چارهجویی برای دانشگاهها در پساکرونا
غلامرضا ظریفیان- استاد دانشگاه تهران
مسئله آموزش در دوره کرونا و پساکرونا در کنار سایر مسائل بشری قابل بحث و بررسی است. باید بپذیریم که این ویروس لایههای مختلف زندگی انسان را به قبل و بعد از خودش تقسیم کرده؛ چنانکه ممکن است مسائل هیچگاه به حالت عادی بازنگردند؛ بنابراین باید نقشه راه جدیدی برای ادامه حیات بشر تعریف کرد. خاصه در موضوع آموزش، بحثهای زیادی از سوی کارشناسان و دغدغهمندان علم مطرح میشود؛ بهطور مثال عنوان میکنند که آموزش حضوری جای خود را به آموزش الکترونیکی خواهد داد و ابزارهای هوشمندی همچون موبایل و لپتاپ جایگزین کلاس درس خواهد شد و مباحث دیگری از این دست که به اعتقاد نگارنده، مسئله آموزش محدود به آنها نیست و موارد و موضوعات متعدد دیگری را نیز در برمیگیرد.
آموزش الکترونیکی اگرچه بهعنوان یک راهکار موقت برای عبور از شرایط کرونا درنظر گرفته میشود، اما باید دقت کنیم که آموزش صرفا یک مسئله فیزیکی نیست که با انتقال گفتوگوها از بستر واقعیت به فضای مجازی، مشکل بهوجود آمده کاملا مرتفع شود. آموزش الکترونیکی، اگرچه اهمیت دارد، اما صرفا بخشی از فرایند آموزش و نظام آموزشی به شمار میآید و نمیتواند جایگزین آن شود.
محیطی که افراد در آن آموزش میبینند، تأثیر زیادی بر تربیت و تفکر افراد میگذارد. فضای آموزشی، علاوه بر اینکه در فرایند آموزش تأثیرگذار است، الهامبخش هم هست و خاطرات عمیقی برای انسانها ایجاد میکند. خودِ استاد، نوع سلوک او، زبان بدن، نوع مناسبات، پرسشها و نوع نگاه او و همچنین گویش و لحنی که از سوی او استفاده میشود، در انتقال مفاهیم آموزشی اهمیت بسیار زیادی دارد و منجر به شکلگیری رابطهای بین استاد و شاگرد میشود که در فضای مجازی امکان شکلگیری آن وجود ندارد. درواقع بخش تربیتی فرایند آموزش و پرورش، در آموزش مجازی بهطور کلی آسیب میبیند. بخش تعلیمی آن هم البته کامل نیست و بخشی از قابلیتهایش را در این نوع آموزش از دست میدهد. همه جای دنیا آموزشهای الکترونیکی، آموزشهای مکمل هستند. طبیعی است که وقتی دنیا بهطور ناگهانی با پدیده کرونا مواجه شده، مدتی طول میکشد تا بتواند خود را پیدا کند و امور مختلف را متناسب با فضای جدید سر و سامان دهد؛ بنابراین تا زمانی که راهکارهای مشخصی برای جبران ظرفیت الهامبخش فضا و قابلیتهای ارتباط حضوری در امر آموزش پیدا شود، با نوعی گسست روبهرو هستیم.
یکی، دو کار تحقیقاتی در ایران با زاویه دید استادان و دانشجویان انجام شده که حاکی از افت کیفیت آموزشی در سال گذشته بوده است. این افت کیفیت اگر چارهجویی نشود، فضای علمی کشور را دچار خسارتهای جدی خواهد کرد. نگرانی بعدی درباره آینده تحصیلی دانشجویان و حتی دانشآموزان است؛ چون گروه بزرگی از این دو گروه، قبل از آغاز این بحران، برنامهریزی کرده بودند که در مدارس یا دانشگاههای خاصی درس بخوانند. خیلیها داشتند خودشان را برای ادامه تحصیل در دانشگاههای خارج از ایران آماده میکردند، اما هماکنون همه اینها چه در ایران و چه در کشورهای دیگر، دچار اختلال شده است.
مسئله دیگر این است که بخشی از فرایند جامعهپذیر شدن افراد در مدرسه و دانشگاه صورت میگیرد. این جامعهپذیری هماکنون بهشدت منقطع شده و فرایند انتقال آموزهها و سنتهایی -که بین نسلها منتقل میشد- دچار اختلال جدی شده است. نظام آموزشی ما از همین الان باید به دوران پساکرونا بیندیشد که چگونه این انقطاع را حل کند. بخشی از افراد اساساً محیط مدرسه یا دانشگاه را درک نکردهاند و تصویر روشنی از این محیطها ندارند. این گسستها میتواند مشکلات جدی ایجاد کند. از همین الان جامعهشناسان، مشاوران و روانشناسان باید به فکر دوران پساکرونا باشند تا برای برطرف کردن این شکافها راه چارهای بیابند. این مسئله مهمی است که اگر عالمانه با آن برخورد نشود، حوزه آموزش را دچار مشکل میکند.
مشکل دیگری که برای دانشگاهها پیش آمده از دست دادن منابع درآمد بود. شهریه، پردیسها، پذیرش دانشجویان خارجی که برای دانشگاهها درآمد داشت، هم در جهان و هم در ایران دچار خسارت شد. البته موفقیتهایی هم در این دوران کسب شد؛ ازجمله اینکه آموزش الکترونیک توانست بیش از 90درصد دانشجویان را تحت پوشش قرار دهد تا نظام آموزشی منقطع نشود؛ درصورتی که این اتفاق نمیافتاد و آموزش در کشور تعطیل میشد، قطعا بار افسردگی و استرس افزایش مییافت. باور کردنی نبود که بتوانند این اتصال را درصورت کوتاهی فراهم کنند، اما به هر حال این اتصال حاصل شد؛ هر چند در برخی از شهرها دانشجویان و دانشآموزان از این امکانات محروم ماندند. در عین حال یکی از فرصتهای کرونا هم این بود که استادان مجال بیشتری برای پژوهش و کارهای علمی پیدا کردند، اما بهدلیل تنگناهای اقتصادی بهوجود آمده، متأسفانه فرصت استفاده از این فضاها عملا از دست رفت.