گفتوگو با فریده ترقی، نویسندهای که بیشتر داستانهایش درباره زنان است و با کتاب تازه به نمایشگاه مجازی امسال آمده است
باید زودتر نویسنده میشدم
نیلوفر ذوالفقاری
همیشه هم اینطور نیست که نویسندهها، از همان زنگ انشای مدرسه تصمیم بگیرند سراغ این شغل بروند و مسیر نویسندهشدن را طی کنند. برای بعضی نویسندهها، نویسندگی سالها بعد تازه شروع میشود. برای فریده ترقی، نویسندگی از بازنشستگی در جزیره کیش شروع شد، هرچند علاقه او به ادبیات از همان ابتدا شعلهای روشن داشت که منتظر فرصتی برای بروز بود. از ترقی تا به حال 4کتاب منتشر شده که تازهترین آنها یعنی «آنجا سیگار مفتی میدهند»، در نمایشگاه مجازی کتاب عرضه شده است. با این نویسنده از دغدغههایش برای نوشتن گفتوگو کردهایم.
چطور راه شما به دنیای ادبیات رسید؟
من تحصیلات شیمی دارم و بهمدت 20سال، در آزمایشگاههای کنترل کیفی آب جزیره کیش مشغول کار بودم. اما از همان کودکی و نوجوانی، به کتاب و ادبیات علاقه داشتم و گاهی هم نوشتههای پراکندهای را به شکل دلنوشته مینوشتم. سال 94که بازنشسته شدم، فرصت کافی بهدست آوردم تا بهصورت جدی و حرفهای سراغ ادبیات و نوشتن بروم. وارد انجمن داستاننویسان جزیره شدم و نوشتن داستانهای کوتاه را شروع کردم. خوشبختانه داستانهایم مورد توجه واقع شدند و در سال 96، داستانهایم در جشنوارهها و مسابقات مختلف برگزیده اعلام شدند.
تا به حال چند کتاب روانه بازار کردهاید؟
از من 3مجموعه داستان کوتاه با نامهای«عبور از آخرین نقطه تلاقی»، «آخرین پاراگراف» و« آنجا سیگار مفتی میدهند» منتشر شده که هر کدام بین 15تا 19داستان کوتاه را شامل میشوند. کتابی هم با نام «داستان بخوانیم و بنویسیم» نوشتهام که کتابی آموزشی است و در آن درباره مفاهیم داستاننویسی، اطلاعات و آموزههایی از استادان این رشته را گردآوری و تالیف کردهام.
شما نوشتن را با آموزش و یادگیری شروع کردید؟
ابتدا کار را با آموزش شروع نکردم. بعدها سراغ یادگیری علمی این حرفه رفتم. معتقدم اینطور نیست که کسی نتواند بدون کلاسرفتن، نویسنده شود. ما نویسندگان معروف و موفقی در تاریخ داریم، مثل چارلز دیکنز و ویکتور هوگو، که در زمان آنها کلاسهای داستاننویسی و مباحث مربوط به آن وجود نداشته است. آنها مینوشتند و خط سیری را دنبال میکردند، موفقیت آنها هم بهدلیل نکات و اصولی بود که رعایت میکردند و بعدها مشخص میشد. نوشتن تا حد زیادی به مطالعهکردن بستگی دارد. کسی که زیاد مطالعه کند، با سبکهای نگارش و نحوه نگاه به موضوعات آشنا میشود. بنابراین بهنظرم لازم نیست از همان ابتدا سراغ یادگیری آکادمیک برویم؛ چه بسا که این کار اصلا مسیر را منحرف کند. بهنظرم نوشتن باید آزاد و رها باشد و بعد تکنیکها و اصول علمی میتوانند به کمک فرد بیایند.
از اهمیت مطالعه برای نوشتن گفتید، خودتان اهل مطالعه چه کتابهایی بودید؟
من 10ساله بودم که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. وقتی من به سن نوجوانی رسیدم، کتابهای جلال آلاحمد و دکتر شریعتی بسیار خوانده میشد. من هم به چنین کتابهایی گرایش داشتم و علاقه زیاد به آثار دکتر شریعتی، باعث شد سراغ آثاری بروم که نویسنده به آنها ارجاع داده بود، مثل دکارت و مارکز و.... بهنظرم شرایط آن دوره باعث میشد نوجوانان زودتر به بلوغ فکری برسند و بعضی از کتابهای آن زمان، موردتوجه نوجوانان امروزی نیست. به جز این، رمانهایی از نویسندگان روسی و آمریکایی هم میخواندم؛ آثاری از نویسندگانی مثل داستایوفسکی و دیکنز. به داستانهای دفاعمقدس هم علاقه ویژهای داشتم.
دغدغه شما، نوشتن درباره چه موضوعات و حرفهایی است؟
من نویسندهای زنانهنویس هستم، بسیاری از داستانهای کوتاه من، از نگاه زنان روایت میشود. در جامعه ما، در طول تاریخ زنان تغییرات زیادی را تجربه کردهاند. زنانی که در اندرونیها بودند، وارد اجتماع شدند و دوش به دوش مردان کار کردند، با این حال بعضی افکار، همان طرز فکر اندرونیها را دنبال میکند. این اندیشهها، معمولا فشار مضاعفی به زنان وارد میکند. بعضی وظایف، به نادرست بر پیشانی زنها نوشته شده و برای آنها خستگی بههمراه دارد. من تلاش کردم از دغدغههای زنان حرف بزنم.
واکنش زنانی که داستانهایتان را خواندهاند چه بوده است؟
معمولا خیلی داستانها را دوست داشتهاند. همین علاقه آنها باعث شد برای نوشتن درباره زنان مصممتر شوم. پیامهای زیادی برایم میفرستند و از اینکه دغدغههای تکراری اما ناگفته زنان را نوشتهام، اظهار رضایت میکنند. زنان زیادی هم موضوعاتی را پیشنهاد دادهاند یا خاطراتی از زندگی واقعی خود تعریف کردهاند تا دستمایه داستانهایم باشد. هر چه یک نویسنده مینویسد، حاصل حسی است که از دیدن صحنهای گرفته یا خودش آن را تجربه کرده است.
چه چشماندازی برای نویسندگی خود تعریف کردهاید؟
من هم مثل همه نویسندگان، دوست دارم نوشتههایم از مرزهای کشور فراتر رود و در سطح جهانی دیده شود. دوست دارم زمانی برسد که نوشتههایم آنقدر ارزش و اعتبار پیدا کنند که نه فقط در ایران، بلکه در کشورهای دیگر هم خوانندگانی برای خود داشته باشند.
کدام نویسندگان معاصر تأثیر بیشتری بر شما گذاشتهاند یا آثار آنها را بیشتر پسندیدهاید؟
نویسندگان معاصر خوب، زیاد داشتهایم. من آثار نادر ابراهیمی را بسیار دوست دارم و کتابهایش را بیش از یکبار خواندهام. آثار خالد حسینی، نویسنده افغان، بختیار علی، نویسنده عراقی و نویسندگان خاورمیانه را هم میپسندم. وقتی بخواهم استراحت و فراغتی داشته باشم، سراغ کتابهای طنز میروم. فکر میکنم مخصوصا در این روزها، جای آثار تلخ خالی است تا بتوانیم کمی از فضای تلخیها فاصله بگیریم.
کرونا و خانهنشینی چه تغییری در فعالیت شما ایجاد کرد؟
قرنطینه، فرصت زیادی برای نوشتن با تمرکز، دور از رفتوآمد و شلوغی به من داد. اما خانهنشینی، نویسنده را از اجتماع و مردم که ابزار کار او هستند، دور نگه میدارد. نویسنده بعد از مدتی، به خوراک ورودی نیاز پیدا میکند و این، با سفر و مطالعه حاصل میشود. من بسیار اهل سفر، بهخصوص سفرهای برنامهریزینشده هستم. معاشرت با مردم و شنیدن حرفهایشان، دستمایه داستانهاست و وقتی محبوس باشی و نتوانی مردم را ببینی، این فرصت را از دست میدهی. خود من سفرنامهنویسی را بسیار دوست دارم و یکی از برنامههایم این است که این کار را شروع کنم.
این روزها مشغول نوشتن چه کاری هستید؟
من تا به حال داستانهای کوتاه زیادی نوشتهام. در پی نوشتن یک رمان هستم و طرح اصلی آن را ریختهام. رمان سنگینی است که به سالهای جنگ جهانی اول و دوم برمیگردد و ماجراهای قحطی در آن سالها. فکر میکنم بعضی اتفاقات تاریخی هستند که بیتفاوت از کنار آنها رد شدهایم درحالیکه میتوانیم رمانهای جذابی درباره آنها بنویسم. چون رمان تاریخی است، نیازمند مطالعه و پژوهش است و زمان زیادی برای نوشتن آن لازم است.
به این فکر کردهاید که شاید بهتر بود زودتر سراغ نویسندگی میرفتید؟
بارها به این موضوع فکر کردهام. باید زودتر نویسنده میشدم. هرچند فکر میکنم نویسندگی، فقط مهارت در نگارش و بازی با کلمات نیست. تجربه هم اهمیت زیادی دارد و تجربه یک فرد 40ساله، با فرد 20ساله تفاوت دارد. نگاه نویسنده باید پخته شده باشد تا بتواند پخته بنویسد.
نظرتان درباره نمایشگاه کتاب مجازی امسال چیست؟
خودم برای تهیه چند کتاب که موردنظرم بود، با مشکل مواجه شدم. اما به هر حال در این شرایط امکان برگزاری نمایشگاه کتاب به شکل قبل فراهم نیست، برگزاری آن به شکل مجازی میتواند مفید باشد.
آخرین پاراگراف
مؤلف: فریده ترقی
ناشر: عطران
توضیح کتاب:
این کتاب مشتمل بر 19 داستان کوتاه با عنوانهای «لبخند خداوند»، «سونای بخار»، «قرار ملاقات»، «کاسه خالی سوپ»، «طنین فریاد» و ... است. در داستان «آخرین پارگراف»، دختری جوان مشغول مطالعه کتابی است که بیشباهت به زندگی واقعیاش نیست. «مارکوس» و «ماریا»، شخصیتهای کتاب هستند و برای او ماریا همانقدر بیگانه است که مارکوس خسته است. او با ماریا و مارکوس همراه میشود و با همذات پنداریاش با شخصیتها درنهایت اقدام به خودکشی میکند.