مستند/ مردی که میخواست سلطان باشد
مارادونا؛ چهره مرد فوتبالیست در قاب مستند
محمدناصر احدی- روزنامهنگار
اغلب اسطورههای سینمایی که کششی عام و جاذبهای خاص دارند از دل سینمای هالیوود سر برآوردهاند و مصرفکنندگان بیشماری در سرتاسر جهان، محصولات این کارخانه رؤیاسازی را با شور و شوق فراوان مصرف میکنند. از ترکیب فردگرایی، سختکوشی، مهارت، رقابت و موفقیت با اخلاقیات، صداقت و درستکاری معجونی ساخته میشود که اسطورههای سینمایی مختلف را برای دههها سیراب کرده و خارج از عالم سینما و در عرصههای دیگر نیز، تولد هر اسطوره ملازم با این خصایص است. دیگو مارادونا یکی از همین نوادر زمان بود؛ مردی که بزرگترین استعدادش نه در فوتبال، که در قدرت خودویرانگری عجیبی بود که او را از سایر ورزشکارانِ ممتاز متمایز میساخت. او همچون یک اسطوره بهتنهایی با همه و حتی با خودش میجنگید، اما نمیدانست چه وقت باید دست از مبارزه بکشد. او به ضدقهرمانی میمانست که با سیستمی که میخواست مهارت و فردیت و نبوغ او را به کالا تبدیل کند و از آن پول درآورد، سر ناسازگاری داشت و در این راه حتی حاضر به هزینه کردن از سلامتی و جان و اعتبار خود بود. عجیب نیست که زندگی پرفراز و نشیب مارادونا تاکنون دستمایه فیلمی هالیوودی قرار نگرفته و اتفاقا کسی مثل امیر کوستوریتسا ـ که فیلمسازی مستقل است ـ سراغ او رفت. مارادونا ضدقهرمانی بود که میخواست به هر قیمتی ـ حتی گل زدن با دست ـ سلطان باشد و در هالیوود که عموما داستان اسطورههای اخلاقگرا را تعریف میکنند جایی برای او نیست؛ هرچند مستندهای خوبی از این نابغه فوتبال جهان ساخته شده است.
مارادونا به روایت کوستوریتسا (امیر کوستوریتسا، 2008): این مستند در نگاه اول چیزی فراتر از چیزهایی که پیشتر هم درباره مارادونا میدانستیم، ندارد، اما لحظاتی در آن هست که شناخت بهتری از این اسطوره فوتبال مدرن به ما میدهد. درواقع، نفس حضور مارادونا در برابر دوربین کوستوریتسا و گفتوگوهای این دو مهمترین دلیل برای تماشای این مستند است. لابهلای یکی از همین گفتوگوها، کوستوریتسا از مارادونا میپرسد که او دوست دارد جای کدام هنرپیشه باشد و مارادونا بیمعطلی جواب میدهد: «رابرت دنیرو در «گاو خشمگین». او میخواست همهچیز را ناک داون کند و من میخواستم گل بزنم.» وجود تصاویری از فیدل کاسترو، هوگو چاوز و اوو مورالس در مستندی که راجع به مارادوناست، به خوبی نشان میدهد که مارادونا چه خط فکری و مشیء سیاسیای داشته است؛ خصوصا با درنظر گرفتن آن علاقهاش به جیک لاموتای گاو خشمگین و لحاظ کردن این نکته که مشتزنان در سینما معمولا نماینگر مشی سیاسی چپ بودهاند.
مارادوناپولی (آلِسیو ماریا فدریچی، 2017): این مستند یکساعت و 15دقیقهای که تماما در ناپل ایتالیا فیلمبرداری شده، میراث مارادونا را در این شهر مورد بررسی قرار میدهد و به تأثیری که مارادونا در قلب و ذهن هواداران باشگاه ناپولی از خود به جای گذاشته، میپردازد. بهعبارت دیگر، دوربین این مستند، لنز خود را از مارادونا روی مردم چرخانده و از زاویه چشم آنها این اسطوره را روایت میکند.
دیگو مارادونا (آصف کاپادیا، 2019): آصف کاپادیا، فیلمساز انگلیسی، به پشتوانه 2مستند موفقی که درباره آیرتون سنا (قهرمان مسابقات اتومبیلرانی) و امی واینهاوس (خواننده و ترانهسرا) ساخته بود، سراغ مارادونا رفت و 10ساعت با او وقت گذراند و با اعضای خانواده و اطرافیانش صحبت کرد. فیلم تصاویر آرشیوی خوبی دارد و نشان میدهد چطور زندگی مارادونا، مثل زندانی، او را در خودش گیر میاندازد. کاپادیا درباره این فیلم گفته بود: «بخشی از ریسک ساخت این فیلم این بود که مارادونا کمی چهره مسخرهای شده بود. همانگونه که مردم سابقا به امی میخندیدند. اما هرچه بیشتر راجع به این آدمها میفهمید، کمتر به آنها میخندید. دیگو مارادونا فیلمی گنگستری است. در لوای آن، ایده مردی است که از خیابان آمده و به قله صعود میکند و دوباره به طریقی به خیابان برمیگردد.»
مارادونا در مکزیکو (آنگوس مککویین، 2019): مستند 7قسمتی از نتفلیکس که هر قسمت آن بین 26تا 39دقیقه است و به مارادونایی میپردازد که در خارج از زمین بیشتر از داخل زمین خبرسازی میکند. لپکلام این مستند عشق مارادونا به فوتبال بهرغم همه ماجراهایی است که از سر گذرانده و او را به صدر اخبار غیرورزشی کشانده است.