«آتشی» شبکه «اصالت»ها و «وصالت»ها
اصغر ضرابی
منتقد و روزنامهنگار پیشکسوت
امروز مصادف با زادروز منوچهر آتشی، شاعر سالهای دیرین است. منوچهر آتشی زمانی پا به عرصه شعر معاصر یا بهعبارت دقیقتر به عرصه زندگی شاعران معاصر پا گذاشت که زمان تاخت و تاز شاعران رمانتیسیزم بود؛ یعنی دورهای که شاعران پفکنمکی، سرگرم آه و نالههای عاشقان و معشوقههای جفا کار و بیوفا بودند. در این عرصه فقط شعرای انگشتشماری مانند نیما، اخوان ثالث و احمد شاملو در جبهه مقابل مانده بودند و فروغ فرخزاد آن دوره هم دربند شعرهای «گنه کردم، گناهی پر ز لذت» مانده بود.
در آن دوره چهار شاعر را چهار تفنگدار نامیدم؛ یعنی چهار تفنگدار، معروف رمانتیسیسم با شعرهای مغازلهای و کارتنی (فریدون توللی، نادر نادرپور، امیر هوشنگ ابتهاج و مهدی حمیدی شیرازی). شگفت آن که جوانترین تفنگدار این گروه، یعنی نادر نادرپور، زودتر از همه مُرد و پیرترین آنها یعنی فریدون توللی دیرتر از مابقی و از گروه ربعه آنها فقط یک تفنگدار، یعنی امیر هوشنگ ابتهاج در قید حیات است که هنوز هم شعر میگوید. در آن مقطع، منوچهر آتشی جوانی بود که در چنین زمانهای از بوشهر به تهران آمد و این مرحوم رضا سیدحسینی بود که آقای آل رسول را (مدیر انتشارات نیل که در آن زمان در میدان مخبرالدوله بود) مجبور کرد تا مجموعه اشعار منوچهر آتشی را به نام «آهنگ دیگر» چاپ و منتشر کند. انتشار آهنگ دیگر (که بهنظر من بهترین مجموعه شعر اوست) در واقع مانند پتکی بود که در سالهای 37و 38خود را آماده فرود آمدن بر پیکره نزار و نحیف و وارفته رمانتیسیزم میکرد. شعرهای بکر و نسبتاً حماسی آهنگ دیگر که برخی از آنها موقوف المعانی بودند، نشان از قریحه و ذهن وقاد یک جوان بوشهری روستایی و بدون ادعا داشت که بدبختانه این جوان در سالهای بعد در شهر بیترحم و پر هیاهو و لاابالی تهران مستحیل و شعر او را وارد مدار فطرت کرد. آتشی معلم بود و زبان انگلیسی خوانده بود که بعدها برای گذران زندگی در شهر بیترحم تهران، علاوه بر تدریس بهطور مداوم ترجمه میکرد و در اواخر عمر مجبور بود در مجله تماشا و مجلهها دیگر حتی پاورقیهایی را هم ترجمه کند. بررسی و نقد شعرهای آتشی نیاز به چندین مقاله قطور دارد و در این وجیزه و اجمال نمیگنجد. علاوه بر شهر تهران که آتشی را در کام خود فرو برد، آتشی نیز به مانند بسیاری از روشنفکران، استادان، نویسندگان و هنرمندان ما دچار عجب شد. مگر نه اینکه به قول علی ابن عثمان هجویری در کشف المحجوب: «عجب از دو چیز برخیزد؛ یکی از جاه خلق و مدح ایشان و آنکه کردار بنده خلق را پسند افتد و بر خود مدح گوید و خود را شایسته داند و بدان معجب شود و دیگر کردار کسی مر کسی را پسند افتد بر وی مدح کنند، بدان معجب شود». کوتاه سخن اینکه «آهنگ دیگر» در عرصه شعر امروز فارسی آن وقت رنگ و بوی خاص داشت و با اینکه از نظر فرم مطیع نیما بود اما محتوای شعرها بکر، تازه و نزدیک به شعر «همیشه» بود. به هر حال نام منوچهر آتشی بهعنوان یک شاعر آوانگارد و پیشرو و شاعری که «اصالت»ها را بیشتر از «وصالت»ها گرامی میداشت در ادب معاصر ما پس از شش نام درجه اول شعر امروز درج خواهد شد.