کاخها یک به یک موزه میشوند
کاخ سعدآباد؛ نخستین بازدید عمومی
سعید برآبادی
در گرمای تیرماه سال1358، اطلاعیهای در روزنامهها منتشر شد که براساس آن، مردم برای نخستین بار میتوانستند از نزدیک پشت درهای کاخ سعدآباد را ببینند و هزینه این بازدید موزهای، 3تومان بلیت ناقابل بود. منظره عجیبی بوده است لابد؛ مردمی که انگشت به دهان مانده بودند از این همه زیبایی، تقارن، سفیدی نماها، کشیدگی و خطوط صاف روی طاقها و ستونها و ایوانها و در نهایت، تعجبی که به بغض بدل میشده؛ بغض توده علیه دستگاهی که خود در چنین عافیتی میزیسته و مردم را به کوخنشینی واداشته است. سعدآباد اکنون یک مجموعه متراکم از انبوه آثار معماری به جا مانده از 50سال ابتدایی قرن است؛ تصویری روشن از آمال و آرزوهای آخرین پادشاهان قاجار و پهلوی و نشانهای روشن از توجه به معماری در این سالها.
تولد این مجموعه مقارن با خواست پادشاهان قاجار برای اتراق تابستانه در ییلاقیترین نقطه تهران بوده است. رضاخان اما آغازگر توسعه و ساختارسازی برای سعدآباد بود. او بود که دستور داد کاخهای این مجموعه یکی پس از دیگری و زیباتر از قبل ساخته شود تا جایی که امروز بیشتر از 18کاخ مجزا در این مجموعه قرار دارند. با این همه در میان این کاخهای متنوع، نوعی هارمونی میتوان یافت که آثارش خصوصا در معماری بناها قابل رویت است؛ مثلا اگر در کاخ سبز، ترکیبی از مینیاتورهای حسین بهزاد و خاتمکاریهای کارگاه استاد صنیع خاتم، در دو طبقه کنار هم قرار گرفته است، جزئیات کاخموزه سفید هم به همین منوال ساخته و پرداخته شده؛ ساختمانی با دو طبقه و نمایی از سنگ مرمر، کار مشترکی از مهندس خرسندی و مهندس بوریس روسی و تزییناتی از غلامرضا پهلوان، عبدالکریم شیخان، حسین کاشی، رضا ملائکه و البته استاد لرزاده. ناگفته پیداست که فهرست بلندبالایی از هنرمندان حوزه معماری، نقاشی، تجسمی و دکوراسیون داخلی را میتوان در تاریخ سعدآباد پیگیری کرد و آنچه امروز بهعنوان موزه سعدآباد مورد نظر است در واقع چیزی نیست جز نگهداری و به معرض نمایش گذاشتن مجموعهای از تولیدات همین هنرمندان. با این حساب میتوان گفت که سعدآباد گنجینهای غنی از تاریخ هنر و معماری ایران در نیمقرن اخیر است که قدم زدن در آن، نوعی گشت وگذار در گذشته ایران نیز بهحساب میآید.