شمیم بهار، پس از مشقهای دهه 40
ورود سینما به بازار نشر با «پنجاهویک»
ندا زندی
در سال 1351، شمیم بهار و ناصر وثوقی که دوست و همکار بودند، «سازمان چاپ و پخش پنجاهویک» را بنا نهادند تا در زمانهای که هیچ ناشری به شکل تخصصی به سینما نمیپرداخت، آثار ماندگاری را به مخاطبان و سینمادوستان عرضه کنند. در حوالی سال1342 شمیم بهار که تحصیلکرده رشته سینما بود، به همراه تعدادی از دوستانش که دستی در ادب و هنر داشتند برای کار سراغ ناصر وثوقی، ناشر مجله معتبر «اندیشه و هنر» رفتند و در کمال ناباوری با پاسخ مثبت او مواجه شدند. با جلب اعتماد وثوقی، سرپرستی بخش ادبیاتوهنر مجله برعهده شمیم بهار جوان گذاشته شد و او توانست تعدادی از داستانها و نقدهای سینماییاش را در همین مجله به چاپ برساند؛ آثاری غیرمتعارف که نام او را در ادبیات و سینما بر سرزبانها انداخت و در عرصه نقدهای سینمایی او را به چهرهای ماندگار با مریدانی سرسخت بدل کرد. احتمالا انتشار 13ضمیمه جداگانه در قالب کتابهایی مستقل توسط نشریه اندیشه و هنر بود که فکر راهاندازی انتشارات را در سر ناصر وثوقی و شمیم بهار انداخت و چندی بعد بیژن الهی نیز به آنها پیوست و چون در سال1351 بودند، همین سال را بهعنوان نام انتشارات برگزیدند و در مدت کوتاه حیات این نشر، آثاری از بهمن فرسی، قاسم هاشمینژاد، غزاله علیزاده، بیژن الهی، شهرنوش پارسیپور و در حوزه سینما آثاری همچون «پازولینی» در گفتوگو با ازوالد اِستَک (نام مستعار جان هالیدِی)، «کوبریک» نوشته الکساندر واکر، «گدار» نوشته ریچارد راوْد، «وایلدر» نوشته اکسل مَدسِن، «هاوکز» نوشته رابین وود و «فلینی» نوشته سوزان باجن را روانه بازار نشر کرد. با اینکه کتابهای سینمایی این نشر از حیث طراحی جلد و ظاهر ممتاز بودند، اما جز یکی دو عنوان، ترجمه اغلبشان چنگی به دل نمیزد. بهمن طاهری، مترجم کتاب پازولینی، در بازنشر این کتاب در سال 1396در «یادداشت مترجم» نوشته: «این کتاب یکبار در سال1352 به همین قلم ترجمه و منتشر شده که ترجمهای از زمان دانشجویی مترجم بوده و دیگر با نگاه امروز پذیرفتنی نیست، یا شاید حتی در همان زمان خود هم پذیرفتنی نبوده... ». بنابر گفته آیدین آغداشلو، پس از آنکه ساواک کتابهای این نشر را خمیر کرد، روحیه بهار تلختر شد و به عمر کوتاه، اما پرثمر «سازمان چاپ و پخش پنجاهویک» پایان داد.