نشانی از نبوغ
سعید مروتی- روزنامهنگار
نخستین بار «همشهری کین» را در جشنواره دهم فجر دیدم. در بخش گنجینههای فیلمخانهای و به همراه چند فیلم مهم دیگر تاریخ سینما و در سینمای خلوت و دنج کانون. بر عکس «دلیجان» و «چه سرسبز بود دره من» از ساختههای جان فورد، شیفتهاش نشدم. سکانسهایی از فیلم برایم جذاب و تماشایی بود ولی نه آنقدری که از بهترین فیلم تاریخ سینما توقع داشتم. سالها گذشت و در فواصل زمانی مختلف باز هم فیلم ولز را دیدم و در هر دیدار یا نکتهای و ظرافتی در آن به چشمام آمد که قبلاً متوجهش نشده بودم یا جاهطلبی سازندهاش در ساختار بصری و شیوه روایت برایم خیرهکننده بود و یا قدرت تاویلپذیری فیلم که انگار با رندی و مهارت فراوان ساخته شده بود که بشود به شکلهای مختلف و متفاوت تفسیر و تحلیلش کرد. همشهری کین از سر تصادف و بخت و اقبال نیمقرن در صدر فهرست منتقدان قرار نگرفت. در سالهای اخیر و در آخرین رأیگیری مجله سایتاند ساوند فیلم جایگاهش را به «سرگیجه» هیچکاک واگذار کرد و از رتبه اول به رتبه دوم آمد ولی شهرتش را به عنوان بهترین فیلم تاریخ سینما همچنان حفظ کرد. شاید به این خاطر که ۵۰ سال آن بالا حضور داشت. در همه این سالها بارها با این پرسش مواجه شدم که چرا همشهری کین بهترین فیلم تاریخ سینماست. سرگیجه هم که جایش را گرفت این پرسش همچنان پابرجا ماند. واضح است که فیلم برای تماشاگر عادی و متعارف خیلی جذاب نیست. فراموش نکنیم که فیلم در اکران عمومی شکست خورد و تبعات این شکست هیچ وقت دامن اورسن ولز را رها نکرد. فیلم با گذشت 80 سال از زمان ساختش احتمالا ملالآورتر از زمان تولیدش بهنظر میرسد ولی در عوض امتیازهایش هم همچنان حفظ شده است. بعد از گذشت هشتدهه بحث و نظر و تفسیر درباره مفهوم «رز باد» همچنان ادامه دارد و در پاسخ به آن سؤال همیشگی هم باید گفت همشهری کین فیلم منتقدپسندی است. در ساختار روایی، میزانسنها و طرح هوشمندانه پرسشها در مورد شخصیت اصلی (کین) هوشمندانه عمل میکند و کاملا با خودآگاهی روشنفکرانه ساخته شده است. همشهری کین نمونه کلاسیک فیلم هنری است و برخلاف انبوهی از فیلمهای دیگری که درست یا غلط به سینمای هنری منسوب میشوند، به شهادت تاریخ، نه اصالتش زیر سؤال رفته و نه تاریخ مصرف دارد. بهعنوان فیلمی که به تحلیل بسیار راه میدهد، طبیعی است که موردتوجه منتقدان و نویسندگان سینمایی و استادان و مفسران سینما باشد.در فیلم نشانههای نبوغ کاملا مشهود است و البته با تمام امتیازها و ویژگیها و خصایصش خیلی دوست داشتنی نیست؛ مثل خود چارلز فاستر کین که دوستان نزدیکش هم در نهایت نمیتوانستند دوستش داشته باشند.
بعد از گذشت سالهای طولانی فیلم همچنان ساختمان شکوهمندش را حفظ کرده است؛ احتمالا بیشتر و بهتر از هر فیلم دیگری در آن دوران. دلایل اهمیت و اعتبار همچنان سرجایش باقیاست. به قول منتقدی که نامش در خاطرم نمانده ولی تعبیرش در هر بار دیدن فیلم در ذهنم تکرار میشود همشهری کین محصول نبوغی مهیب است؛ میشود دوستش نداشت ولی نمیشود انکارش کرد.