد از زنان قربانی قتل به‌دست مردان، توسط شریک زندگی کشته شده‌اند. همچنین در سال2010، خشونت‌های خانگی علیه زنان به هزارو295مورد مرگ منجر شد که 10درصد از کل قتل‌های آن سال را تشکیل می‌داد. مجموع هزینه‌های پزشکی، بهداشت روانی و از دست‌دادن بهره‌وری حاصل از خشونت‌های خانگی علیه زنان بیش ‌از 8.3میلیارد دلار در سال تخمین زده می‌شود. علاوه‌بر بار اقتصادی، احتمال زیادی وجود دارد که قربانیان دچار پیامدهای نامطلوب سلامتی مانند افسردگی، اضطراب، علائم اختلال اضطراب پساآسیبی، اقدام برای خودکشی، عفونت‌های مقاربتی و بارداری ناخواسته شوند. براساس آمار وزارت دادگستری آمریکا، زنان شش‌برابر بیشتر از مردان، خشونت‌های شریک زندگی خودشان را گزارش می‌دهند. گزارش سال2014 مراکز کنترل و پیشگیری از بیماری‌ها نشان می‌دهد که زنان دست‌کم سه‌برابر بیشتر از مردان، آسیب از شریک زندگی را تجربه می‌کنند و آسیب‌های جدی جسمی و خشونت‌های جنسی زنان از همسر 24.3درصد بیشتر از مردان است و دوبرابر بیشتر از آنها به‌دست همسر به قتل می‌رسند. هرچند، 13.8درصد مردان هم خشونت‌های شدید جسمی را در طول زندگی با همسرانشان تجربه کرده‌اند.  بررسی‌های این پژوهش به این نتیجه رسیده است که اکثر خشونت‌های فیزیکی زنان علیه مردان در پاسخ به سوءاستفاده مردان از آنهاست. بررسی سیستماتیک ادبیات مربوط به ارتکاب خشونت علیه شریک زندگی توسط زنان در سال2010 نشان داد که خشم، دفاع از خود و تلافی، از انگیزه‌های رایج زنان برای اعمال خشونت علیه مردان است. هرچند زنان هم می‌توانند به‌اندازه مردان خشن باشند باوجود این، مردان آسیب‌ کمتری می‌بینند. باوجود این، مردان در 38درصد مواردی که «خشونت شدید» را از سوی همسر تجربه می‌کنند به‌شدت دچار جراحت می‌شوند.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید