• سه شنبه 4 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 14 شوال 1445
  • 2024 Apr 23
سه شنبه 28 اردیبهشت 1400
کد مطلب : 130929
+
-

گفت و گو با مجید برزگر درباره تلاش سینمای مستقل برای بقا

مخاطب سینمای خاص در جشنواره‌هاست

مخاطب سینمای خاص در جشنواره‌هاست

محمدناصر احدی-روزنامه‌نگار

«ابر بارانش گرفته» چهارمین ساخته مجید برزگر در سال1398 در سی‌وهشتمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و نامزد 5سیمرغ بلورین شد که نازنین احمدی -بازیگر نقش اصلی آن- توانست سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن را به‌دست آورد. اما پس از نمایش در جشنواره، پاندمی کرونا جهان را درنوردید و سینماها را به تعطیلی کشاند و مجید برزگر هم که علاوه بر کارگردانی، تهیه‌کنندگی این فیلم را بر عهده دارد، صبوری به خرج داد تا «ابر بارانش گرفته» در جایی که باید ببارد. بالاخره شکیبایی او و البته شناختش از مناسبات جشنواره‌های جهانی نتیجه داد و قرار است این فیلم در پنجاهمین دوره جشنواره جهانی روتردام نخستین نمایش جهانی‌اش را تجربه کند. به همین مناسبت با برزگر درباره تأثیر جشنواره‌های جهانی در سرنوشت یک فیلم، سینمای مستقل ایران و علت مخالفت بعضی منتقدان با جشنواره‌های جهانی صحبت کرده‌ایم.

بعد از نمایش «ابر بارانش گرفته» در جشنواره فجر سال1398، کرونا اجازه نداد که فیلم اکران شود. اما حالا قرار است فیلم شما اکران جهانی‌اش را از یک جشنواره معتبر آغاز کند. از سال1398 تا امروز چه مسیری طی شد تا این اتفاق رخ داد؟
ما قبل از جشنواره فیلم فجر در سال1398 هم با یک پخش‌کننده جهانی معتبر، به نام «مدیا لونا» که یک کمپانی آلمانی است، قرارداد داشتیم. این کمپانی حقوق فیلم را خرید و خیلی به موفقیت فیلم در سطح بین‌المللی امیدوار بود. اما بلافاصله بعد نمایش فیلم در فجر، وارد پاندمی شدیم که اکران سینماهای جهان را تعطیل کرد. البته با پخش‌کننده ایرانی هم قرارداد داشتیم که کرونا سینماهای ایران را هم تعطیل کرد. جشنواره‌های جهانی هم یا تعطیل شدند یا به‌صورت محدود تن به برگزاری دادند. ما هم حاضر نبودیم فیلم را به هر فستیوالی بدهیم. درنهایت در بین انتخاب‌هایی که داشتیم ترجیح دادیم که فیلم در جشنواره روتردام -که جشنواره معتبری است و امسال پنجاهمین دوره آن برگزار می‌شود- به نمایش درآید. در جشنواره روتردام فقط فیلم‌های اول و دوم کارگردانان در بخش مسابقه به نمایش درمی‌آید که من قبلا با فیلم‌های اول و دومم در بخش مسابقه جشنواره روتردام حضور داشته‌ام و درکل این چهارمین‌باری است که در این جشنواره شرکت می‌کنم. از نمایش «ابر بارانش گرفته» در این جشنواره خوشحالم و بلافاصله پس از اعلام خبر حضور فیلم در روتردام چند دعوت دیگر از ما صورت گرفته که در صورت قطعی‌شدن خبرش را اعلام می‌کنیم.
حضور در جشنواره‌های بین‌المللی چه اهمیتی برای یک فیلم دارد؟ برخی منتقدان و سینماگران ایرانی جوایز جشنواره‌هایی مثل کن، برلین، ونیز و... را رد می‌کنند و معتقدند که هیچ جایزه‌ای به هیچ فیلمی اعتبار نمی‌دهد.
حضور در بخش‌های مهم جشنواره‌های معتبری مثل جشنواره روتردام مهم است. مسلما حضور در جشنواره در کیفیت فیلمی که ساخته‌شده اثرگذار نیست. اما من این مخالفت با حضور در جشنواره‌ها را متوجه نمی‌شوم. شمار زیادی از تولیدات سینمای ایران برای فروش در گیشه ساخته می‌شود و اشکالی هم ندارد. این را می‌شود از نوع داستان فیلم‌ها، انتخاب بازیگران، نحوه تبلیغات و... متوجه شد. از 100فیلمی که در طول سال ساخته می‌شود، حداقل 80فیلم به نیت فروش در گیشه است. اما وقتی به سال‌های گذشته نگاه می‌کنیم تنها 10فیلم پرفروش شده‌اند و کسی ایرادی به آن 70فیلم دیگر که شکست خورده‌اند نمی‌گیرد. در بین آن 100فیلم، 20فیلم هم وجود دارد که از ابتدا نیت‌شان فروش نیست؛ بلکه نیت و مقصود و هدف‌شان ارتباط با گروه دیگری از مخاطبان سینماست که این هدف در جشنواره‌ها محقق می‌شود. این فیلم‌ها به‌دنبال یک بازار، یک مخاطب و یک جریان دیگر هستند. من شخصا ابایی ندارم که بگویم فیلمساز جشنواره‌ای هستم و برای گروه خاصی فیلم می‌سازم، لابد نیازی به توضیح هم نیست که معنی این گزاره بی‌اهمیتی به مخاطب گسترده‌تر نیست. مخاطب عام با اینکه با فیلم خاص انس ندارد، حتی ممکن است وقتی فیلمی از این سینما را می‌بیند، دوستش داشته باشد. در فیلم‌های خودم، چه «فصل باران‌های موسمی» و چه «پرویز»، تجربه خوشایندی از برخورد مخاطب عام با آثارم دارم که این فیلم‌ها را دوست داشتند. اما موضوع این است که رسیدن این فیلم‌ها به ‌دست مخاطب عام از عهده من کارگردان یا تهیه‌کننده خارج است. تبلیغات و اطلاع‌رسانی و تصمیم سینمادارها درباره این فیلم‌ها به شکل دیگری است و شبیه فیلم‌های جریان اصلی نیست. تا مخاطب وسیع‌تری بتواند به تماشای آنها بیاید. درنتیجه، این فیلم‌ها اکران می‌شوند بدون اینکه مخاطب متوجه آنها شود و طبیعتا تماشاگر زیادی ندارند و در گیشه نمی‌فروشند.
همین هم بهانه‌ای می‌شود که برخی‌ها این نوع فیلم‌ها را کلا رد کنند.
در سال1344، دو فیلم «گنج قارون» و «خشت و آینه» ساخته شدند، اما بقیه فیلم‌های این سال کجا هستند؟ بیش از 50سال بعد، در سال1397، نسخه مرمت‎شده «خشت و آینه» در جشنواره فیلم ونیز نمایش داده شد و سال‌هاست که هر اهل سینمایی این فیلم را تماشا می‌کند. مخاطبِ در طول تاریخ هم بخشی از مخاطب اثر است. برای تهیه‌کننده عایدی ندارد اما به این معنی نیست که فیلم مخاطب نداشته است. قصد مقایسه آثار خود را با فیلم‌های تاریخ سینما ندارم و لابد  منتقدان و مخاطبان و تاریخ باید کیفیت کارهای من را ارزیابی کنند، اما شکل فیلمسازی من هم به این جریان مستقل نزدیک است. برای این جریان، جشنواره یک امکان است. در جشنواره، مخاطبان خاصی مثل منتقدان وجود دارند که دستاوردهای جدید سینمایی و تلاش‌های کارگردان برای کار خلاقه را می‌بینند و درباره‌شان قضاوت می‌کنند. در ضمن، فیلم‌های ارزان این جریان می‌توانند در جشنواره‌ها بازاری پیدا کنند و از پس هزینه هایشان برآیند. این را هم بگویم که فیلم‌های جریان اصلی هم به ورود به جشنواره‌ها علاقه‌مندند اما این جشنواره‌ها ویژگی‌های ساختاری، مضمونی و فرمیکی دارند که این فیلم‌ها را نمی‌پذیرند. به هر حال، فیلم‌های خاص می‌توانند به جشنواره‌ها راه یابند و فیلم‌های جریان اصلی به اکران و گیشه دسترسی دارند. آنچه در میان این‌دو قرار دارد، تعداد زیادی فیلم است که نه به جشنواره‌ها راه دارند و نه در گیشه موفق‌اند.این میان مایگی و متوسط بودن ترسناک و آسیب زننده است.

بخشی از فیلم‌هایی که در این میانه هستند، به جشنواره‌ نیازی ندارند و معمولا قبل از رسیدن به گیشه، پولشان را در تولید به‌دست آورده‌اند.

در همه دنیا، گروه‌ها و نحله‌هایی هستند که برای ایدئولوژی‌شان هزینه می‌کنند و از فیلم‌هایی حمایت می‌کنند که مضمون‌شان از فروش‌شان مهم‌تر است، جز این، بخش دیگری هم در سینمای ما وجود دارد -که اتفاقا اخیرا هم زیاد راجع به آن بحث شده- که پولی وارد سینما می‌شود تا هر طور شده خرج شود یا اصلا کسی با هدف اینکه واقعا در سینما کار کند، پولی را به سینما می‌آورد. در این موارد، فیلم‌های گرانی ساخته می‌شود که همه دستمزدشان را پیش از فروش گیشه گرفته‌اند و هزینه تولید فیلم هم، مثلا به جای 8میلیارد تومان، 15میلیارد تومان و چند برابر هزینه واقعی تولید آن شده است. اما فیلم ما که صددرصد آن در بخش خصوصی تولید شده و همه هزینه آن را شخصا و بدون سرمایه‌گذار فراهم کرده‌ام، طبیعی است که بعد از ساخت به‌دنبال بازارهایی باشم که این پول را برگردانم و صرف پروژه بعدی‌ام کنم. البته این را هم بگویم که می‌دانم خیلی از فیلم‌ها به نیت فروش ساخته می‌شوند، ولی به هر دلیل در گیشه شکست می‌خورند و این ناشی از بی‌تجربگی یا بداقبالی سازندگان‌شان است که مثلا مردم به‌دلیل شرایط سیاسی و اجتماعی اصلا دل و دماغ سینمارفتن ندارند. سینمای هنری، سینمای مخاطب خاص، سینمای جشنواره‌ای، سینمای اقلیت و هر عنوان دیگری -در انتخاب این عنوان‌ها باید خیلی احتیاط کرد- کار خودش را به‌سختی انجام می‌دهد و تن به شرایطی نمی‌دهد که از طرف مردم، سینمادار و بازار تعیین می‌شود یا صاحبان ایدئولوژی تحمیل می‌کنند. با این حال، سینمای اقلیت در برابر سینمای جریان اصلی موضع ندارد و از موفقیت و فروش آن در گیشه ناراضی نیست، چون وقتی چرخ سینما می‌چرخد همه سینما از آن منتفع می‌شوند. ولی طرف مقابل، با سینمای مستقل و اقلیت مخالفت دارد.
یکی دیگر از ایراداتی که به سینمای به قول شما اقلیت می‌گیرند این است که شبیه سینمای هنری اروپاست. حالا معلوم نیست شباهت به سینمای هنری اروپا چرا ضعف و ایراد است.
ریشه‌های سینمای هنری ما به دهه1330 برمی‌گردد و ما بعد از 60، 70سال می‌توانیم ادعا کنیم که در این زمینه صاحب سنت هستیم. اینکه همچنان بعضی‌ها می‌گویند این فیلم‌ها شبیه فیلم‌های هنری اروپایی است، درست نیست. از طرف دیگر، چرا وقتی فیلم‌های جنگی یا کمدی‌رمانتیک‌های ما شبیه فیلم‌های هالیوودی است، ایرادی ندارد؟! آن‌وقت درباره 10تا فیلم در سال این مسئله ایجاد می‌شود که چرا آنها شبیه فیلم‌های برسون، آنتونیونی، تارکوفسکی و... هستند؟ اگر «آرامش در حضور دیگران» ناصر تقوایی جوان، ما را یاد آنتونیونی می‌اندازد، این امتیاز فیلم است که ما را یاد فیلمی خوب از سینمای ناب می‌اندازد. حالا اگر فیلم بد یا خنده‌دار شده بود، می‌شد خرده گرفت چرا از آنتونیونی تقلید کرده است. یا مثلا چون قبلا جکسون پولاک و موندریان نقاشی انتزاعی کشیده، دیگر کسی در ایران نباید نقاشی انتزاعی بکشد؟ طبیعی است همانطور که بعد از فیلم‌های پرفروش تعدادی فیلم شبیه آنها ساخته می‌شود، تحت‌تأثیر فیلم‌های هنری هم فیلم‌هایی ساخته می‌شود که تنها بعضی از آنها موفق از آب درمی‌آید. از طرف دیگر، در جشنواره‌های معتبر کسانی هستند که فیلم‌ها را می‌بینند و اگر فیلمی کپی یک فیلم اروپایی باشد، آن را پس می‌زنند. آنها وقتی فیلمی را انتخاب می‌کنند که هم‌ارز آن سینمای هنری اروپا حرفی برای گفتن داشته باشد. چیزی که من را نگران نمی‌کند، این است که تا بوده وضع همین بوده و من تنها نیستم و افراد دیگری هم در این سینما بوده‌اند که کار خودشان را کرده‌اند و همین حرف‌ها را درباره‌شان زده‌اند.
فراموش نمی‌کنیم برخوردهای منتقدان مهم و نام‌آشنا و تاثیرگذار با فیلم‌های گلستان، فروغ فرخزاد، فرخ غفاری، شهید ثالث یا اصلانی را. نقد و نوشته‌هایی که حالا در دسترس‌اند و قابل قضاوت. هم فیلم‌ها هستند و هم نقدها!

این خبر را به اشتراک بگذارید