فرمانده محور مقاومت
شخصیت چند بعدی سردار سلیمانی از او مشاوری بادرایت برای مقامات و فرماندهان ساخته بود
«ساعت 12شب، ضاحیه سوتوکور بود. حزبالله یک اتاق عملیات در قلب ضاحیه داشت. ساختمانهای مجاور بمباران و منهدم میشدند. توافق کردیم از این نقطه به ساختمان دیگری منتقل شویم. وقتی منتقل شدیم، بمباران دیگری صورت گرفت و کنار همان ساختمان را زدند. در همان ساختمان صبر کردیم، چون در آنجا خط امن داشتیم و نباید ارتباط سید و مخصوصا ارتباط عماد قطع میشد. مجددا بمباران دیگری صورت گرفت و یک پل را در کنار این ساختمان زدند. احساس میشد که این دو بمباران، زدن سومی هم دارد و ممکن است به این ساختمان برسد. در آن ساختمان فقط 3نفر بودند: من، سید و عماد.»
همین یک پاراگراف گفتوگوی تفصیلی سرلشکر قاسم سلیمانی، فرمانده شهید نیروی قدس سپاه 3ماه قبل از شهادتش با پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر رهبر معظم انقلاب، گویای عمق نفوذ و فعالیتهای میدانی او تا قلب تحولات خاورمیانه و بحرانهایی همچون جنگ 33روزه لبنان بود. فرمانده سپاه کرمان در جنگ تحمیلی خیلی زود از میانه دهه70 بازوی مشترک نظامیان در همکاری با سیاست خارجی کشور شد. او بهمنماه سال76 از سوی آیتالله خامنهای به فرماندهی نیروی قدس منصوب شد و کارایی و عملکردش خیلی زود سرتیپ پاسدار قاسم سلیمانی را به چهره معتمد مقامات نظام در جلسات و مشورتهایشان تبدیل کرد. 13سال بعد نیز در همین جایگاه درجه سرلشکری خود را از فرمانده معظم کل قوا دریافت کرد. او در گزارش خود از نخستین هفته جنگ 33روزه لبنان در سال2006(1385) و حضورش در جمع سران نظام میگوید: «تقریبا هفته اول که سپری شد، از تهران اصرار داشتند که من به تهران بیایم تا درباره جنگ توضیح بدهم. آن وقت رهبر معظم انقلاب در مشهد بودند و من خدمت ایشان رسیدم برای جلسه سران 3قوه و مسئولان اصلی که عضو شورای امنیت ملی بودند و غالبا در بخشهای امنیتی و اطلاعاتی حضور داشتند. در جلسه مشهد، من گزارشی را از حادثه دادم. گزارش من گزارش تلخی بود؛ یعنی مشاهدات من افقی از پیروزی را نشان نمیداد. جنگ کاملا جنگ متفاوت، تکنولوژیک و دقیقی بود. اهداف با دقت انتخاب میشد. ساختمانهای 12طبقه با یک بمب با زمین یکسان میشدند.» آیتالله خامنهای هم پیام روحیهبخشی به سردار میدهد و میگوید، حزبالله با گرفتن 2اسیر در طرح غافلگیری رژیم صهیونیستی علیه حزبالله پیشدستی کرد. فرمانده سپاه قدس هم همین پیام را با یک توصیه رهبر انقلاب به لبنان منتقل میکند: «آقا فرمودند، این دعای جوشن صغیر حالت یک انسان مضطر است؛ انسانی که در یک اضطرار شدید است و میخواهد با خدا حرف بزند.»
حمایت از مذاکرات افغانستان و عراق
تشدید برنامههای جنگطلبانه آمریکا در منطقه، شلوغترین سالهای فعالیت سردار شهید سلیمانی را از همان ابتدای دهه80 رقم زده بود. او در مذاکرات صلح افغانستان و بعدتر مذاکرات عراق در جریان سقوط صدام حسین عقبه پشتیبان و مشاور دیپلماتهای ایرانی بود. محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه درباره مذاکرات صلح افغانستان میگوید: «به جرأت میتوانم بگویم در مذاکرات بن آلمان، در صلح افغانستان، اگر حمایتهای سردار سلیمانی نبود، امکان نداشت توفیقاتی را که در کنفرانس بهدست آوردیم، بهدست بیاوریم. رابطه تنگاتنگی که بنده بهعنوان نماینده ایران در کنفرانس با آقای سلیمانی در سال۸۰ بهعنوان فرمانده نیروی قدس داشتم و میزان کمکی که سردار سلیمانی برای دستیابی به توافق بن کرد، از میزان کمک هر کسی بیشتر بود.»
دیپلماتهای ایرانی روایتهای قابلتوجهی از نقش پررنگ مشورتهای سردار سلیمانی در بحبوحه تحولات سقوط صدام حسین در عراق (2003) و کنترل آثار آن بر منطقه دارند. ظریف از دوره مسئولیت خود بهعنوان نماینده دائم ایران در سازمان ملل در آن سالها به سایت انتخاب میگوید: «وقتی نماینده دائم ایران در سازمان ملل بودم، 3دور با اجازه رهبری با آمریکاییها قبل و بعد از حمله آمریکا به عراق مذاکره داشتم که خطرات اقدامشان را به آنها تذکر دادم. در این مذاکرات، سردار سلیمانی بیشترین حمایت را از من کرد و بیشترین تماس را با ایشان داشتم. اصلا رفاقت ما با ایشان، از این دو واقعه (افغانستان و عراق) آغاز شد.»
حسین امیرعبداللهیان، دیپلمات وزارت خارجه هم درباره مذاکرات سهجانبه ایران، عراق و آمریکا در سال86 در دوره عراق پس از صدام میگوید: «سردار سلیمانی ژنرال بود، اما در عین حال یک دیپلمات تمامعیار بود. زمانی که مذاکرات سهجانبه با عراق و آمریکا را داشتیم، رهبری مسئولیت مذاکرات را به سردار سلیمانی سپرد. سردار برای هر مرحله مذاکره بیش از ۱۰۰ساعت جلسه میگذاشت که گاهی تا ۲بامداد ادامه مییافت. حتی درباره تشریفات، مثلا برای دعوت احتمالی ناهار از طرف آمریکایی میگفت، دعوت آمریکا را رد نکنید، اما به شرط حضور عراقیها بهعنوان طرف ثالث.» بهگفته او؛ «در ارتباط با آن مذاکرات، مسئول پرونده و هدایت تیم مذاکرهکننده سردار سلیمانی بود. از طرف ما آقای کاظمیقمی، سفیر وقت ما در عراق، آقای دکتر امیری، از شورایعالی امنیت ملی، و از وزارت امور خارجه بنده، در آن مذاکرات بودیم. دوستانی که در آن مذاکره بودند، شهادت میدهند سردار سلیمانی برای ما دهها ساعت جلسه میگذاشت. آن موقع آقای دکتر لاریجانی، دبیر عالی شورای امنیت ملی بودند.»
فرماندهی در دمشق
یک دهه بعد بازی امنیتی جدیدی در خاورمیانه با نام داعش، خطیرترین و سرنوشتسازترین دوره مسئولیت سردار سلیمانی را در ناامنترین سالهای خاورمیانه رقم زد. جنگ2011 داعش علیه سوریه امنیت همه کشورها را به خطر انداخته بود. عبداللهیان درباره بحرانیترین روزهای خاورمیانه میگوید: «شجاعت، تدبیر و نگاه استراتژیک ایشان بهگونهای بود که در مقطعی در بحران سوریه همهچیز برای سقوط دمشق آماده شده بود و ایرانیهای مقیم سوریه نیز میگفتند پرواز بفرستید؛ چراکه دمشق درحال سقوط است. سردار گفتند به دمشق میروم تا بشار اسد این پیام را بگیرد که من میروم و در کنار بشار اسد از اتاقش وضعیت را مدیریت میکنم و چنین کاری هم کرد.»
4سال پس از حضور سردار سلیمانی در سوریه، او اقدام بزرگ دیگری برای تقویت ائتلاف ضدداعش در منطقه انجام داد و روسیه را نیز به محور مقاومت وارد کرد. محمدجعفر اسدی، فرمانده سابق مستشاران ایرانی در سوریه درباره نقشآفرینی سردار سلیمانی در این واقعه میگوید: «پس از 4سال مبارزه و مقاومت ایران در سوریه، سردار سلیمانی در سفری به روسیه بود که بهمدت 2ساعت و 20دقیقه با پوتین دیدار و گفتوگو کرد تا روسها را قانع کند در سوریه حضور یابند. سردار سلیمانی به پوتین تفهیم کرد که سوریه آخرین سنگر جبهه شرق است و اگر این را از دست بدهید، غربیها ارزشی برای شما قائل نیستند.» مهدی سنایی، سفیر وقت ایران در روسیه نیز با تأیید همین روایت درباره آغاز همکاری ایران و روسیه علیه داعش در سال94 میگوید: «ایران کنار سوریه ایستاده بود و اطمینانی که برخی داشتند که دولت اسد سقوط میکند با تردید مواجه شد و همزمان همکاریهای ایران و روسیه گسترش یافت. این اقدام با سفر شهید سلیمانی به روسیه شکل عملی گرفت. بعد از ملاقاتی که ایشان با آقای پوتین داشت در پاییز همان سال، روسیه وارد عملیات در سوریه شد. اگر همکاری ایران و روسیه نبود، الان شرایط سوریه و منطقه اینطور نبود.»
ظریف بارها در مصاحبههای گوناگون به مراودات نزدیک سردار سلیمانی با دستگاه دیپلماسی کشور اشاره داشت. او یکماه پس از شهادت سردار سلیمانی در دیماه98 در یک سخنرانی گفت: «دیپلماسی در برابر قدرت نظامی نیست. برخی دوستان ما فکر میکنند که اگر بپذیرند دیپلماسی مهم است، یعنی باید بپذیرند ما باید واداده باشیم. چنین نیست، دیپلماسی در کنار قدرت نظامی است. همین ساختمان که به نام شهید سلیمانی نامگذاری شده، هر سهشنبه شاهد یک جلسه مهم بین بنده و آقای سلیمانی بود که ببینیم چگونه میشود دیپلماسی و میدان در کنار هم باشند. هر زمان دیپلماسی نیاز به میدان دارد از آن استفاده کنیم و برعکس.»
آذرماه امسال ظریف درباره ابعاد این همکاریها و همراهی بر سر سیاستهای منطقهای توضیح داد: «در دورانی که وزیر بودم، بهصورت مرتب با همدیگر دیدار داشتیم. سردار سلیمانی درباره آنچه که در صحنه دیپلماسی توقع داشت، چه در گروه طرفداران سوریه، چه در آستانه، چه در حمایت از مردم یمن با من بحث و گفتوگو میکرد. سپس سیاستی که من و ایشان روی آن گفتوگو کرده و به توافق رسیده بودیم، دنبال میشد. اگر سردار سلیمانی به دیپلماسی اعتقادی نداشت، ضرورتی نداشت که وقت محدود بنده و ایشان، صرف این مسائل شود.»
صلح اول به از جنگ آخر
توصیف امیرعبداللهیان، معاون سابق وزیر امور خارجه درباره مشی و منش سردار سلیمانی در تعامل با وزارت خارجه شاید گویاترین تصویر از این همکاری مشترک در طول 22سال فرماندهی سردار سلیمانی بر سپاه قدس باشد: «درباره ابعاد شخصیتی سردار سلیمانی باید بگویم ایشان را بهمعنای واقعی باید سردار صلح و امنیت نامید. سردار اعتقادش فقط نظامیگری نبود، بلکه این بود که دیپلماسی باید دقیق کار کند. در مواجهه با مقامات آمریکایی خواست آداب اسلامی و آداب دیپلماتیک در مذاکره رعایت شود و هیچ صحبت و اتهام مطرح شده از طرف آمریکایی، بیپاسخ گذاشته نشود. میگفت مهم این است که وقتی آمریکاییها برگشتند بگویند ایرانیها منطقی مذاکره کردند.» درنهایت هم تأکید میکند: «اما در کنار همه اینها سردارسلیمانی برای «صلح» تلاش میکرد. بهترین تعریفی که میشود از سردار سلیمانی کرد و بهترین عنوانی که میشود در تابلوها برای اسم سردار سلیمانی استفاده کرد «سردار صلح» است.»