عبرتهای یک تجربه مشترک بشری
سیدضیاء هاشمی- جامعهشناس
نخستین سال کرونایی سپری شد. سالی که از چین شروع، به آسیا، ایران و اروپا رسید و در آمریکا اوج گرفت. تجربیاتش ویژه و کم سابقه، وسعتش فراگیر و پردامنه و آثار و عوارضش عمیق و همه جانبه بوده است. ماجرای کرونا برای جامعه مدرن جهانی تجربهای منحصر به فرد و ذی قیمت است که پس از یکسال میرود تا چشماندازی جدید و متمایز برای جهان امروز رقم بزند.
جهانی که به فراست دریافته است که سرنوشتش در ابعاد و نقاط زیادی مشترک است، بسیار بیش از آنچه تاکنون بوده است. مرزهای کشورها و حتی قارهها نفوذ پذیرتر از قبل شده و حتی فاصلههای طبقاتی و ایدئولوژیک در یک جامعه هم مانع نفوذ و اثرگذاری یک پدیده مخرب از طرف سایر گروهها و اجتماعات نمیتواند بشود. بنابراین کرونا نماد تجلی یافتن مشترکات بشری در جغرافیای امروز کره خاکی شده است.
در عین حال ماجرای این بیماری عالمگیر، تلخی و سوزناکی ناعدالتیها، شکافها و تعارضات را بیش از گذشته به رخ کشانده است. در سطح خرد، چهره کریه فقر نفرت بارتر از قبل شده است، زیرا در شرایط کرونایی، فقرا تاب و توان کمتری برای تحمل عوارض آن داشته و تلفات بیشتری در مقایسه با طبقات بالای جامعه دادهاند.
در سطح کلان هم تبعیض و نابرابری جهانی رخنمونتر از همیشه شده است و با آغاز فرایند واکسیناسیون که هزینههای سرسام آوری برای ملل مختلف بهویژه کشورهای فقیر دارد، زشتی نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی جوامع دلآزارتر از قبل شده است.
بنابراین یکی از مهمترین درس های کرونا برای بشریت و جامعه مدرن و مطلع امروز، اهمیت و ضرورت دوچندان عدالت و لزوم طرد و مقابله با شکافهایی است که بیش از گذشته برای اقشار و گروههای مختلف مبرهن و مشهود گشته است. پیام امروز کرونا به اعضای جامعه بشری مدرن که همه در یک کشتی نشستهاند، آن است که بیش از گذشته به سرنوشت مشترک خود اندیشه کنند و از عواقب زندگی در جامعه تجزیه شده و چند پاره طبقاتی بر حذر باشند.
چون که این زندگی عاقبت ندارد؛ امروز کرونا و فردا و فرداها عوارض و عوامل دیگری که بالقوه میتوانند در دهکده جهانی دامنگیر بشریت شوند، همگان را به سمت پرتگاههایی سوق خواهند داد که نجات از آن بدون همدلی و همراهی همگانی میسر نخواهد بود.
امروز جامعه جهانی در اوج قدرت تکنولوژیک نیازمند فهم مشترک نسبت به سرنوشتی است که خطرات و مخاطرات یکسانی تهدیدش میکنند. پس بیگمان نمیتواند نسبت به توزیع منطقی و عادلانه مواهب و نعمات مادی و معنوی آن هم بیتفاوت باشد.
همانطور که برای حل مسائل مختلف خود هم نمیتواند از توانمندیها و دستاوردهای بخشهای مختلف جامعه بشری محروم بماند. امروز برای همگان واضح و مبرهن است که سرنوشت مشترک جامعه جهانی که مرزهای آن ضعیفتر و فاصلههای میان اجزای آن کمتر از گذشته شده است، رسیدن به افق ها و آرمانهای مطلوب بدون هم افزایی و تعامل همدلانه میسر نخواهد بود، کما اینکه تشویق تقابل یا تشدید تبعیض و تخاصم هم برای جامعه بشری و اقشار گوناگون آن دستاوردی در برنخواهد داشت.