خداحافظی با دوران چسب و قیچی
در بیش از 2 دهه گذشته تعداد زیادی از افراددر انتشار روزنامه همشهری همکاری داشتند و همکاران قدیمی این روزنامه دیگر به روزهای بازنشستگی خود نزدیک می شوند. صفحه آراهای روزنامه همشهری هم در کنار دیگر همکاران این روزنامه نقش مهمی در بالندگی این رسانه داشتند. خاطرات برخی از همکاران صفحه آرای روزنامه را از روزهای ابتدایی انتشار همشهری بخوانید.
مسعود فطرتی/ صفحهآرای همشهری:
صفحه آرایی با چسب، قیچی، کاتر و راپید حکایت جالب و منحصربهفرد خودش را دارد. بعد از اینکه مطالب آماده شده با چسب روی لیآوت ثابت میشد نوبت جابهجایی و کم و زیاد کردن مطالب میرسید که مشقتهای زیادی داشت. اگر تغییرات در صفحه زیاد بود صفحهآرا به ناچار باید لیآوت را تعویض و در نهایت یک صفحهآرایی مجدد انجام میداد. همین مسئله باعث میشد که دقت و مهارت در صفحهآرایی حرف اول را بزند. البته نباید راهنمایی و هدایت استادانی چون مرحوم استاد دریایی، استاد احمد ستاری و استاد حسن رمضانزاده را فراموش کنیم. توصیهها و راهنماییهای این افراد باعث میشد تا صفحات با کمترین تغییرات راهی چاپخانه شود و پایه و اساس روزنامه همشهری که این روزها به سومین دهه زندگیاش نزدیک میشود، شکل بگیرد.
کامیار منوچهری/ صفحهآرای همشهری:
قبل از اینکه پیش شمارههای روزنامه همشهری منتشر شود برای کار در قسمت صفحهآرایی روزنامه اعلام آمادگی کردم، قبل از آن در مجله مربوط به وزارت جهاد و نشریه جانباز صفحهآرا بودم. همکارهایم در مجله به من اطلاع دادند که یک روزنامه قرار است منتشر شود و نیروی صفحهآرا میخواهد. من هم به روزنامه آمدم و تا امروز همکار همشهری هستم. آن روزها مثل الان نبود که تمام کارهای صفحهآرایی با استفاده از رایانه انجام شود و همه کارها دستی انجام میشد. بستن هر یک صفحه خبری روزنامه بین یک تا یکساعت و نیم زمان لازم داشت. در روزهای نخست راهاندازی روزنامه معمولا تا ساعت یک نیمهشب در روزنامه بودیم و کارها را انجام میدادیم و دوباره فردا صبح اولوقت برای صفحهآرایی به روزنامه میآمدیم. آن روزها همه روزنامهها یک اتاق تلکس داشتند که مسئول این اتاق خبرهای مربوط به سرویسهای مختلف را به آنها میداد تا توسط خبرنگاران تنظیم شود و بعد اخبار تنظیم شده برای صفحهآرایی بهدست ما میرسید. ما هم براساس لیآوتی که داشتیم خبرها را روی صفحه میچسباندیم. من هیجان کار روزنامه را دوست دارم و اگر دوباره به همان سالهای ابتدایی راهاندازی روزنامه همشهری برگردم دوباره کار روزنامه را انجام میدهم. الان همه کارها راحت شده و رایانه کمک خوبی برای صفحهآراهاست. به جای اینکه مدتهای مدید روی میز نور کار کنند با استفاده از برنامههای تخصصی، صفحههای روزنامه را در عرض چند دقیقه میبندند. با این حال کار روزنامه برای من هیچ وقت تکراری نمیشود.
علیرضا صفری/ صفحهآرای همشهری:
من از شماره 02 برای صفحهآرایی به همشهری آمدم. قبل از همشهری سابقه کار در نشریات دیگری مثل جدول کتیبه و مجله فضیلت و... را داشتم اما همشهری نخستین کار صفحهآرایی من در روزنامه بود. در آن سالها قیچی، کاتر، راپید و چسب همراههای همیشگی صفحهآراها بودند و بوی چسب جزئی جداییناپذیر از سرویس صفحهآرایی بود. صفحهآرایی در سالهایی که هنوز کارها با رایانه انجام نمیشد شغل سختی بود و تعداد صفحهآراها هم کم بود، امروز اما به لطف برنامههای متعدد صفحهآرایی تعداد صفحهآراها هم زیادشده و راحتی کار هم قابل قیاس با گذشته نیست. آن روزها همه صفحهآراها یک راپید کنار دستشان داشتند و هنگام صفحهآرایی اگر مثلا متوجه میشدیم که ویرگول یا نقطهای جاافتاده با راپید آن را اصلاح میکردیم یا برای غلطگیری حروف از کاتر استفاده میکردیم و حرف اضافه یا اشتباه را با کاتر میتراشیدیم. اگر هم قرار بود سطری از خبر کمشود همان سطر را با کاتر برش میدادیم و از خبر حذف میکردیم. امروز اما همه این کارها با استفاده از برنامه صفحهآرایی انجام میشود و صفحهآرا به آسانی و بدون دردسر فاصله سطرها را کم و زیاد میکند یا اشتباهاتی را که در متن وجود دارد حذف و یا اصلاح میکند. آن روزها صفحهآرایی کاملا دستی بود؛ یعنی یک خبر را در یک صفحه A4 به ما تحویل میدادند و ما باید دور خبر را میبریدیم و خبر را بهصورت یک نوار در میآوردیم و با چسب به هم میچسباندیم بعد آن را روی لیآوت پیاده میکردیم. اگر خبر حاوی عکس بود باید جای عکس را هم در لیآوت مشخص میکردیم و کپی عکسی را که در اختیار داشتیم با اندازهای که در صفحه برای آن قرار داده بودیم هماهنگ میکردیم. همه اندازهگیریها آن روزها چشمی انجام میشد. بهنظرم آن روزها ما برخلاف امروز صفحات را به نوعی خلق میکردیم و زحمت زیادتری برای انتشار یک روزنامه کشیده میشد.
ابوالفضل صحرایی/ صفحهآرای روزنامه همشهری:
قبل از اینکه به روزنامه همشهری بیایم برای مجلهای که شخصی بهنام فتوحی آن را صفحهآرایی میکرد بهصورت غیرحرفهای کار میکردم. منظورم از غیرحرفهای یعنی دستم کند بود؛ چون صفحهآرای روزنامه بهخاطر نداشتن وقت زیاد باید حتما سرعت عمل بالایی داشته باشد. زمانی که قرار بود روزنامه همشهری راهاندازی شود آقای فتوحی به من اطلاع دادند که همشهری نیرو جذب میکند. من از شماره صفر در روزنامه حضور داشتم و در این سالها رشد روزنامه همشهری را دیدهام. اوایل دهه 70 در قسمت صفحهآرایی همشهری هم مثل مابقی روزنامهها برای صفحهآرایی از میز نور استفاده میشد و هنوز مثل این سالها رایانه و انواع برنامههای صفحهآرایی وجود نداشت. آن روزها راپید، گونیا، کاتر و چسب و قیچی همه آن چیزی بود که صفحهآراها در اختیار داشتند و با همین بضاعت کم صفحات را میبستند. یکی از مهمترین کارها در صفحهآرایی برای زیبا شدن صفحه، جایگذاری درست تیتر و عکس در صفحه بود. بسته به تعداد ستونهایی که خبر را با آنها بسته بودیم تیتر موردنظر را با اندازه قلمی که برای صفحه درنظر گرفته بودیم به قسمت حروفچینی سفارش میدادیم تا برایمان حروفچینی کنند و بعد تیتر را در صفحه میچسباندیم. تنظیم تیتر هم راهکار مربوط بهخودش را داشت. گونیا نقش مهمی در تنظیم دقیق جای تیتر در صفحه داشت و صفحهآراها برای اینکه تیتر در صفحه میزان باشد، از گونیا استفاده میکردند. روزهای اولی که روزنامه منتشر میشد همه کارها از قبیل فیلم و زینک و...در چاپخانه افست انجام میشد اما بعد از مدتی در طبقه بالای ساختمان روزنامه قسمتی را به لیتوگرافی برای تهیه اوزالید، فیلم و زینک اختصاص دادند که در همان روزنامه کارهای لیتوگرافی بعد از صفحهآرایی انجام شود. برای این کار ابتدا اوزالید کار گرفته میشد، ناظر چاپ بازدید نهایی را انجام میداد و اگر اشکالی در کار بود همان را به ما اطلاع میداد تا اشکال رفع شود و بعد صفحه به وسیله پیک موتوریهایی که تمام وقت در اختیار روزنامه بودند به چاپخانه فرستاده میشد. آن روزها با اینکه کار سختتر از امروز بود اما همه با هم اتحاد داشتند. بعضی وقتها اتفاق میافتاد موتورسواری که صفحات را برای چاپ به چاپخانه میبرد در راه تصادف میکرد اما هر طور بود صفحات را به چاپخانه میرساند تا مشکلی برای چاپ پیش نیاید و مثل امروز نبود که در عرض چنددقیقه PDF صفحات آماده و از طریق شبکهای که با چاپخانه ارتباط دارد ارسال شود.