خداحافظیهای بزرگ
در سال 84فرهنگ و هنر ایران با چهرههای درخشانی وداع کرد
کریم امامی
کریم امامی 75ساله بود که بار سفر بست. دعوت نجف دریابندری از او برای ترجمه کتاب «گتسبی بزرگ»، سرآغاز ورودش به انتشارات فرانکلین بود. پس از چند سال او سرویراستار این نشر شد و تا سال1353 از مهرههای مؤثر آنجا بود. «کتاب امروز»، چند گفتار در زمینه تالیف، ترجمه و نشر بود که از مهرماه 1350تا بهمنماه 1353، توسط «شرکت سهامی کتابهای جیبی» و به سردبیری امامی منتشر میشد؛ نشریهای که تنها 8شماره منتشر شد اما در نیمسده گذشته مورد رجوع و بحث بوده است. امامی 18تیرماه 1384درگذشت. مراسم بدرقه او آنچنان که درخور نامش بود برگزار نشد؛ نسبتا خلوت و یک خداحافظی در آرامش.
مرتضی ممیز
بیماری سرطان نگذاشت که ممیز 70 ساله شود. او سرانجام پنجم آذرماه 1384سفر همیشگیاش را آغاز کرد. 2 روز بعد در خانه هنرمندان ایران و سپس باغبانکلای کرج، غوغایی برپا بود. شاگردان و دوستانش یکی از بیسابقهترین مراسمها را رقم زدند. پوسترهای سینمایی از عمدهترین شاخههای فعالیت مرتضی ممیز بود. در این بین تعدادی بسیار دیده شده و نمونههای چون تنوره دیو، جستوجوگر، در مسیر تندباد، شیرسنگی و هنرپیشه بسیار کم دیده شده است.
مرد اذان
رحیم موذنزاده اردبیلی درگذشت
ربنای استاد محمدرضا شجریان و اذان استاد موذنزاده اردبیلی از الحان ماندگار روایت کلمات دینی در دستگاه موسیقی است. رحیم موذنزاده اردبیلی که با صوت ماندگارش به گلبانگ آوای اذان جان بخشید و جسم به رنجوری بیماری سپرد، در بیمارستانی در تهران بستری شد و پس از دورهای کوتاه درمان پاسخ نداد و نزد دوست پر کشید. لحن اذان موذنزاده اردبیلی به گوش مردم آشناست چرا که موذنزاده اذان را به مانایی عشق، سپرد. استاد رحیم موذنزاده در یکم مهر1304 خورشیدی در اردبیل متولد شد. پدر او استاد عبدالکریم موذنزاده نخستین بار در سال1322 خورشیدی در رادیو اذان گفت و پس از پرواز او، فرزندش از 25سالگی به مسجد ارک تهران رفت و اذان گفت.
گزارش دیدار اکبر هاشمی با همراهی ساتیار امامی برای عکاسی، منتشره به تاریخ 7 اردیبهشت 84در روزنامه همشهری حال و هوای دیدار پایانی را با زندهیاد استاد رحیم موذنزاده اردبیلی به خوبی بیان میکند. برادر استاد رحیم، استاد سلیم موذنزاده اردبیلی نیز از چهرههای نامی مداحی ایرانی به زبانهای ترکی، فارسی و عربی بود و بهگفته جعفر، فرزند استاد رحیم، پدر عاشق سلیم بود و سلیم هم عاشق استاد رحیم که از دو برادر با الحان داوودی جز این انتظار نیست. استاد رحیم موذنزاده اردبیلی در 5خرداد 1384جان به جانآفرین داد و در باغ بهشت ابنبابویه جسم به خاک سپرد. استاد محمدرضا شجریان در شانزدهمین نشست تخصصی انجمن بازیگران ایران در کنار استاد داوود رشیدی درباره اذان موذنزاده میگوید:«این اذان دو ویژگی قابل توجه دارد. زندهیاد موذنزاده آن را در «بیات ترک» خوانده، چون بیات ترک همواره پیامدهنده، نویددهنده و آگاهیبخش است و این انتخاب بهدرستی از سوی ایشان انجام شده و هر زمانی به مردم نوید میدهد. از سوی دیگر خلوص، در این اذان موج میزند و من با سالها کار در عرصه موسیقی، 60سال است که این اذان را میشنوم و با آن زندگی میکنم».
با سه چراغ روشن رفت
منوچهر نوذری چشم از جهان فروبست
ترمه هوشیار
با اینکه سالها با صدای منحصر به فردش شناخته میشد اما در این سالهای آخر هربار نامش میآمد یک جمله از او به ذهن مینشست:« از کی بپرسم؟» منوچهر نوذری، بازیگر، گوینده، دوبلور، مجری و در نهایت بازیگری که بیش از 60سال در رادیو و تلویزیون و قاب تصویر ایران ماند و در نهایت 16 آذر 1384در روزهایی که آلودگی، تهران را تعطیل کرده بود در بیمارستان مدرس درگذشت.
18آذر 84 تهران یکی از آلودهترین روزهای آن سال را تجربه میکرد، آلودگی که شهر را به تعطیلی کشانده بود، اما مانع صدها نفری نشده بود که تا مرکز تهران و میدان ارگ آمده بودند تا در تشییع یکی از محبوبترین صداهایشان شرکت کنند. از ایستگاه متروی پانزده خرداد که بالا میآمدی جمعیتی موج میزد که راه را برای نزدیک شدن به میدان ارگ تنگ میکرد. مردمی که آمده بودند در دستشان کاغذهایی بود که روی آن نوشته بود: «دیگر از کی بپرسم؟یا پانزدهسالهها نیایند؟ خداحافظ آقای ملون...». مردمی که برای تشییع منوچهر نوذری آمده بودند برای پاسداشت صدایی آمده بودند که همیشه در کنارشان بود و خاطرههای بزرگی برایشان به جای گذاشت؛ او با سه چراغ روشن به ابدیت پیوست. منوچهر نوذری 10 اردیبهشت 1315 در قزوین بهدنیا آمد. او کار هنری خود را در سال1332 را آغاز کرد و از نخستین گویندگان دوبله در ایران بود. صدای او روی جک لمون، جیمز استورات، کری گرانت، استیو مککویین در چند فیلم به یادگار مانده است. مهمترین ویژگی صدای نوذری قابلیت تغییر آن با شخصیتهای مختلف بود. او در سال1335 به رادیو آمد و از 1338 وارد سینما شد. نخستین تجربه بازیگری در سال1341 با بازی در فیلم «لالهآتشین» به کارگردانی برادرش محمود و هوشنگ لطیفپور آغاز شد. او بنا بهگفته خودش نخستین کسی بود که در مقابل دوربین تلویزیون رفت و گفت:« نام جعبهای که تصویر من را در آن میبینید تلویزیون است.» نوذری در دهه50 مدتی در مصر بود و در آنجا نیز فعالیت هنری داشت. نوذری بعد از انقلاب به ایران بازگشت اما نتوانست به رادیو و تلویزیون بازگردد. تا اینکه در سال1367 درحالیکه در فروشگاه لوازمالتحریری کار میکرد به رادیو دعوت شد و به برنامه صبح جمعه با شما که سال65 راه افتاده بود راه یافت. برنامه صبح جمعه با شما ادامه برنامه شما و رادیو بود که پیش از انقلاب هم اجرا میشد. صبح جمعه با شما هرچند به تهیهکنندگی فرهنگ جولایی و احمد شیشهگران و بعدها صادق عبداللهی و سعید توکل بود اما با آمدن منوچهر نوذری جان تازهای گرفت. حضور نوذری همزمان با مرگ ناگهانی عزتالله مقبلی بود. در کنار او فرهنگ مهرپور، منوچهر والیزاده، حسین امیرفضلی، حسین عرفانی، شهلا ناظری، بیوک میرزایی، اصغر سمسارزاده، علی رضا جاویدنیا، منوچهر آذری نیز در این برنامه با اجرای پریچهر بهروان حضور داشتند که برای سالها، صبحهای جمعه بسیاری از ایرانیان را 2ساعت تمام پای رادیو مینشاند. صبح جمعه با شما، اواسط هفته و با حضور تماشاچی ضبط میشد. هر هفته تعدادی از علاقهمندان این برنامه در استودیو حاضر میشدند و با اجرای زنده بازیگران رادیویی به وجد میآمدند. گل سرسبد این برنامه اما نوذری بود. شاهرخ نادری که از تهیهکنندگان قدیمی رادیو محسوب میشود در کتاب خاطراتش، «شما و رادیو» درباره ویژگیهای نوذری آورده، جدا از اینکه دهان گرمی داشت احساس تهیهکننده را درک میکرد و با نگاه و ایما و اشاره میفهمید که از او چه میخواهند. حسن دیگری که داشت این بود که هیچ وقت تُپُق نمیزد و همیشه به کلامش مسلط بود. معروفترین نقشی که او در این برنامه بازی میکرد آقای ملون بود. نوذری بعد از آن به دعوت تلویزیون مجری برنامه مسابقه هفته شد که پنجشنبه شبها روی آنتن شبکه یک تلویزیون میرفت. این مسابقه 15شرکتکننده داشت که درنهایت 3نفر به فینال میرسیدند و در برنامه بعدی نیز شرکت میکردند و یک نفر نیز به فینال فینالیستها میرسید. این برنامه با توجه به اینکه براساس اطلاعات عمومی بود و محدودیت سنی نداشت مورد توجه بسیاری قرار گرفت و برای مدتها یکی از پربینندهترین برنامههای تلویزیونی بود. بخشی از محبوبیت این برنامه به حاضر جوابیها و شوخیهای نوذری باز میگشت. او با شرکتکنندگان سر پاسخها شوخی میکرد. جمله از کیبپرسم و پانزدهسالهها همینطوری نیایند از معروفترین شوخیهای نوذری بود. نوذری البته از سال1372 تا 1377 در تئاتر گلریز، 5 نمایش طنز به روی صحنه برد که تعداد زیادی تماشاگر را به میدان فرهنگ یوسفآباد کشاند. نوذری همچنین در مجموعههای پدر خجالتی، کوچه اقاقیا و باجناقها بازی کرد. در سالهای پایانی نیز در فیلم «چند میگیری گریه کنی» به کارگردانی شاهد احمدلو جلوی دوربین رفت. او 16آذر 1384بعد از مدت طولانی بیماری بهعلت بیماری ریوی و عفونت کلیه در بیمارستان مدرس تهران درگذشت. نوذری یک پسر به اسم ایرج و دختری به اسم نازنین دارد. ایرج به بازیگری و مجریگری روی آورد و نازنین نوذری نیز مترجم است.