بی نام ناگزیر تو
قیصر امینپور در غزلها و شعرهای نیمایی «آینههای ناگهان» 1372 به نوعی بیان سهل ممتنع میرسد که بهترین مجموعه کارنامه او را شکل میدهد
مرتضی کاردر
از میان نسل نخست شاعران انقلاب اسلامی قیصر امینپور در میان عموم خوانندگان شعر فارسی اقبال بیشتری یافته است. بسیاری از سرودههای قیصر امینپور ذیل گفتمان ادبیات انقلاب تعریف میشود. او از مؤلفهها و نشانههای ادبیات انقلاب اسلامی مثل آلاله، بنفشه، کبوتر، لاله، سبز، سرخ، غنچه و... که البته خود خالق شماری از آنهاست، بهره میبرد. اما میزان استفاده او از این نشانهها بهگونهای است که اغلب برای عموم مخاطبان نیز قابل فهم است و ایهامی دارد که حتی اگر خوانندگانشان نزول شعرها را ندانند، میتوانند شعرها را بخوانند و از آنها لذت ببرند. برای همین است که شعر قیصر امینپور فارغ از گفتمان شعر انقلابی نیز دوام میآورد.
او شعر را در چند شاخه پی میگیرد، هم در رباعی و غزل، هم در قالبهای آزاد، هم در شعر کودک و نوجوان. در همه شاخهها نیز آثار بسیاری از او به بار نشستهاند.
سادگی اصلیترین مؤلفه شعر قیصر امینپور است. نه دشواری وزن یا زبان شعر خواننده را به تکلف دچار میکند، نه پیچیدگیهای ارائهها و استعارهها. شعرها به سادهترین شکل ممکن اتفاق میافتد و درست از دل همین سادگی ضربههای شاعرانه صمیمانه خواننده را مینوازد. از این جهت، «آینههای ناگهان» که در سال 1372 منتشر میشود، نقطه کمال کارنامه قیصر امینپور است. او در غزلها و شعرهای نیمایی این مجموعه به نوعی از بیان سهل ممتنع میرسد که بهترین مجموعه شعر کارنامه او را شکل میدهند و به اقبالی عمومی دست مییابد که نصیب کمتر مجموعهای در دوسه دهه گذشته شده است.
«... از جمله دیشب هم/ دیگرتر از شبهای بیرحمانه دیگر بود:/ من کاملاً تعطیل بودم/ اول نشستم خوب/ جورابهایم را اتو کردم/ تنها ـ حدود هفت فرسخ در اتاقم راه رفتم/ با کفشهایم گفتوگو کردم/ و بعد از آن هم/ رفتم تمام نامهها را زیرورو کردم/ و سطرسطر نامهها را/ دنبال آن مجهول گشتم/ چیزی ندیدم/ تنها یکی از نامههایم/ بوی غریب و مبهمی میداد/ انگار/ از لابهلای کاغذ تاخورده نامه/ بوی تمام یاسهای آسمانی/ احساس میشد/ دیشب دوباره/ بیتاب در بین درختان تاب خوردم/ از نردبان ابرها تا آسمان رفتم/ در آسمان گشتم/ و جیبهایم را/ از پارههای ابر پر کردم/ جای شما خالی!/ یک لقمه از حجم سفید ابرهای ترد/ یک پاره از مهتاب خوردم/ دیشب پس از سی سال فهمیدم/ که رنگ چشمانم کمی میشی است/ و برخلاف سالهای پیش/ رنگ بنفش و ارغوانی را/ از رنگ آبی دوستتر دارم/ دیشب برای نخستینبار/ دیدم که نام کوچکم دیگر/ چندان بزرگ و هیبتآور نیست...».
قیصر امینپور در آینههای ناگهان، قدری فارغتر از آرمانهای گذشته، به جستوجوی خویش در زندگی روزمره مشغول میشود و دغدغههای ازلی ابدی را قدری عمومیتر میکند و به شعر میآورد. تقریباً همه شعرهای نو قیصر امینپور از این دوره نیماییاند اما او وزن نیمایی را با تسامح و توسع بیشتری به کار میگیرد، آنقدر که خیلی وقتها اصلاً وزن در شعر بهنظر نمیرسد و خواننده وزن عروضی را احساس نمیکند. توسع در وزن به کمک شعرها میآید و او را بهسادگی نزدیک میکند. قافیهها نیز همینقدر راحت و آسان در انتهای سطرها میآیند.
شعرهایی مثل «روز ناگزیر» و «رفتار من عادی است» و «جرأت دیوانگی» و «دردوارهها» و «همزاد عاشقان جهان» از نمونههای درخشان شعرهای نیمایی او در این مجموعهاند. شعرها و سطرهایی از این مجموعه از مرز شعر فراتر رفته و در میان عموم مردم ضربالمثل شدهاند.
همین حکم درباره غزلهای مجموعه نیز صادق است، یعنی شاعر از وزنهای آسان، بدون تعقید و پیچیدگی و زبانی ساده و راحت و صمیمی در غزلها بهره میبرد. «سراپا اگر زرد و پژمردهایم» و «آواز عاشقانه ما در گلو شکست» و «خستهام از این کویر» و «این ترانه بوی نان نمیدهد» از مشهورترین و عمومیترین غزلهای او در این مجموعهاند.
ناگفته نماند که او از حمایت رسانههای عمومی و رسمی (صداوسیما و روزنامههای کثیرالانتشار و کتابهای درسی و...) نیز برخوردار است که سبب فراگیری بیشتر شعر او میشود. در عین حال گاهی دچار احساساتگرایی میشود و رگههای عامهپسندانه در شعر او پررنگ میشود. گاهی نیز، بهویژه در پایان شعرها، به بیان مستقیم رومیآورد.
قیصر امینپور کمی بعد دکتری ادبیات خود را از دانشگاه تهران میگیرد. دانشگاه در تثبیت جایگاه او در مقام شاعر بسیار تأثیر میگذارد، اما در عین حال او را قدری محافظهکارتر میکند. تنها اندکی از شعرهای او در سالهای بعد شاعرانگی آینههای ناگهان را دارند.