علی تاجدینی_نویسنده و پژوهشگر
دفاع از حسین و بیزاری از یزید
مولانا در دفتر دوم مثنوی داستان صوفی و فقیه و سیدی را میآورد که بدون اجازه وارد باغی شده بودند ؛ باغبان برای اینکه بتواند ازعهده آنان برآید، بینشان اختلاف میاندازد؛ ابتدا صوفی را از باغ بیرون میکند. بعد سید و به تعبیر مولانا شریف و شهزاده را. در آخر هم بهحساب فقیه میرسد. باغبان نسبت به هر 3 نفر دشنام میدهد اما مولانا تنها به دفاع از سید برمیآشوبد و از او سخت دفاع میکند:
وین دگر شهزاده و سلطان ماست
سید است، از خاندان مصطفاست
آن چه گفت آن باغبان بوالفضول
حال او بُد دور از اولاد رسول
گر نبودی او نتیجه مرتدان
کی چنین گفتی برای خاندان
با شریف آن کرد مرد ملتجی
که کند با آل یاسین خارجی
در اینجا مولانا این سؤال را مطرح میکند که چرا نسل ارتداد و فرزندان نابکار و زنازاده و دیوها و غولها با نسل پیامبر دشمنی میکنند؟ چنان که یزید و شمردر کربلا با آل رسول چنان کردند؟
تاچه کین دارند دائم دیو و غول؟
چون یزید و شمر با آل رسول
مولانا در برابر یزید و حادثه کربلا موضع صریح و روشنی دارد؛ او یزید و همدستانش را چون دیوها و غولهایی میبیند که بهخاطر کشتن فرزندان پیامبر سزاوار لعن و نفرین ابدی هستند. برخلاف برخی از علمای عامه که در جواز لعن یزید تردید و احتیاط کردهاند. مولانا ارادت ویژهای به پیامبر رحمت، حضرت محمد(ص) دارد و با تعبیرات زیبایی از آن حضرت نام میبرد. در کنار او از فرزندانش نیز به نیکی تجلیل میکند؛ هم از فرزندان نسبی او و هم از فرزندان معنوی او:
صد هزاران آفرین بر جان او
بر قدوم و دور فرزندان او
آن خلیفه زادگان مقبلش
زادهاند از عنصرجان و دلش
دشمنی و کینه آل رسول در حد کفر و ارتداد است
داستان باغبان و تنها کردن صوفی و فقیه و علوی را از همدیگر که در دفتر دوم مثنوی است؛ آنجا که باغبان از سیدعلوی بد و ناسزا میگوید؛ مولوی برمیآشوبد چندانکه عداوت و کینه آل رسول را در حکم کفر و ارتداد میشمارد؛ و دشمنان اهلبیت را روسپیزاده میخواند.
هرکه باشد از زنا وز زانیان این برد ظن در حق ربانیان
آنچه گفت آن باغبان بوالفضول حال او بد، دور از اولاد رسول
گر نبودی از نتیجه مرتدان کی چنین گفتی برای خاندان
تا چه کین دارند دائم دیو و غول چون یزید و شمر با آل رسول
سید است، از خاندان مصطفاست
در همینه زمینه :