همیاری در زیرزمین
اردشیر گراوند- جامعهشناس
فرهنگ یارگیری در مترو برای من جالب است. در متروی ایران این امر زیاد رایج نیست اما یکبار در استانبول سوار مترو شدم، کارت مترو نداشتم و به جای من خانمی کارت کشید، میخواستم به او پول بدهم، گفت نه این کار در مترو باب است. این یعنی همراهی و همکاری. این اتفاق را در ایستگاههای اتوبوس ایران هم دیدهام. این نوع همکاری و همیاری در متروهای ایران هم هست اما نظر بعضیها این است که این فرهنگ یاریگری کم شده است. مثلا اینکه قبلا اگر پیرزن یا پیرمردی در واگن بودند، جوانها جایشان را به آنها میدادند اما حالا این اتفاق کم میافتد. من هم این حرف را قبول دارم اما این اتفاق چه دلیلی دارد؟ هر فعالیت مثبت نیازمند فضای عمومی سالم است. این یاریگری با حال مردم ارتباط دارد. اگر در مترو نگاهی به مردم بیندازید، میبینید همه اخم دارند. مردمی که عبوس هستند، حس یارگیری ندارند. چرا؟ یک دلیلش شرایط حاکم بر فضای عمومی کشور و شرایط کروناست. مردم کرخت شدهاند. یک دلیل هم بهخاطر این است که بعضیها رفتاری را نشان میدهند که بقیه از تکرار فعالیت مثبتشان پشیمان میشوند. در کل هم فضای عمومی -فرهنگی، هم فضای عمومی- روانی، هم فضای عمومی - اقتصادی و هم بعضی از واکنشهای افراد باعث میشود این یاریگری کم شود اما بازهم وجود دارد. در قشرهای نزدیک به هم این همیاری بیشتر میشود. در مترو اتفاق دیگری هم میافتد و اعتمادسازی است. در فضای کسبوکاری که در مترو وجود دارد، تعامل واقعی پولی و مالی اتفاق میافتد. بهخاطر همین، تأثیر و تأثرش زیاد است. اگر احیانا فروشندهای جنسی بفروشد که تقلبی و گرانتر از قیمت واقعی باشد، افراد را به مترو و فضایش بیاعتماد میکند. آدمها از نظر ذهنی به جاهایی که خاطره خوبی ندارند، بیاعتماد میشوند؛ مثلا خیابانی را که آنجا تصادف کردهاند، دوست ندارند. اگر من جای شهرداری باشم و اگر قرار باشد دستفروشی در مترو باب شود، اتفاقا از آنها حمایت میکنم برایشان کارت صادر میکنم و حتی از آنها مالیات میگیرم و مکانی برایشان درنظر میگیرم. این خدمات منجر به جلب اعتماد میشود و حتی مردم با اطمینان بیشتری از آنها خرید میکنند. اگر هم فردا خطایی از آنها سر زد میتوان گریبانشان را گرفت. از آنها مالیات گرفته میشود تا به فعالیتشان در مترو پایبند باشند. تأکید من بر ساماندهی این افراد است.