• یکشنبه 29 مهر 1403
  • الأحَد 16 ربیع الثانی 1446
  • 2024 Oct 20
پنج شنبه 27 آذر 1399
کد مطلب : 119048
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/mZkPp
+
-

شاهین فلاحت‌پور، هنرمند نگارگری است که داستان‌های شاهنامه را با شکل متفاوتی به تصویر کشیده است

اساطیر داستان‌ها فراموش شده‌اند

اساطیر داستان‌ها فراموش شده‌اند

نیلوفر ذوالفقاری

علاقه دیرین ایرانیان به داستان‌خوانی و قصه شنیدن، آنها را پای صحبت نقال و پرده‌خوانی می‌نشاند که برایشان داستان‌هایی جذاب از آثار ادبی کهن، به‌خصوص از شاهنامه تعریف می‌کرد. پرده‌های بزرگ نقاشی، تصاویری از صحنه‌های مختلف داستان را پیش چشم مخاطبان نمایش می‌داد. هرچند سال‌هاست این هنر و تفریح کنار گذاشته‌شده، اما هنوز هنرمندان هنرهای تجسمی سراغ شاهنامه می‌روند. شاهین فلاحت‌پور، استاد نگارگری هم که بیش از ده‌ها اثر در این زمینه دارد، تلاش کرده شکل متفاوتی از نقاشی و مینیاتور بر اساس داستان‌های شاهنامه ارائه‌دهد.

    علاقه شما به هنر از کجا شروع شد؟
من از همان کودکی به هنر علاقه داشتم، خیلی زود متوجه شدم که در نقاشی استعداد دارم اما آموزش حرفه‌ای را از نوجوانی در کلاس‌های استاد مصطفی آقامیری شروع کردم. سال‌ها هنرجوی ایشان بودم و در رشته‌های مختلفی مثل نگارگری، تذهیب، مینیاتور و گل و مرغ تجربه کسب کردم.

    چرا سراغ کشیدن آثاری در سبک نقاشی قهوه‌خانه‌ای و پرده‌خوانی رفتید؟
کاری که من انجام می‌دهم، شبیه به نقاشی قهوه‌خانه‌ای است اما دقیقا همان نیست. نگارگری مثل بسیاری از هنرهای دیگر، با ادبیات ایران عجین شده است. شاهنامه هم در دوره‌های مختلف منبع الهام هنرمندان بوده است. من آثار قدیم را می‌دیدم که از روی داستان‌های شاهنامه کشیده‌شده‌اند و به این سبک علاقه پیدا کردم اما آثار متعلق به صدها سال قبل بودند و با سبک و سیاق همان سال‌ها، متناسب با فرهنگ همان زمان کشیده شده‌بودند. دوست داشتم من هم تجربه‌ای در این زمینه داشته‌باشم. در گذشته حاکمان، چند نقاش و خوشنویس را در کارگاهی جمع می‌کردند تا شاهنامه مصور طراحی کنند. فکر کردم حالا که چنین الزامی از بیرون وجود ندارد، خودم می‌توانم در حد توان و به سهم خودم گامی در این راه بردارم.

    اما سبک جدیدی را برای این تجربه انتخاب کردید؟
با توجه به تغییر ذائقه هنری مردم، همیشه در ذهنم بود که بتوانم داستان‌های شاهنامه را با رویکردی جدید نگارگری کنم. بعد خیلی اتفاقی وارد کلاس‌های شاهنامه‌خوانی استاد امیر صادقی شدم. هرچه پیش می‌رفت، معانی داستان‌های شاهنامه را بیشتر می‌فهمیدم و حس و حال متفاوتی از ابیات می‌گرفتم. تصویر ماجراها پیش چشم‌ام مثل یک تابلوی نگارگری شکل می‌گرفت و کم‌کم طراحی‌هایم به این سو کشیده شد؛ مثلا در یک اثر، 7داستانی را که به هفت‌خان رستم می‌رسد، در یک قاب به تصویر کشیدم تا بتوان از روی آن، داستان را برای دیگران تعریف کرد. داستان سیاوش و فریدون را هم به همین ترتیب، با جزئیات کامل به تصویر کشیدم.

    تفاوت این آثار با نمونه‌های قدیمی که در پرده‌خوانی استفاده می‌شد، چیست؟
می‌توان گفت بعضی اصول طراحی در تابلوهای قدیمی به خوبی رعایت نمی‌شد؛ مثلا نسبت سوارکار با اسب از نظر بیننده نامتناسب یا شمشیر شخصیت‌ها به شکل هلال اما قاب آن صاف بود، مخاطبان می‌گفتند که این تناقض‌ها برایشان جالب نیست. من سعی کردم تصاویری باورپذیرتر بسازم و به اصل داستان وفادار باشم. در طراحی تابلوها، تلاش کردم لباس شخصیت‌ها و جنگ‌افزارهایشان ایرانی‌تر باشد و همزمان، اصول طراحی را به شکلی رعایت کنم که مخاطب بهتر با داستان ارتباط برقرار‌کند.

    به‌نظر شما همراهی قصه‌ها با تصویر چه تأثیری در انتقال مفاهیم داستان دارد؟
دیدن تصاویر یک داستان، مخاطب را تحت‌تأثیر قرار‌می‌دهد. ما تصویری از فردوسی یا رستم ندیده‌ایم، اما با توجه به پیشینه‌ای که در ذهنمان هست و تعریف‌هایی که شنیده‌ایم، چهره آنها را حدس می‌زنیم. تصور می‌کنیم که یک سلحشور با ویژگی‌های پهلوانی، می‌توانسته چه چهره‌ای داشته باشد! اگر تصویری وجود داشته باشد که داستانی از شاهنامه را، کاملا منطبق بر آنچه شاعر گفته پیش چشم‌مان بیاورد، قطعا ارتباط بهتری با داستان برقرار می‌کنیم. دیدن این آثار نگاه مخاطب را به داستان عمیق‌تر می‌کند. متأسفانه از این موضوع غافل بوده‌ایم و اساطیر و قهرمانان را در هنر فراموش کرده‌ایم.

    برای اینکه مخاطبان بیشتری جذب این هنر شوند، چه می‌توان کرد؟
جای جشنواره‌ای که بتوان این آثار را به همراه داستان‌خوانی ارائه کرد واقعا خالی است. مردم ما به تفریح گرایش بیشتری دارند. اگر بتوانیم فعالیت‌های هنری را با تفریح همراه کنیم، حتما مخاطبان بیشتری علاقه‌مند می‌شوند. مخاطب شاید نشستن پای داستان‌های سنگین را که فهمیدن معنی بعضی از آنها سخت است، حوصله نکند اما اگر همین داستان‌ها را در فضایی متفاوت با همراهی تابلوهای هنری بشنود، بهتر با آن ارتباط برقرار می‌کند. اگر این فعالیت‌ها به تولید فیلم و انیمیشن ختم شود که تأثیرگذارتر هم خواهد بود.

    مشابه این اتفاق برای داستان‌های خارجی هم افتاده؟
در فرهنگ غرب هم می‌بینیم که داستان‌های مصور سال‌ها پرطرفدار بوده و حالا تلاش می‌شود با ساختن فیلم‌هایی از روی این داستان‌ها، کار را گسترده‌تر کنند. بسیاری از این داستان‌ها اگر فقط به‌صورت متنی نوشته شده‌بودند، تا این اندازه شناخته نمی‌شدند اما با نقاشی و طراحی درست، ارزش بیشتری پیدا کردند و این تصاویر بعدها به پرفروش‌ترین فیلم‌ها و انیمیشن‌ها تبدیل شدند. به این ترتیب هم به سود مادی دست پیدا‌‌کرده‌اند، هم قهرمانانی ماندگار به‌وجود آورده‌اند.

    به جز شاهنامه، کدام آثار ادبی دیگر ما قابلیت تبدیل‌شدن به تصویر و نقاشی را دارند؟
بسیاری از آثار کهن ما این قابلیت را دارند؛ مثلا از داستان‌های مولانا و سعدی می‌توان به خوبی در هنر نگارگری یا دیگر هنرهای تجسمی استفاده کرد. به جز اینها، من بعضی از داستان‌های قرآنی را هم به تصویر کشیده‌ام؛ مثلا داستان حضرت یوسف(ع) را در تابلویی بزرگ نقاشی کرده‌ام.

    استقبال مخاطبان از آثاری به این سبک چطور است؟
این آثار در نمایشگاه‌ها با استقبال خوبی مواجه می‌شود اما به‌طور کلی خرید آثار هنری، در سبد فرهنگی خانواده‌ها جایی ندارد. بسیاری افراد نمی‌دانند که می‌توانند تابلوی هنری را هم بخرند یا به یکدیگر هدیه دهند. همین موضوع هم باعث می‌شود دغدغه معیشت، هنرمند را درگیر و از پرداختن مستمر به هنر دور کند.

    نسل جدید چقدر به این سبک هنر توجه نشان می‌دهند؟
نسبت به زمانی که من کار را شروع کردم، تعداد هنرجویانی که جذب این هنر شده‌اند بسیار افزایش پیدا کرده‌است. حالا نمایشگاه‌ها با تعداد زیادی هنرجو برگزار می‌شود و این نشان می‌دهد توجه افراد به هنر افزایش یافته‌است. فضای مجازی هم به کمک آمده تا هر هنرمند بتواند خودش را به مخاطبان بشناساند.

    خودتان کدام شخصیت و داستان شاهنامه را بیشتر دوست دارید؟
من داستان فریدون و ضحاک و داستان سیاوش را خیلی دوست دارم. وقتی شاهنامه خواندن را شروع می‌کنیم، فردوسی ما را به آن سمت می‌برد که عاشق رستم شویم. در مسیر داستان حس می‌کنیم هر کدام از ما می‌توانیم رستم باشیم و ویژگی‌هایی از او را در خودمان پیدا کنیم.

شاهنامه درس زندگی می‌دهد
برای بچه‌های این زمان با تعدد گزینه‌های سرگرمی، جذابیت داستان‌های شاهنامه بستگی به نوع ارائه آثار دارد. اگر فقط چند خانواده سراغ آشنا کردن فرزندانشان با شاهنامه بروند، فایده چندانی ندارد؛ چون بچه‌ها در فضای مدرسه و جامعه، با سرگرمی‌های متفاوت دوستانشان مواجه می‌شوند و حتی احساس غربت می‌کنند. اگر شاهنامه خواندن در مدارس حتی به شکل فعالیت فوق‌برنامه به‌طور مستمر انجام می‌شد، بچه‌ها زودتر با این داستان‌های آموزنده آشنا می‌شدند. برای خود من نخستین مواجهه با داستان‌های شاهنامه، از کودکی و با دیدن شاهنامه خواندن پدربزرگم اتفاق‌افتاد. انگار شعله‌ای در ذهنم روشن شد که بعدها سراغش بروم. بنابراین خیلی مهم است که بچه‌ها را زودتر با درس‌های شاهنامه آشنا‌کنیم. شاهنامه زنجیر اتصال ما ایرانی‌هاست و در آن از همه اقوام صحبت شده‌است. داستان‌های شاهنامه، اهمیت دادن به میهن و تقدس آن را از کودکی به فرزندان ما یاد‌می‌دهند. خیلی‌ها فکر می‌کنند داستان‌های شاهنامه فقط جنگ و خونریزی است، درحالی‌که همه داستان‌های آن پر از پند و اندرز و درس زندگی است.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید