متهمان از طریق فالوئر ها و کامنتهای قلابی، طعمههایشان را فریب میدادند
تاجران ورشکسته، رمالان مجازی شدند
الهه فراهانی- روزنامهنگار
2 دوست که تجارت میکردند، وقتی لنج باری آنها در دریا غرق شد و بدهی سنگین بالا آوردند، برای جبران این ورشکستگی، نقشه عجیبی کشیدند؛ آنها تبدیل به رمالانی شدند که با شگردهای تازه و خاص از افرادی که در دادسرا پرونده داشتند، کلاهبرداری میکردند.
به گزارش همشهری، تحقیقات در این پرونده از حدود 2 ماه قبل با شکایت 8 زن در دادسرای جنایی تهران آغاز شد. همه آنها افرادی بودند که طعمه 2رمال مجازی شدند و میلیونها تومان سرمایهشان را از دست داده بودند. یکی از شاکیان، زنی میانسال بود که میگفت رمالان مجازی به بهانه پیدا کردن پسر گمشدهاش 30میلیون تومان از او کلاهبرداری کردهاند. وی توضیح داد: چندماه پیش بعد از اینکه با پسر جوانم بحثم شد، او خانه را ترک کرد و دیگر برنگشت. هر چه دنبالش گشتم، فایدهای نداشت تا اینکه با یک پیج اینستاگرامی آشنا شدم. صاحب پیج مدعی بود که از طریق آینهبینی هر گمشدهای را پیدا میکند. وقتی 30میلیون تومان از من گرفت، چند آدرس در شهرهای مختلف داد که مدعی بود پسرم آنجاست. من به همه مکانهایی که گفته بود، رفتم اما از پسرم خبری نبود و بعد از مدتی هم پیج بسته شد.
ماجرای خودروی سرقتی
دومین شاکی، خودروی خارجیاش سرقت شده بود و او به امید یافتن آن چندین میلیون تومان به رمالان مجازی پرداخت، اما ماشینش هرگز پیدا نشد. بقیه شاکیان هم با ترفند بختگشایی، فریب متهمان را خورده و سرمایهشان را از دست داده بودند. با این شکایتها، مأموران موفق شدند 2مرد رمال را از طریق بررسیهای تخصصی دستگیر کنند و حالا تحقیقات از آنها زیرنظر قاضی عظیم سهرابی، بازپرس دادسرای جنایی تهران ادامه دارد.
گفتوگو
تاجران ورشکسته
متهمان مدعی هستند که تحصیلکرده و در کار تجارتند، اما بدشانسی از آنها مجرم ساخت. گفتوگو با یکی از آنها را بخوانید.
چه شد که نقشه کلاهبرداری با بازی در نقش رمال را کشیدی؟
من و دوستم، پوشاک وارد میکردیم و یک دفتر کاری داشتیم، اما 2 لنجی که بارمان در آن بود، در دریا واژگون و غرق شد. همین موجب شد بدهی سنگینی بالا بیاوریم. چون با تاجران خارجی کار میکردیم باید خسارت را به دلار میپرداختیم. برای همین همه داراییمان را از دست دادیم، به صفر رسیدیم و چیزی برایمان باقی نمانده بود؛ برای همین نقشه خلاف کشیدیم.
چرا رمالی را انتخاب کردید؟
ماجرایش جالب است. یک روز سفره دلم را برای یک غریبه باز کردم و گفت تو را طلسم کردهاند و برای باطل کردن این سحر و جادو باید نزد یک رمال بروی. من هم رفتم و وقتی دیدم کلی پول باید پرداخت کنم، به فکرم رسید که خودم هم وارد این کار شوم. با دوستم مشورت کردم و در نهایت نقشه کشیدیم که پیج رمالی راه بیندازیم.
یعنی با این کار آشنایی نداشتی؟
نه. قبل از آن چند تا مطلب و کتاب خواندیم و بعد کارمان را شروع کردیم. یک پیج خریدیم با فالوئرهای فیک. حتی کامنتها هم فیک و قلابی بود تا وانمود کنیم مردم از کار ما رضایت دارند و اینطوری کارمان را شروع کردیم. تازه داشتیم پول درمیآوردیم که دستگیر شدیم. برای خودمان هم جالب بود که مردم به راحتی مشکلاتشان را برایمان تعریف میکنند و وقتی میگفتیم با یک نسخه میتوانیم مشکلشان را حل کنیم، به راحتی فریب میخوردند.