• یکشنبه 29 مهر 1403
  • الأحَد 16 ربیع الثانی 1446
  • 2024 Oct 20
دو شنبه 1 شهریور 1400
کد مطلب : 138485
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/82nNg
+
-

قصه شهر/ راه‌های رسیدن به خانه

قصه شهر/ راه‌های رسیدن به خانه

داوود پنهانی

 محلات فراموش شده، خانه‌های قدیمی، کافه‌های رنگ‌و‌رو رفته، کوچه‌هایی با دار‌و‌درخت فراوان و سایه‌هایی که روی دیوار خزیده‌اند، سقف مدور یک خانه با در آهنی و زنگی بر دیوار آجری، کوچه‌ای که جوی آبی از میانش گذر می‌کند و خوب به انتهایش که بنگری رد عاشقیت را در قدم‌های کند عابرانش خواهی شناخت. خیابانی که قهوه‌خانه دارد و مهمانان قهوه‌خانه‌اش پشت دود و نفس چاق‌شده‌شان گم شده‌اند. عطر گمشده نان توی پیاده‌رو وقتی سنگکی محل هنوز خمیر را روی شن توی تنور پهن می‌کند. یادم نرود به باغچه‌ها هم اشاره کنم؛ به گلدان‌های کنار پنجره و رد محو انسانی که از پشت پرده‌ای حریر به عابران خیره شده است. یادم باشد که این شهر را با همه این عناصر به یاد بسپارم و روزی هم به‌خاطر بیاورم. محض آنکه بتوانم بر ملال زیستن در روزگاری که هیچ‌کدام از این عناصر وجود ندارد، غلبه کنم. یادم باشد تا به یاد بیاورم روزگاری شهری داشتیم که حتی اگر از ما غفلت می‌کرد ما در دامانش بی‌هیچ غفلتی بزرگ می‌شدیم و ساده بودیم و ساده بود و آرام بود و جایی برای زیستن بود و مکان‌هایی داشت که با هویت آن گره خورده بودند و معناهای زیستن از دل آنها ‌زاده می‌شد و عیان می‌شد و برجسته می‌شد و سینه‌به‌سینه نقل می‌شد و خود را در پناه مردمانش به‌معنایی درخشان می‌رساند. آن شهر اکنون فراموش شده است. آن شهر با همه‌ عناصر ماندگار درونمایه‌اش می‌رود که به خاطره‌ای در میان انبوه خاطرات ما تبدیل شود. شناخت این شهر با همه‌ عناصر زیستی کهنه و جدیدش، کاری لازم، ضروری و دشوار است. حفظ عناصر بومی و ماندگار و فرهنگ‌های خوب همراهش امری لازم و شدنی است. محض خاطر به یاد آوردن، محض گم نشدن، محض آنکه بدانیم پشت سرمان چه چیزهایی بوده و قرار است چگونه با آینده پیوند برقرار کنیم؛ شهری که ما در آن زندگی می‌کنیم بخشی از پویایی‌اش را در رابطه‌ای معنادار بین این عناصر با جهان تازه‌اش پیدا می‌کند. اینگونه نیست که فقط بکوبیم و بسازیم و تغییر دهیم تا شهری دیگر بنا کنیم؛ آن شهر دیگر، شهری غریبه است. معماری‌اش تداعی آشنایی نمی‌کند. هنگام عبور از چنین شهری نمی‌توان چیزی را به یاد آورد. ما از محلات فراموش شده می‌آییم. ما از گام‌های خود بر برگ‌های افتاده درختان چنار بر پیاده‌روها خبر داریم. هر ساختمان تاریخی که فرو‌می‌ریزد تا بر خاکش بنایی زشت و بدقواره ساخته شود، تلاشی است برای فراموشی آن بخش از خاطرات‌مان که گذشته را به امروز پیوند می‌دهد.
 شهر ساختن به معنی خراب کردن گذشته نیست، به معنی هر جا رسیدی مرکزی برای خرید بساز، نیست. از دل این نمایش هویتی واجد معنی ساخته نمی‌شود. چنین شهری، جایی برای فراموشی است؛ برای آنکه گذر کنی و دل نبندی. برای دل بستن به خاک و خانه و درخت شهر، باید به آخرین برگ‌های مانده روی درخت چنار روبه‌روخیره شد.

این خبر را به اشتراک بگذارید