• دو شنبه 17 اردیبهشت 1403
  • الإثْنَيْن 27 شوال 1445
  • 2024 May 06
دو شنبه 23 فروردین 1400
کد مطلب : 127908
+
-

طلب هویت در مسیر طرفداری

محمدعلی الستی، جامعه‌شناس ارتباطات در گفت‌و‌گو با همشهری به بررسی سطوح هواداری پردخت

طلب هویت در مسیر طرفداری


لیلا شریف ـ روزنامه‌نگار

یک پوستر بزرگ از بازیکن یا بازیگر موردعلاقه که در کنار پوسترهای کوچک تمام دیوارهای اتاق را پوشانده بود، نزدیک‌ترین تصویر از هواداران دهه‌های 60 و 70 است که در گذر زمان مشی‌شان تغییر کرد. دیگر هواداران نیاز ندارند که بخشی از درآمد ماهانه خود را برای دیدن تصویر یا خواندن و شنیدن خبری از آن چهره مشهور یا تیم محبوب‌شان هزینه کنند؛ چرا که با قدرت شبکه‌های اجتماعی، آن محبوب‌های دور، دست‌یافتنی‌تر شده‌اند و حتی می‌توان از غذای محبوب روزانه‌شان نیز اطلاع یافت. این نزدیکی چنان ویترین جذابی را بنا نهاده است که شاید به جرأت بتوان گفت تبدیل شدن به یک طرفدار در جامعه امروز مسیری آسان‌تر از گذشته را طی می‌کند؛ چرا که در روزگاری برای عرض‌اندام در میان طرفداران یک تیم یا یک چهره مشهور باید خود را برای قرار‌گرفتن در ماراتن جمع‌آوری اطلاعات آماده می‌کردید اما این روزها اطلاعات - هر چند گاهی سطحی- در اختیار شما هستند. گسترش امکان تبدیل شدن به یک هوادار همان‌قدر که می‌تواند جذاب باشد با خود سؤالاتی نیز به همراه می‌آورد؛ اینکه چرا هواداری در موضوعات سطحی علاقه‌مندان بیشتری دارد؟ اینکه هواداری افراطی که گاهی منجر به رفتارها و انتخاب‌های نادرست می‌شود، ریشه در کدام بخش از فرهنگ و جامعه ایرانی دارد؟ علاقه به ایفای نقش هواداری با تکیه بر هواداری موجب شده است تا بسیاری از متولیان و افراد دغدغه‌مند در حوزه فرهنگ نسبت به زمانی که جامعه ایرانی برای دنبال کردن صفحات چهره‌های پرطرفدار در شبکه‌های اجتماعی صرف می‌کند، گله‌مند باشند و این زمان صرف شده را با شناخت اندک و البته رو به کاهش از بدنه فرهنگی و علمی قیاس ‌کنند؛ نکته‌ای که محمدعلی الستی، جامعه‌شناس ارتباطات و استاد دانشگاه نیز بر آن تأکید دارد و از ضعف فرهنگ کتبی و غلبه فرهنگ شفاهی به‌عنوان دلیل اصلی این مشکل جامعه ایرانی یاد می‌کند.

در جامعه ما بحث هواداری در حوزه ورزش و هنر بسیار پررنگ است و در سال‌های اخیر با تکیه با تکنولوژی‌ و شبکه‌های اجتماعی هواداری شکل و شمایل جدیدی به‌خود گرفته است. از نظر شما جامعه ما تا چه حد علاقه دارد که در جایگاه یک هوادار ظاهر شود و این علاقه به طرفداری ناشی از چیست؟
یکی از خواسته‌های درونی انسان هویت‌خواهی است و بر این اساس باید گفت که هواداری و طرفداری نیز از احساس هویت‌خواهی ناشی می‌شوند. هویت‌خواهی گاهی به شکل انفرادی تأمین می‌شود؛ به‌عنوان مثال زمانی که فردی بتواند تبدیل به یک بازیکن فوتبال یا ستاره برجسته‌ای در سینما شود، دیگر برای تأمین بحث هویت‌خواهی نیاز به هواداری از فردی ندارد اما بسیاری با طرفداری از فرد یا موضوع خاصی احساس هویت پیدا می‌کنند، در این شرایط است که فرد در مسیر طرفداری از تیم ورزشی خاص، دسته سیاسی و یک بازیگر معروف قرار می‌گیرد.
چنین افرادی بیش از آنکه بر اساس نقش‌آفرینی مناسب آن تیم یا بازیگر و با تکیه بر عقلانیت تصمیم بگیرند، بیشتر تمایل دارند در چارچوب احساسی دست به انتخاب بزنند و یک هویتی را برای خود شکل دهند.
آیا با تکیه بر این توضیحات می‌توان گفت که بحث هواداری در بخش‌هایی از جامعه پررنگ‌تر است؟
بله! در جوامعی که اجتماعات حاشیه‌ای یا به‌اصطلاح حاشیه‌نشین‌های زیادی دارند، این موضوع پررنگ‌تر است. ما بارها در روزهای برگزاری دربی شاهد بوده‌ایم که جمع قابل‌توجهی از طرفداران را افرادی تشکیل می‌دهند که توفیق اجتماعی‌ای در زندگی‌شان کسب نکرده‌اند و توان به‌دست آوردن شغل و تحصیلات مناسب را ندارند. در واقع قرار‌گرفتن در جایگاه هوادار یک تیم فوتبال، آخرین دستاویز این افراد برای هویت است.
بنابراین چنین افرادی در این مسیر قرار نمی‌گیرند که با منطق دست به تحلیل عملکرد تیم‌شان بزنند و به همین دلیل برخی از آنها در قامت یک طرفدار متعصب ظاهر می‌شوند.
در رابطه با هویت‌خواهی باید گفت به‌طور معمول طبقات پایین‌دست جامعه نقش پر‌رنگی در میدان هواداری و طرفداری دارند اما افرادی که در سنین پایین تحت یک آموزش خاص دست به طرفداری از یک عقیده یا خط‌مشی می‌زنند، در هر طبقه اجتماعی قابل مشاهده هستند.
طرفداری همراه با تعصب در چه بستری شکل می‌گیرد؟
این نوع طرفداری در درجه اول ناشی از همان بحث هویت‌خواهی است اما از سوی دیگر نباید از موضوع تأثیر شست‌و‌شوی مغزی در این موضوع غافل شد. در واقع اگر فردی در سن پایین و زمانی که نابالغ است– زمانی که هنوز قدرت تفکیک خوب از بد را ندارد- تحت‌تأثیر گروه‌های عقیدتی متعصب قرار بگیرد، به‌احتمال زیاد این فرد به‌گونه‌ای تعصب آمیز طرفدار عقیده‌ای می‌شود که به هیچ‌وجه امکان تعدیل یا تغییر عقیده آن فرد وجود ندارد.
بسیاری از طرفداران جوان و نوجوانی که در داعش یا طالبان فعالیت می‌کنند، نتیجه چنین روند تربیتی هستند. بسیاری از این افراد در سنین پایین تحت‌تأثیر تبلیغات مذهبی تعصب‌آمیز قرار‌می‌گیرند و با همان تعصب دست به طرفداری می‌زنند.
به‌نظر شما می‌توان در یک دسته‌بندی کلی به این سؤال جواب داد که طرفداری و هواداری مثبت است یا منفی؟
به‌طور کلی طرفداری چون متکی بر یک قضاوت عام و کلی است، نمی‌توان آن را مثبت تلقی کرد. بیان این موضوع که من طرفدار شخصیت خاصی هستم، اشتباه است؛ چرا که شخصیت آن فرد می‌تواند وجه روشن یا تاریک داشته باشد. زمانی که افراد به سمت طرفداری از فرد یا تیم خاصی می‌روند یعنی در مسیری قرار‌می‌گیرند که به‌دلیل علاقه بیش از اندازه، چشم خود را بر واقعیت می‌بندند و به سمت تقدیس و تکریم می‌روند.
شبکه‌های اجتماعی موجب شده‌اند تا هواداری‌ها شکل و شمایل جدیدی به‌خود بگیرند. شاید در گذشته خریدن عکس یک بازیگر و پیگیری‌ خبرهای آن، بخشی از فعالیتی بود که یک طرفدار انجام می‌داد اما هم‌اکنون شبکه‌های اجتماعی زمین بازی را گسترش داده‌اند. تحلیل شما از نقش شبکه‌های اجتماعی در بحث طرفداری چیست؟ 
زمانی عده‌ای در دنیای واقعی نقش گسترش شایعات و اخبار زرد را برعهده داشتند، اکنون نیز شبکه‌های اجتماعی جداسازی راست را از دروغ مشکل کرده‌اند. در همین بستر شاهد هستیم که شبکه‌های اجتماعی موجب گسترش علاقه افراد برای پذیرش نقش یک هوادار شده‌اند.
هم‌اکنون شبکه‌های اجتماعی به جای آنکه افراد را به سمت طرفداری مبتنی بر عقلانیت سوق دهند، موجب ایجاد طرفدارهای متعصب شده‌اند.
پررنگ شدن هواداری از موضوعات زرد و سطحی در حوزه‌های مختلف نشانه چه اتفاقی در جامعه ماست؟
چنین اتفاقاتی در ضعف فرهنگی و نبود آموزش کافی ریشه دارد. در این شرایط افراد به هر آنچه می‌شنوند، اعتماد می‌کنند و فاقد قدرت تصمیم‌گیری می‌شوند. این افراد سطحی در همین مسیر به طرفداری از امور سطحی یا به‌اصطلاح موضوعات زرد تمایل پیدا می‌کنند.
در این میان نباید فراموش کرد که فرهنگ کتبی ضعیف و نبود مطالعه، دست به ‌دست هم داده‌اند تا ما شاهد هواداری از چهره‌های پر‌حاشیه اما فاقد توانایی و استعداد باشیم. شبکه‌های اجتماعی در تلاش هستند تا فرهنگ شفاهی را به شکل فرهنگ کتبی منتقل کنند. ما با افرادی در جامعه روبه‌رو می‌شویم که تمایلی به مطالعه چند‌دقیقه‌ای در روز دارند اما ساعت‌ها زمان خود را برای خواندن مطالب سطحی در شبکه‌های اجتماعی صرف می‌کنند.
چرا مردم طرفدار مسائل سطحی هستند و چرا کمتر اتفاق می‌افتد که عده زیادی خود را به‌عنوان هوادار یک نویسنده معرفی کنند و با دانش در رابطه با موضوع مورد‌علاقه خود دست به هواداری بزنند؟
این اتفاق به همان فرهنگ کتبی ضعیف در جامعه ما بازمی‌گردد. اگر بخواهیم نگاهی تاریخی به این موضوع داشته باشیم باید بگوییم که دستگاه چاپ بسیار دیرتر از جوامع اروپایی وارد کشور ما شد اما رادیو در فاصله اندکی از صنعت چاپ به ایران راه یافت و این اتفاق زمینه‌ای را فراهم کرد تا مردم به فرهنگ شفاهی توجه بیشتری داشته باشند.
البته بحث هواداری از سلبریتی‌ها در کشورهای پیشرفته نیز بسیار پررنگ است و این اتفاق تنها محدود به کشورهای جهان‌سوم و توسعه‌یافته نیست.
اگر بخواهیم نسبت افرادی که در اروپا عضو احزاب و اتحادیه‌ها هستند و رفتار مدنی دارند  را با افرادی که به هواداری از سلبریتی‌ها می‌پردازند، قیاس کنیم، به این نتیجه می‌رسیم که آنها هنوز هم در بحث فرهنگ کتبی موفق هستند.

این خبر را به اشتراک بگذارید