این فصل را با من بخوان
سرخ و سیاه
سعید مروتی|خبرنگار:
اسلاونکا دراکولیچ که با کتاب «کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم» روایتی متفاوت از زندگی مردم در کشورهای بلوک شرق را با تأکید بر سبک زندگی آدمهای معمولی و عادی ارائه داده بود، در کتاب تازهاش طنز سیاهی که در کتاب کمونیسم رفت... نیز مشهود بود را گسترش داده است. در «راهنمای بازدید از موزه کمونیسم» بلایی که حکومتهای توتالیتر اروپایشرقی سر مردم میآوردند از زبان حیوانات روایت میشود.
در فصل راهنمای بازدید از موزه کمونیسم راوی موشی بهنام بهومیل است که در موزهای حضور دارد که قبلا مدرسه ابتدایی بوده، ولی حالا تبدیل به موزه شده است. موزهای برای اینکه مردم فراموش نکنند در دوران حکومت کمونیستها چگونه زندگی میکردند. روایت بعدی که عنوانش «یک کمونیست خوشسلیقه» است با برشهایی از زندگی مارشال تیتو دیکتاتور یوگسلاوی سابق مواجه میشویم. اینبار راوی طوطیای است که سالهاست در یک باغوحش حضور دارد.
خرسی بهنام توشا در فصل «خرس و شاهدخت روشنایی» داستان بلغارستان را روایت میکند. در فصل «گربهدار ورشو» به لهستان میرویم و شاهد روایت ماجرای هولناک حکومت ژنرال یاروزلسکی میشویم. در فصل بعدی افسانه دیوار برلین به روایت یک موش کور روایت میشود.
راوی بلاهایی که سر مردم مجارستان آمده هم خوکی با نام ماگدا است. در فصل «مصاحبه با پیرترین سگ بخارست» نویسنده ما را به رومانی دوران شاچسکو میبرد و با تمام انتقادهایی که از دیکتاتوری شاچسکو با زبانی طنزآمیز به عمل میآورد فراموش نمیکند به نقد دوران تازه نیز بپردازد: «در گذار از کمونیسم به کاپیتالیسم، همه نابرابرند، اما بعضی نابرابرترند.»
«ماجرای عجیب زاغ دیوانه» فصل پایانی کتاب است که در آن به مرگ اسرارآمیز نخستوزیر آلبانی پرداخته شده است. اسلاونکا دراکولیچ در 8 حکایت نسبتا کوتاه از زبان حیوانات، مصائب زیستن در اروپای شرقی تحت استیلای کمونیستها را روایت میکند؛ حکایتهایی تلخ که نویسنده کوشیده با زبانی طنزآمیز جای کاستن از سیاهی، بر عمق و اثرگذاریاش بیفزاید.