در جستوجوی زمان از دست رفته
زمان در دوران شیوع ویروس کرونا چگونه محاسبه میشود؟ درباره این موضوع با آدمهایی شبیه به شما گپ زدهایم
زهرا رستگارمقدم ـ روزنامهنگار
حالا خطی بودن زمان کار دستمان داده است. دو سال میشود که با ویروس کرونا دست و پنجه نرم میکنیم و خیلی از ما معتقدیم که در این دو سال زندگی نکردهایم. خیلیها در این دو سال متولد شدهاند و خیلیهای دیگر در همین دو سال از دنیا رفتهاند. دو سالی که بهنظر نمیتوان از عمر محاسبهاش کرد. دو سال تحمیلی بر همه ما که به ما دستور داد چطور زندگی کنیم. یک مشق ساده که همه باید رونویسی میکردند؛ با هر نوع هوش، استعداد و دارایی. همه ما باید یک چیز را زندگی میکردیم، بیآنکه تخطی از آن برنامه، امتیازی برایمان محسوب شود. حالا در میانه این خط قرار گرفتهایم؛ اکثرا ناراضی و ناامید. دلمان برای روزهایی که پیش از این تجربه کرده بودیم تنگ شده است. دوست داریم اگر قرار است اندک زندگی کنیم، خودمان تصمیم بگیریم چگونه باید زیست. در این میان هستند آنهایی که با همه بیم و امیدها، روزهای نسبت راضیکنندهای را از سر گذراندهاند و بهنظرشان این اتفاق و تغییر برنامه در روند زندگی چالشی بوده که سعی میکنند از آن لذت ببرند. هر چند در اقلیت هستند، اما هستند. ما در این گزارش قصد داریم درباره تغییرات زندگی در این خط زمانی و در زمانه تسلط یک ویروس در جهان بیشتر بدانیم؛ از احساس بعضی از شما از زندگی کردن در این بسترِ خطی، زمان.
استقبال از زمان بهدست آمده
اما شیوع ویروس کرونا تغییراتی در زمانبندی زندگی روزمره مردم ایجاد کرد. بسیاری افراد در قرنطینههای اجباری در دوران شیوع ویروس کرونا مجبور شدند زمان بیشتری را به آشپزی و کار در خانه اختصاص دهند. بسیاری بیکار شدند و بعضی دورکار و این یعنی تغییر در زمانبندیهای معمول. اگرچه در همین دوران این زمانبندی اثرات مثبتی هم داشت. نیکی میگوید: «این دوران فرصتی ایجاد کرد تا بیشتر مطالعه کنم و فیلم ببینم. تنها فعالیتی بود که به شکل مداوم توصیه میشد و روانشناسان برای دور ماندن از فضای استرسزای همهگیری پیشنهاد میکردند. حتی توانستم در همین دوران پایاننامهام را که مدتها بهدلیل فشردگی کار فرصت انجامش را نداشتم، سر و سامان بدهم». به اعتقاد او تغییر در برنامه زمانبندی زندگیاش باعث شده بود برنامههای مغفول ماندهاش دوباره به جریان بیفتد. مسئلهای که زهرا چندان با آن همسو نیست. او میگوید تغییر ساعات کاری و تغییرات زمانبندی به کلی رشته برنامه و کارهایش را گسسته است. او که حالا از نظر اقتصادی در فشار ناشی از حقوق حداقلی بهدلیل دورکاری قرار گرفته میگوید: «این فشار در خانه بیشتر شده. جنگ اعصاب و درگیری با دیگر اعضای خانه و همچنین انجام اموری که چندان به آن علاقهمند نیستم باعث شده اختیار امور به کلی از دستم خارج شود».
درک مفهوم تازهای چون دورکاری
بعضی شرکتهای بزرگ در کشورهایی با اقتصادهای توسعهیافته معتقدند کار کردن از راه دور بهعنوان آنچه تا پیش از این طرحی آزمایشی بدون برنامهریزی خاص بود، به یکی از اساسیترین روشهای سازماندهی بازار کار آینده تبدیل خواهد شد. تعطیلی بسیاری از شرکتها و افزایش آمار بیکاری کارگران سبب شد تا جهان با بحران جدید اقتصادی دست و پنجه نرم کند. بسیاری از خانوادهها بهدلیل افزایش تنش و اضطراب شیوع ویروس کرونا با افسردگیهای تازهای مواجه شدند. محدودیتهای بیش از اندازه، بیکاری افراد، مشکلات اقتصادی و ترس از آینده سبب شد تا افراد شیوه جدیدی از زندگی را تجربه کنند. تعدادی موفق شدند و توانستند این بحران زندگی را پشت سر بگذارند و به روند طبیعی زندگی خود ادامه دهند، اما عدهای هنوز با شیوه جدید زندگی و محدودیتها، هماهنگ نشدهاند. مهیا که یک سال و نیم است مادر شدن را تجربه میکند میگوید: «پسرم در همین دوران شیوع ویروس کرونا به دنیا آمد. او در این مدت مدام در خانه بوده و با افراد محدودی ارتباط داشته است. همین باعث شده از فضاهای جمعی تجربه درستی نداشته باشد و هر بار به خیابان میرود بیوقفه گریه کند. درست است که در این دوران توانستم زمان بیشتری کنار فرزندم باشم، اما این برای او کافی نیست. به نظرم بچهها چه در سن پسر من و چه بزرگتر از او نیاز به حضور در فضاهای عمومی دارند. این بچهها عملا در این دو سال زندگی در این جهان را تجربه نکردهاند و درک درستی از زندگی در جهان موجود نخواهند داشت. شاید لازم باشد فکری جهانی درباره این زمان از دست رفته برای این گروه سنی انجام شود».
افسردگی؛ ماحصل تغییر الگوی زندگی
در همین دوره بود که بسیاری از مشاغل آنلاین شدند و افراد زمان بیشتری از روزها را در منزل سپری کردند. این فعالیت آنلاین اما هنوز بهدلیل تازگی، مشکلاتی برای افراد ایجاد کرده است. مثلا فرزانه میگوید خانوادهاش درک درستی از کار در خانه ندارند و معتقدند حالا که او در خانه است باید به امور بیشتری از منزل رسیدگی کند، درحالیکه در خانه مشغول انجام کاری است که تا آن روز بیرون از خانه انجام میداده.
با تغییر ناگهانی شیوه زندگی، افراد بهدلیل مشکلاتی که با شیوع ویروس کرونا بهوجود آمده است، دچار افسردگی به شکلهای مختلف شدهاند و شاید عدهای از افراد بهدلیل قرنطینه و محدودیت فعالیتهای اجتماعی با گونههایی از افسردگی دست و پنجه نرم کنند. اما خودشان این نوع از افسردگی را حس نکنند و معتقد باشند که با شرایط جدید هماهنگ هستند و مشکلی ندارند؛ مثلا آن دسته از جوانان که تازه از تحصیل فارغ شده بودند و بهدنبال کار در محیطهای مختلف کاری میگشتند و با تغییر شرایط کاری و زمانی در این دوران خانهنشین شدند. یا آن دسته از دانشآموزان که دو سال ابتدایی تحصیل را بدون تجربه محیط آموزشی در خانه گذراندهاند و از دوستی با همسن و سالهای خود محروم شدهاند. در این گروههای سنی گذر زمان دیگرگونه و متفاوت خواهد بود.
توسل به زمانهای موازی
هرچند بعضی افراد در این شرایط تفکرات سازندهای را دنبال کرده و احساس کردند با تجربه روزهای سخت قویتر از قبل شدهاند، اما به اعتقاد روانشناسان این درک متفاوت از شرایط یکسان، بستگی به دفاع روانی هر فرد دارد. اینکه چطور بحران را درک و تجربه کند. توصیهها بر این پایه استوار شدهاند که از هر روشی که آرامتان میکند بهره ببرید؛ مثلا کتاب بخوانید، موسیقی گوش کنید، در منزل نرمش کنید و به کارها و آرزوهای عقب ماندهتان بپردازید و اگر دعا و نیایش آرامتان میکند این کار را انجام دهید. اما وقتی همه این کارها انجام میشود باید پسِ پشتِ ذهن این را نیز درنظر بگیرید که زمان میگذرد و شما روی خطی فرضی بیآنکه حرکتی کرده باشید، پیش میروید. همین امر ممکن است باعث بروز اضطرابهایی در افراد شود. آنهایی که گمان میکنند فرصت چندانی برای ادامه زندگی ندارند و آن دسته که در سنین بالاتری قرار گرفتهاند. همین اضطرابها نیز باعث آن شده تا استقبال از تولیدات تصویری، کتابها و نظریات درباره زمانهای موازی بیش از پیش شود؛ فرصتی برای زندگی کردن در زمانی دیگر.