دنج و میدان
آثار خرمشاهی دائم میان جهانهای موازی سنت و تجدد در حرکت است
علیاکبر شیروانی
بهاءالدین خرمشاهی سنتگرایی نوگرا و نوگرایی سنتگرا بود؛ از همان ابتدای کارهای مکتوبش. پل زدن از ترجمه هنری میلر و فردریک کاپلستون به چند تألیف درباره حافظ و در نهایت ترجمه قرآن کریم، مسیری بود که خرمشاهی طی کرد و البته مسیرش خطی و مستقیم نبود که دائم میان جهانهای موازی سنت و تجدد در حال حرکت بود. نثر و زبان خرمشاهی همین الگو را تکرار میکند؛ حرکت از سوی بافت متن کلاسیک فارسی به سمت نوگرایان نثر و بازگشت دوباره. خرمشاهی به یک زمینه اکتفا نکرد و علاوه بر ترجمه و پژوهش، شاعری کرد، طنز نوشت و تألیفاتی در حوزههای مختلف ارائه داد و از هر کدام از کارهایش طرفی بست برای زبانی شوخطبع و بازیگوش. آثار و تألیفات خرمشاهی به فراخور سرککشیدنش به اینسو و آنسو بر یک سیاق نیست و نقیصه چنین رویهای، سبکگریزی است و نتیجه، دشواری برکشیدن سرکه از عسل.
«بدون هیچ حماسهسرایی و لفاظی تو خالی، نه از روی غیرت مسلمانی که ممدوح است اما در کاروبار تحقیق و تحقیق علمی بهکار نمیآید، و نه از روی جزماندیشی (که ممدوح نیست و ترکیب درستی هم نیست زیرا جزم یعنی قبول تقلیدی صرف، بدون اندیشه که چونوچرا و تحلیل و تعقل و استدلال لازم دارد) با نظر بهگفتههای محققانه محققان/ فرهنگ تمدنشناس و اسلامشناس عرض میکنم که پیامبر ما حضرت محمد مصطفی(ص) را مؤثرترین شخصیتی که تاریخ بشر بهخود دیده است و چهره فرهنگ و تمدن و جغرافیای معرفتی و تاریخ معرفت را دگرگون و متحول و متکامل کرده است، ارزیابی کردهاند. کتاب صد چهره که به فارسی هم ترجمه شده است و به گمانم بیش از یکدو دهه از تألیف آن نمیگذرد، در مورد قرآن کریم و اثر تمدنآفرین و انسانساز و فرهنگپرور آن نیز از میان دهها و صدها قول از امثال ناپلئون که به ولتر...».