آخرین نفسها
سینمای ایران در سالهای پایانی دولت اصلاحات باری به هر جهت و محافظه کار شده بود
سعید مروتی
اگر شاخصه سینمای ایران در عصر اصلاحات را جان گرفتن فیلم اجتماعی بدانیم، این ویژگی در سالهای پایانی دولت خاتمی، کمرنگ و به حاشیه رانده شد. اتفاقاتی که سال ۸۳ هنگام اکران «مارمولک» رخ داد نشان میداد دولت در حوزه فرهنگ تسلیم مخالفان شده؛ مخالفانی که در مورد کمدی کمال تبریزی، گول ظاهر را خوردند و مقابل فیلمی موضع گرفتند که کاملا مدافع روحانیت بود. وزارت ارشاد هم تسلیم این مخالفتها شد و به شکل محترمانهای آن را توقیف کرد. مارمولک بیشتر از هر فیلم دیگری تماشاگر داشت و هر روز یک سالن را از دست میداد. تبریزی هم برای جبران مافات فیلم عرفانی «یک تکه نان» را ساخت. یکی از مواردی که زیاد مورد انتقاد رسانههای راستگرا قرار میگرفت وضعیت سینمای دفاعمقدس بود. البته که داستان تولید انبوه فیلم جنگی به سبک میانههای دهه 70 سرآمده بود و با پایان عصر اکشنسازی، بخش خصوصی دیگر وارد این حوزه نمیشد. از سوی دیگر کارگردانهای سینمای جنگ، بیشتر فیلم شهری میساختند و ترجیح میدادند وارد حوزه پرهزینه و پردردسر سینمای جنگ و بوروکراسی فرساینده گرفتن امکانات جنگی نشوند. مجموعه اینها تولید فیلم جنگی را در دهه 80 پایین آورده بود. هرچند سال ۸۳ سه فیلم از سه فیلمساز مهم دفاعمقدس روی پرده آمد: «مزرعه پدری»(رسول ملاقلی پور)، «دوئل»(احمد رضا درویش) و «اشک سرما» (عزیزالله حمید نژاد). در مزرعه پدری افسوس از دست دادن رزمندگان با حسی ناسیونالیستی ترکیب شده بود و در مورد پدیده جنگ، فیلمساز حرف تازهای را مطرح میکرد که در زمان اکران کمتر کسی به آن توجه و اشاره کرد. اندوهی که سراسر مزرعه پدری را فراگرفته بود، محصول نگاه مشفقانه ملاقلیپور به تکتک کاراکترهایش بود. مزرعه پدری کاراکترهایی تازه را وارد سینمای دفاعمقدس کرد. ممد ساکت(جمشید هاشم پور) لات توبه کردهای که در سراسر فیلم میکوشد با خالی که در جوانی بر بازویش کوبیده را پاک کند و در انتهای فیلم سلحشورانه مقابل دشمن میایستد، شخصیتی بود که مشابهاش قبلا در هیچ فیلم جنگی ایرانی دیده نشده بود.در فیلم دوئل بیش از هر چیز کوشش فیلمساز برای رسیدن به ساختار تکنیکی فاخر و عظیم جلب توجه میکرد. سعید راد ستاره دهه 50 و اوایل دهه 60، پس از سالها دوری و فاصله گرفتن ناخواسته با فیلم پرسروصدای احمد رضا درویش به سینما بازگشت. دوئل با وجود تبلیغات گسترده و پروداکشن عظیمش، چنان که انتظار میرفت مورد توجه قرار نگرفت. تم اصلی فیلم هم بیشتر به سینمای وسترن نزدیک بود تا سینمای دفاعمقدس.
در« اشک سرما» فیلمساز با مصالح اندک و شخصیتهای کم تعداد، به نتیجه مطلوبی میرسد. حمید نژاد فیلم عاشقانهاش را در فضای جنگ میسازد و از محدودیت کاراکترها، به تمرکز بر روابط و انسجامی دست مییابد که به نوعی یادآور فیلم موفق و ستایش شده «هور در آتش» است. سادگی اشک سرما و گرمایی که محصول عشق است فیلم را سرپا نگه میدارد.
در سالی که کیمیایی با «سربازهای جمعه» همچنان در جستوجوی رئالیسم اجتماعی مطلوبش بود، داریوش مهرجویی با «مهمان مامان» سفره صفا و مهربانی پهن میکرد. بهروز افخمی هم در «گاو خونی» تجربهای محتوم به شکست را از سر میگذراند. از رمان غیرقابل اقتباس جعفر مدرس صادقی هیچ فیلمسازی نمیتوانست فیلم خوبی بسازد. برای اصطلاح تازه باب شده سینمای معناگرا، فیلمهایی چون «قدمگاه» ساخته میشد و خسرو معصومی با «رسم عاشق کشی» نخستین قسمت از داستانهای جنگلش را کلید زد و توانست وارد فضایی شود که به آن علاقه نشان میداد. دسترسی آسان به فیلم خارجی و کاهش تماشاگران فیلم ایرانی، باعث شد علیرضا داوود نژاد از فیلمهای ارزان و خانوادگیاش به سمت فیلمهای پربازیگر و پرهزینهای چون «ملاقات با طوطی» و «هشت پا» برود. فیلمهای عجیب و غریبی که جزجاهطلبی و اعتماد به نفس سازندهشان نکته دیگری نداشت و داستان رقابت با فیلم خارجی خیلی زود به سر رسید. سال ۸۳ که پایان یافت، پرتماشاگرترین فیلم «کما» بود که نزدیک به ۲ میلیون نفر آن را دیدند. ترکیب هوشمندانه چند فیلم عامه پسند سینمای قبل از انقلاب و زوج گلزار - حیایی از گیشه جواب گرفت تا دفتر پویا فیلم پروژه بازسازی فیلمهای قدیمی را با سرعتی بیشتر دنبال کند. نتیجه پرتماشاگرترین فیلم سال ۸۴ بود؛ «شارلاتان» فیلم منفور منتقدان برای سینماروهای اکران ۸۴ مفرح و دلچسب بود. مثل «آکواریوم» که با بازگشت ایرج قادری در مقابل دوربین، خاطرات قدیمی را برای سینما روها زنده میکرد. بازگشت فیلمفارسی ترجیع بند مطالب انتقادی زیادی شد ولی کمتر کسی محافظه کاری سینمای ایران و رویکرد مدیریت فرهنگی برای کنترل هرچه بیشتر و محدودیتهای هر دم فزاینده را مورد توجه قرار میداد. در همین سالها حاتمی کیا به «رنگ ارغوان» را ساخت. فیلمی که در دولت اصلاحات ساخته شد و نمایشش صلاح دانسته نشد تا چند سال بعد و پس از مهمترین و جنجالیترین رخدادهای سیاسی اجتماعی اکران شود. چنانکه «مکس» در عصر اصلاحات توقیف و در دولت بعدی اکرانش با قدری جرح و تعدیل بلامانع دانسته شد.