• پنج شنبه 28 تیر 1403
  • الْخَمِيس 11 محرم 1446
  • 2024 Jul 18
شنبه 23 مرداد 1400
کد مطلب : 138092
+
-

رؤیاهای بزرگ نسلی کوچک

بچه‌های دهه‌هشتادی، سوار بر اسکیت، گاهی در نقاط مختلف شهر دیده می‌شوند. به میان گروهی از آنها در پارک آب و آتش رفتیم تا نگاه‌شان به زندگی را رصد کنیم

رؤیاهای بزرگ نسلی کوچک

مرضیه ثمره‌حسینی- روزنامه‌نگار

ساعت 6 بعدازظهر روز جمعه پارک آب و آتش غلغله است. آمده‌ام تا با چند نوجوان اسکیت‌‌باز دهه‌هشتادی صحبت کنم که هرازگاهی یک دورهمی اسکیتی ترتیب می‌دهند تا به قول خودشان کمی خوش بگذرانند و کسلی این روزهای کرونازده را از تن بیرون کنند. روی سکوی تماشاچیان منتظر می‌نشینم تا از پیست خارج شوند. چقدر دوست داشتم روزی من هم اسکیت می‌کردم؛ البته اسکیت روی یخ. وقت استراحت‌شان می‌رسد. هفت نفرند: هانیه و فرزاد که خواهر و برادرند و پرنیان، حسین، پارمیس، ماهک و ترانه. همشان عاشق هیجان و سرعت اسکیت‌بازی هستند. هدف مصاحبه‌ام با این بچه‌ها این است که ببینم نسل دهه 80 چطور به زندگی و دور و برشان نگاه می‌کنند، به چه چیزهایی علاقه‌مندند و چه خواسته‌ای دارند.

ما می‌خواهیم زندگی را درک کنیم
اول هانیه صحبت می‌کند که بزرگ‌تر از بقیه است. متولد سال80 و دانشجوی رشته زیست‌شناسی مولکولی است. می‌گوید می‌داند که وضع بازار کار رشته تحصیلی‌اش خوب نیست اما خیلی به آن علاقه داشته و با وجود رتبه خوبی که کسب کرده 8‌انتخاب داشته و هر 8تا هم زیست‌شناسی بوده. دوست دارد که بتواند راحت و بدون ترس اسکیت‌سواری کند و در سطح شهر، اسکیت‌ مانند یک وسیله نقلیه جا بیفتد. می‌گوید: «همه جای دنیا زنان موتورسواری، دوچرخه‌سواری و اسکیت‌سواری می‌کنن اما ما هنوز بنا به دلایل عجیب نمی‌تونیم». آرزوی هانیه این است که بتواند یک کار خوب با درآمد خوب پیدا کند. ادامه می‌دهد: «بعضیا می‌گن که دهه هشتادی‌ها لای پنبه بزرگ‌شدن و برای همین سقف خواسته‌هاشون بالاست. درحالی‌که به‌نظر من اینطور نیست و همه ما حقمونه که خوب زندگی کنیم. ما دوست نداریم سرنوشتمون مثل پدر و مادرامون بشه که بعد از کلی درس‌خوندن و زحمت‌کشیدن حقوقشون توی این دوره گرونی به زور به 6-5میلیون تومن می‌رسه!». فرزاد هم حرف او را تأیید می‌کند و می‌گوید: «نمی‌ذارن ما کمی خوش بگذرونیم و توی این زندگی کوفتی احساس خوشبختی کنیم. من دوست ندارم فقط گذران زندگی کنم و روزها رو پشت‌سر بذارم، بلکه دلم می‌خواد همه لحظات زندگی رو درک کنم، مگه من چندبار قراره 18سالگی را تجربه کنم». از دغدغه‌های بزرگ فرزاد کنکور و سربازی است. می‌گوید: «کنکور و سربازی وقت تلف‌کردنه. اگه وقتی که من قراره پای کنکور بذارم رو برای یادگیری برنامه‌نویسی بذارم ظرف یک سال یاد می‌گیرم و می‌تونم باهاش درآمد کسب کنم. سربازی هم یک مانع بزرگ سر راه رسیدن به اهداف پسرها به‌حساب می‌آد و باعث می‌شه ما دست‌کم 2سال از زندگی عقب بمونیم».

فشار کنکور خیلی اذیت‌کننده است
کنکور همچنان دغدغه بزرگ بیشتر نوجوانان است. هرچند می‌شود گفت دانشگاه دیگر برای نسل دهه 80هدف نیست اما کماکان پلی برای رسیدن به اهداف و آرمان‌های آنها محسوب می‌شود. پرنیان متولد اسفند82 است و قرار است که به پایه دوازدهم برود. می‌گوید: «بزرگ‌ترین دغدغه من کنکوره؛ اینکه چطور باید 3سال درس‌رو توی یک سال بخونم! اصلاً خیلی غیرعادلانه و غیراستاندارد و عجیبه که 12سال درس‌خوندن و مدرسه‌رفتن توی 4ساعت خلاصه می‌شه! این‌رو هم بگم که فشار کنکور فقط روی دانش‌آموزی که درس می‌خونه، نیست. کنکور همه بچه‌ها را درگیر می‌کنه چون حتی اگه خانواده‌ای به فرزند خود بگن که نتیجه کنکور براشون خیلی مهم نیست و بیشتر براشون اهمیت داره که اون حالش خوب باشه و خوب زندگی کنه باز هم اگه رتبه خوبی بگیره خیلی خوشحال می‌شن و اگه هم رتبه بدی بیاره ناراحت می‌شن. برای همین کنکور بخش مهمی از زندگی نوجوونارو متوقف می‌کنه. مثلاً برای من که دم کنکورم، به‌خاطر کنکور یک جورایی زندگیم توی 17سال و 5ماهگی متوقف می‌شه و دوباره توی 18سال و 3ماهگیم ادامه پیدا می‌کنه؛ یعنی من 9‌ماه نمی‌تونم از همون تفریحات محدودی که وجود داره هم استفاده کنم». خواسته پرنیان این است که سطح استاندارد امری که در تعیین آینده او و دیگر هم‌سن و سالانش نقش مهمی دارد، بسیار بالاتر از آنچه امروز هست، برود.

کاش خانواده‌ها و جامعه ما را باور کنند
حسین متولد دی 81 است. او هم خیلی از کنکور ناراضی است. می‌گوید: «من تنیس هم بازی می‌کنم و دوست دارم تنیسور حرفه‌ای بشم اما متأسفانه به‌خاطر کنکور یک‌ساله که نتونستم برای تمرین وقت بذارم». پارمیس متولد آبان 84 است. توقعش این است که توی ایران اوضاع زندگی بهتر شود و آنها خوشحال‌تر زندگی کنند. می‌گوید: «کاش پدر و مادرها می‌ذاشتن که ما آزادتر باشیم و اینقدر توی مدرسه و از سمت اونا به ما فشار نمی‌آوردن که درس بخونین و حتماً دکتر بشید؛ چرا که شاید یکی دلش بخواد نقاش بشه و خیلی هم موفق بشه». ماهک هم در مرحله آماده‌شدن برای کنکور سال بعد است. می‌گوید: «از همین الان از اینکه نتیجه کنکور چی می‌شه می‌ترسم. خیلی از بچه‌ها جز کنکور و دانشگاه‌رفتن انتخاب دیگه‌ای ندارن و اگر قبول نشن باید بنشینن و یک سال دیگه درس بخونن»! درخواست ماهک این است که آزاد باشد و بتواند بدون نگرانی بیرون برود. می‌گوید: «دغدغه بیشتر دوستای من اینه که خانواده‌ها سر مسائل شخصی اذیت می‌کنن و از آن طرف اهداف و رؤیاهای اونا را نه‌تنها باور نمی‌کنن که مسخره هم می‌کنن. این رفتار اونا ممکنه عواقب بدی داشته باشه و باعث افسردگی بچه‌ها بشه. توی مدرسه هم که جز سختگیری و یک‌سری آموزش‌های خشک درسی چیزی عاید ما نمی‌شه. کاش خانواده‌ها و جامعه با شکیبایی بیشتر به ما بیشتر توجه و کمک‌مان می‌کردن که به رؤیاهایمان برسیم».
ترانه هم خیلی دل‌نگران آینده است. می‌گوید: «رؤیای من اینه که خواننده‌ای بین‌المللی بشم و سریع‌تر به رؤیاهای دیگه‌م برسم». او هم به دغدغه‌های دوستانش اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: «پدر و مادر خیلی از دوستای من توان تأمین تحصیل پولی اونا رو ندارن، برای همین استرس اینکه توی دانشگاه دولتی قبول نشن همیشه با اوناست». از او هم می‌پرسم چه توقعی از جامعه و مسئولین دارد، می‌گوید: «آینده ما رو خراب‌تر از این نکنن! درست مدیریت کنن تا حداقل وضعمون هر روز بدتر از قبل نشه. اگه هم بلد نیستن انصراف بدن. چرا ما باید برای خرید یک گوشی که ابزار تحصیل و تفریح و کارهای علمی و پژوهشی‌مونه لنگ 3-2 میلیون تومن پول باشیم درحالی‌که قبلاً‌ اوضاع بهتر بود! چرا حق نداریم یک دورهمی ساده اسکیتی داشته باشیم و وقتی دور هم جمع می‌شیم عنوان اغتشاشگر به ما می‌دن! چرا نابرابری‌ها توی کنکور برداشته نمی‌شه و بعضی‌ها به‌خاطر سهمیه می‌تونن بدون هیچ تلاش و نگرانی‌ای وارد دانشگاه دولتی بشن درحالی‌که حداقل عادلانه اینه که دانش‌آموزی که پدرش مشکل اعتیاد داره یا خانواده‌ش گرفتار مشکلات مالی هستن هم چنین سهمیه‌ای داشته باشه».

نسلی که از سن خودشان هم جلوترند
از چهره‌هایشان متوجه می‌شوم که دوست دارند زودتر وارد پیست اسکیت شوند، برای همین خداحافظی می‌کنم تا به تفریح‌شان برسند. به‌واقع که نسل دهه 80 نه‌تنها از نسل‌های قبل از خود، بلکه از سن خودشان هم جلوتر هستند. دهه هشتادی‌ها نسلی آگاه به آنچه در دور و برشان اتفاق می‌افتد، هستند؛ نسلی که با چشم تیزبین مشکلات و موانع را می‌بینند و همین، نگرانی‌شان را نسبت به آینده بیشتر می‌کند؛ نسلی مطالبه‌گر و عجول که وقت را کم می‌بینند و در پی آن هستند که هر چه سریع‌تر به اهداف و رؤیاهای بزرگ خود برسند. به امید اینکه حداقل نسل دهه‌80 خوشبخت و عاقبت به خیر شوند.

این خبر را به اشتراک بگذارید