کتاب های کله اسبی
درباره فرانکلین؛ شاهکار زندگی همایون صنعتی
معراج قنبری
انقلاب در صنعت نشر ایران، یک سال پس از کودتای 1332 آغاز شد. همایون صنعتیزاده در رؤیای نمایندگی کمپانیهای بزرگ بود و از طریق ارتباطهای نخستین، پوسترهای آنها به دستش رسید. او این پوسترها و تعدادی عکس و کار دیگر را جمع کرد و در خانه پدری خود در چهارراه کالج، یک نمایشگاه هنری به راه انداخت. سیروس علینژاد در کتاب «از فرانکلین تا لالهزار» چنین روایت میکند: «روزی 2 نفر آمریکایی به همراه آتاشه فرهنگی آمریکا برای دیدن نمایشگاه آمدند و در پایان بازدید از نمایشگاه یا شاید هم روز بعد، از او خواستند نمایندگی فرانکلین را در تهران بپذیرد. جوابش منفی بود؛ وقت نداشت. کسب و کارش پررونق بود. چه نیاز به نمایندگی مؤسسه کتاب و نشر داشت که از آن سر درنمیآورد. چند روز بعد آنها دوباره آمدند و چون باز با جواب منفی روبهرو شدند از او خواستند اجازه بدهد کتابهایشان را در دفتر او به امانت بگذارند. پذیرفت و بعد از چند روز که نگاهی به کتابها انداخت به هیجان آمد. وقتی نوجوان بود، تعطیلات تابستان در کتابفروشیای به نام تهران، اول خیابان لالهزار، شاگردی کرده و کتابهای جدید را خوانده بود. وقتی کتابهای فرانکلین نیویورک را ورق زد به وسوسه افتاد و نمایندگی فرانکلین را پذیرفت». فرانکلین مؤسسه انتشاراتی بزرگی در نیویورک بود. هدف اصلی از تاسیس آن، فراهمآوردن موجبات ترجمه و نشر کتاب به زبان کشورهای در حال توسعه بود. این مؤسسه در برخی ممالک آسیایی مانند ایران و پاکستان نیز دارای شعبه شد.
هرمز وحید از پیشگامان هنر کتابآرایی و مدیریت هنری در تولید و نشر کتاب، در اسفند 1332به استخدام انتشارات نوپا و نوجوی فرانکلین درآمد. تیزهوشی و تسلطش بر چاپ سبب شد که همایون صنعتی، مسئولیت قسمت گرافیک انتشارات را به او بسپارد. مراحل حرفهای و فنی تولید کتاب (طراحی جلد، صفحهآرایی، ویرایش، نمایهسازی و...) برای نخستین بار به شکل نوین و منسجم در مؤسسه انتشارات فرانکلین تهران آغاز شد. مدتی بعد مسئولیت تولید کتابهای درسی هم به این انتشارات سپرده شد. فرانکلین از محل عواید چاپ این کتابها، چاپخانهای مجهز به نام «شرکت افست» تاسیس کرد. کار صنعتیزاده گرفته بود و سازمانش به مهمترین نشر ایران تبدیل شد. اما کتابها تا پایان دهه1330 تیراژ راضیکنندهای نداشتند. او به فکر راهی برای ارزانکردن و افزایش تیراژ کتابها بود. از اینرو بود که «سازمان کتابهای جیبی» را بهعنوان بخشی از انتشارات فرانکلین، با هدف تولید و نشر کتابهایی در قطع جیبی و پالتویی با تیراژ بالا، در سال1339 تاسیس کرد. نشانه آن را نیز هوشنگ کاظمی با اقتباس از سرستونهای تختجمشید طراحی کرد. فرانکلین از آغاز، لوگوی مشخصی نداشت و این نشانه به علامت اصلی این نشر تبدیل شد. بهخاطر همین لوگو، کتابهای فرانکلین به کتابهای کلهاسبی معروف شد. سیروس علینژاد مینویسد: «شیوه کار همایون صنعتی در انتشارات فرانکلین جالب بود. حقالترجمه کتاب را یکجا میخرید؛ همه امور مربوط به چاپ، از ویرایش تا تصحیح و غلطگیری را انجام میداد. اجرت طرح جلد و هزینه تبلیغات را میپرداخت و برای چاپ و نشر بهدست ناشر میسپرد و در ازای تمام این کارها 15 درصد از بهای پشت جلد دریافت میکرد. در ابتدای کتاب هم عبارت «با همکاری مؤسسه انتشارات فرانکلین» ذکر میشد». نام این سازمان با نام بزرگان زیادی گره خورده است؛ از نجف دریابندری، کریم امامی و منوچهر انور گرفته تا فیروز شیروانلو و سیروس پرهام و بیشمار نویسندگان و مترجمان سطح اول روزگار خود. جنبه بصری و جلد کتابها، یکی از مهمترین نقطههای تحول و تفاوت در این سازمان بود. در بخش فنی و آتلیه طراحی گرافیک نیز نامهایی چون پرویز کلانتری، بهزاد گلپایگانی، فرشید مثقالی، نورالدین زرینکلک، آراپیک باغداساریان و محمدزمان زمانی به چشم میخورد.
دهه 1340 اوج درخشش و فعالیتهای این نشر بود. فرانکلین در طول عمر خود، نزدیک به 1500 عنوان از بهترین کتابهای ترجمه را منتشر کرد؛ فعالیتهایی عمیق و گسترده که هنوز هم تأثیرهای مستقیم و غیرمستقیم آن در نشر ایران دیده میشود. سالهای تحول نزدیک بود و پس از تجربههای دهه 1350، گردانندگان کتاب فرانکلین به این نتیجه رسیده بودند که بیشتر هدفهایشان تحقق یافته و از اینرو پس از 25سال فعالیت، پایان کار آن را در سال1355 اعلام کردند. آنچه از تشکیلات فرانکلین تهران باقی ماند، پس از انقلاب به سازمانی با نام انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، زیرنظر علی موسوی گرمارودی، منتقل شد. سرانجام در سال1360، آنچه از فرانکلین مانده بود، با «بنگاه ترجمه و نشر کتاب» ادغام و انتشارات علمی و فرهنگی تاسیس شد.
برای مطالعه درباره این نشر، میتوان به مقاله «مؤسسه انتشارات فرانکلین تهران» نوشته «ج. م. فیلستروپ» در شماره 41 «نامه انجمن کتابداران ایران»، منتشرشده در بهار 1357 و کتاب از فرانکلین تا لالهزار به قلم سیروس علینژاد رجوع کرد.