
یزد؛ شهر تاجران و صلح

شهر یزد جزو الماسهای کویر ایران محسوب میشود؛ شهری که نشان میدهد ایرانیان از دیرباز چگونه حتی در میان خشکی و بیآبی و خشونت کویرها و بیابانها، میتوانستند بهترین شهرها و تمدنها را ایجاد کنند. این ماجرا البته از نگاه گردشگران خارجی که پا به ایران میگذاشتند هم مخفی نمیماند. یزد و صنایع نساجی و ابریشمبافی و نزدیکیاش به مسیرهای اصلی تجارت، باعث میشد تا هر گردشگری بهوجود بیاید. چنانچه مارکوپلو در سال 1274میلادی، دربارهاش گفته:«یزد شهر خوب و اصیلی بهشمار میرود. تجارت زیادی هم در آن اتفاق میافتد. ابریشم خاصی میبافند که یزدی نامیده میشود و تاجران آن خریده و به جاهای مختلف میبرند. دور و برش آبادی خاصی ندیدم، تا فاصله 7روز». دیگر جهانگرد را باید ادوارد براون، شرقشناس انگلیسی بدانیم. او در سده نوزدهم میلادی به یزد آمده بود. مینویسد:«آنها را خیلی شیرین سخن یافتم و خوب معاشرت میکنند. گویشی خوشآوا و شیرین دارند که خیلی از آن لذت بردم. به قدری صمیمی و صحیح و درست سخن میگویند که هر شنوندهای را تحتتأثیر قرار میدهد. پیرمردی خوش سخن با من چنین گفت:«میدانم به اینجا آمدهای که اطلاعات بگیری و در دین و دولت ما نفوذ کنی. لابد میخواهی تمامی دشت و آبادی و کوه و شهر و جغرافیای اینجا را بشناسی تا وقتی که به ایران حمله کردید، راحتتر شود کارتان». پیرمرد جالبی بود. خواستند نقشهای که از ایران ترسیم کردهاند را ببینند. من هم کوتاهی نکرده و نقشه را مقابل چشمان آنها روی زمین پهن کردم. بهراستی که همهشان شگفتزده شده بودند. سریع هم خواستند که یزد را روی نقشه نشانشان بدهم. روز بعد که خواستم شهر را ترک کنم، همان پیرمرد سراغم آمد. ظاهرا کمی از گفته دیروزش پشیمان شده بود. خواست که دفعه بعد حتما میهمانش شوم و مرا به قلعهای دیدنی و تاریخی ببرد تا آن را تماشا کنم». جورج کرزن انگلیسی هم که در همین سده به ایران آمده بود، مینویسد:«یزد را بازار بزرگ تجارت یافتم. رونق بسیاری دارد. نیم قرن پیش این زرتشتیان یزدی بودند که با هندوستان آغاز به تجارت کردند. یزد از آن پس خیلی معروفتر و آبادتر شد. همین امر باعث شده تا نسبت به شهرهای دیگری آبادانی بیشتری هم کسب کنند. با اینکه یزد در میانه ایران قرار دارد، اما از جنگ و جدال و تاخت و تاز در آن خبری نیست. حتی از حمله بیاباننشینها و دزدها و... هم خبری نیست، شاید بهدلیل کویرنشین بودن آن؛ همین امر باعث ثبات وضع آنها شده است. اینطور یافتم که تجارت انگار در خون آنها هم رخنه کرده. طوری که در همه رفتارهای آنها این غریزه تجارت را میبینید. آنها الاغ را برای سواری به اسب ترجیح میدهند. ضمن اینکه بازارهایشان پرجمعیت است که نشان از رفاه این شهر دارد. بناهای خوشریختی هم دارند. این میزان از رفاه ناشی از صلح و ثبات این شهر است». انگلیسیها میگویند که سرمایه تاجران یزدی در آن زمان به 2میلیون تومان میرسید که به نسبت آن دوره رقم چشمگیری محسوب میشد که نشان از اصالت تجارت در این شهر و دیار داشته و دارد.