دوران سپریشده مردان بزرگ
احمد مسجدجامعی-عضو شورای اسلامی شهر تهران
از سالهای دور به جلسات آقای ضیاءآبادی در مسجد علیبن موسیالرضا(ع) در خیابان ایران میرفتم. ایشان با همان ادب مخصوص خود بر روی صندلی یا منبر یکپله مینشست و نزدیک 3ربع ساعت صحبت میکرد و بدون آنکه ذکر مصیبتی داشته باشد بارها چشمان حاضران در مجلس نمناک میشد.
شبستان مسجد یادشده چندان بزرگ نبود ازاینرو سقف حیاط را پوشانده بودند که فضای بیشتری برای علاقهمندان ایجاد شود. در آنجا کسانی از طیفهای مختلف اجتماعی از متجدد تا متشرع از اصناف و گروههای گوناگون گرد میآمدند.
بهدلایلی اقامت آقای ضیاءآبادی در خیابان ایران ادامه نیافت و به شمیران یعنی مسجد علیبن حسین(ع) خیابان دربند نقلمکان کرد. ایشان دوستداران فراوان داشت و منبرهای ایشان تداوم یافت و آن محل بهزودی مورد توجه واقع شد. محله کوچکتر از جمعیتی بود که برای شنیدن بحثهای آقای ضیاءآبادی میآمدند. به همین خاطر جمعیت میتوانست نظم و آرامش عادی محله را برهم زند. اما چنین نشد. دلیل آن در نوع نگاه و منش ایشان بود که نمیخواست شکوه و جلال مجلس آسایش اهالی محل را مختل کند. اخیرا یکی از دوستان و ساکنان آن محله از ایشان بهنیکی یاد کرد. پرسیدم مگر شما هم آقای ضیاءآبادی را میشناختید. گفت نه و اتفاقا در مجلس ایشان هم حضور نیافتم اما از برخی نشانهها به این نتیجه رسیدم که ایشان انسان نیکوروش و نیکوخصالی است.
مثلا در طول تمام سالهای حضور ایشان در محل هیچگاه اتفاق نیفتاد که صدای بلندگوی جلسه ایشان آرامش محله را برهم بزند و ساعت برگزاری مجالس هم هیچگاه از ساعت متعارف بیشتر نمیشد و جمعیتی هم که برای شرکت در مجالس ایشان میآمدند آموخته بودند که نظم محله را بههم نزنند و برعکس بهنحوی رفتار میکردند که روال طبیعی زندگی محله برهم نمیخورد و مثلا یادم نمیآید که مشکلی بر سر جای پارک اتومبیل پیش بیاید. من از رفتار این جمعیت متوجه خصلتهای صاحب مجلس میشدم که با گفتار و رفتار خودش مخاطبان را به رفتار پسندیده هدایت میکند.
این موضوع در ظاهر مسئله سادهای بهنظر میرسد اما وقتی به طرحها و روش مدیریت شهری در همه این سالها نگاه میکنیم، آنچه مغفول میماند وضعیت زندگی مردم و محله در خلال و بعد از انجام طرحهای شهری است. اینکه در زندگی مردم یک محله چه تغییری ایجاد میشود یا چگونه نظم زندگی بههم میخورد، دغدغه خیلی از مدیریتها در دورههای مختلف نبوده است. نگاه مرحوم ضیاءآبادی را وقتی میتوان بهتر فهمید که آنرا با چنین شیوهای در مدیریتها مقایسه کنیم، البته این مشکل فقط مربوط به مدیریت شهری نبوده، چنین نگاهی در دستگاههای اداری جاافتاده است که مردم و زندگی مردم موضوعی نیست که مانع اجرای طرحهای اجرایی آنها شود.
در عین حال اگر از آنسو بنگریم مثل مرحوم ضیاءآبادی در بین افراد و نسلهای بعد از او کم است. آقای ضیاءآبادی نمونهای از نسل و نشانهای از دورهای است که همه شواهد نشان میدهد آن دوران بهسر آمده است.