• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
پنج شنبه 30 اردیبهشت 1400
کد مطلب : 131111
+
-

واکسن، سینما و دیگر هیچ

یادداشت
واکسن، سینما و دیگر هیچ

علیرضا محمودی-دبیر گروه ادب و هنر

 سودای بازگشت رونق به سینماها بعد از پایان اپیدمی، رؤیای نزدیکی نیست. تا سینما رفتن، به همان اندازه کم و کمیاب 2سال پیش دیزالو بخورد، هنوز سکانس‌های نوشته نشده و ساخته نشده و تدوین و صدا گذاشته نشده و میکس نشده فراوانی از فیلم آخرالزمانی زندگی ما باقی مانده. همه شیرفهم شده‌ایم که رسیدن اقلیت واکسن‌زده‌ها به خرده‌فرهنگ سینماروها، چندین قسمت پاورقی پر آب و تاب در ذهن و جان نویسنده سرنوشت ما آب می‌خورد. او تا بنویسد و ممیزی خط بزند و چاپخانه چاپ کند و ناشر منتشر کند و خواننده بخواند، خمیر از ورزیدگی به ترشیدگی متحول می‌شود. این یک طرف داستان است از آن طرف ریتم سریال واکسیناسیون دست طرفداران تئوآنجلوپلوس و بلا تار افتاده و چنان سکانس پلان، سکانس پلان جلو می‌روند که دشت گریان به زاری و تانگو با شیطان از نفس می‌افتد.
در دل چنین روایت و چنان روایتگری، سینماها باز شدند. فیلم‌های نوروزی که بین پیک سوم و چهارم لب باز نکرده، پایه و پاتیل دیده نشدن رفته بودند قاطی تعطیلی وضعیت قرمز سراسری، به اکران برو بیا و باز و بسته‌ای برگشتند تا نمادگرایی عبور از قرمز به نارنجی جلوه‌ای داشته باشد، وگرنه کسی با ترس و لرز از جانش سیر نشده که با صورت ماسک زده و نفس تاب خورده طالب تماشای آخرین تیزی‌کشی فیلمی از راوی روایت آخرین روزهای منتقم فاطی و فرمان باشد.
آن روزها که مردم برای جاری شدن غم‌ها وانت به وانت راهی جاجرود می‌شدند، وضع سینماها مثل آخر «تقلید زندگی» بود، حالا که جمعیت از جمع شدن، پرهیز داده شده، سینماها مانده‌اند با گیشه‌هایی که «زمانی برای عشق و زمانی برای مرگ» را به چشم می‌بینند. تقصیر کسی نیست اگر سینما با پاندمی پیوند نمی‌خورد، خالی بودن سالن‌ها یک سنت است.
در حافظه گیشه سینماها روزهای گرمی که دست‌هایی با اسکناس می‌آمدند و با بلیت می‌رفتند، زیاد نیست. سینماهای سالخورده که یا گیشه را به تاریخ سپرده‌اند و یا سینما را از یاد برده‌اند. سینماهای جوان، با وفور سالن و نمایشخانه‌های پی‌درپی که به جای زغال و آپارات، لامپ روشن است و هارد در کار پلی، هرگز یادی از صف و بلیت بازار سیاه و روزگار خوش جماعت تخمه‌شکن که می‌خواست هر طور شده، راهی به سالن بیابد ندارند، آنها از روزی که بوده‌اند بلیت را در خانه به مشتری فروخته‌اند. در شهری با انبوه سالن‌های بازنشسته که سایه تغییر کاربری مثل کرکس دورسرشان می‌چرخد و اندک سالن‌هایی که رونق شب‌جمعه‌شان از قبل سفره پهن شاپینگ و ایتینگ و واکینگ نسلی است که سرگرمی جز دور دور دوستانه دورهمی رفیقانه ندارد. رونق همیشه یک خاطره دور است تا اتفاقی روزمره.
سینما تعطیل نیست. سینما منتظر است. دل به دل راه دارد. مخاطب هم منتظر است. تا همه کس و کسان واکسن زده راهی دل شهر نشوند، گیشه‌ها دهان باز نخواهند کرد، سالن‌ها باز نخواهند شد و سینما، سینما نخواهد شد. تا روزی که جمعیت انبوه راهی حاشیه رودخانه‌ها، لوبیا پلو خوران دور هم جمع نشوند و از تلخی پیش از واکسن نگویند و نخندند، آن اقلیت سینمارو که همیشه سینما انتخاب اول و آخر آنها بود، راهی سالن‌ها نخواهند شد. پیش‌پرده همه سینماها تا آن روز فقط واکسن است و دیگر هیچ.

این خبر را به اشتراک بگذارید