• چهار شنبه 26 دی 1403
  • الأرْبِعَاء 15 رجب 1446
  • 2025 Jan 15
سه شنبه 7 مرداد 1399
کد مطلب : 106129
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/VOJLO
+
-

ترجمه‌ای رمانتیک از داستانی رمانتیک

برگردان فارسی کتاب «برباد رفته» در سال1336 منتشر شد

ترجمه‌ای رمانتیک از داستانی رمانتیک


محمدناصر احدی_روزنامه نگار

«رمانتیک» صفتی است که وقتی به چیزی الصاق می‌شود، می‌توان آن را در مقام نوعی نقد به‌حساب آورد. وقتی می‌گوییم فلان کتاب یا فیلم رمانتیک است یا فلانی آدم رمانتیکی است، در عین حال که حال‌وهوای آن کتاب یا آن فیلم را مشخص می‌کنیم و یا تصویری از خلق‌وخوی فرد به‌دست می‌دهیم، به‌طور ضمنی بر احساسات‌گرایی موضوع بحث - حالا هر چه می‌خواهد باشد - مهر تأیید می‌زنیم و دوری از عقل‌گرایی را شماتت می‌کنیم. با این حال، نمی‌توان کتمان کرد این خصوصیات بخش مهمی از تاریخ هنر، ادبیات و حتی فلسفه را به زیر سایه خود برده است و آثار برجسته‌ای در مکتب رمانتیسم خلق شده‌اند. «بربادرفته» ماگارت میچل یکی از مهم‌ترین آثاری است که برای بسیاری از مردم سرتاسر جهان نماد رمانتیسم ناب است و کشمکش‌های عاطفی در نظرشان، سحر و جادوی داستان‌های هزار و یک شب را دارد. از این رمان تاکنون ترجمه‌های مختلفی به فارسی انجام شده اما بی‌شک خواندنی‎ترین‎شان ترجمه نخستینی است که مرحوم حسن شهباز در سال1336 از آن ارائه داد. درخصوص ویژگی رمانتیک نثر مرحوم شهباز گفته شده: «نثر زیبا و جادویی حسن شهباز را در ترجمه کتاب «کجا می‌روی؟» اثر هنریک لینکویچ نویسنده لهستانی می‌توان سراغ گرفت. در متن اصلی، نویسنده در واقع کتابی در تبلیغ کاتولیسم نوشته است ولی نثر فاخر شهباز این حالت تبلیغ مذهبی را کم و بیش از آن گرفته است، بدون شک برای اینکه به مذاق خواننده ایرانی خوش بیاید و نیز در مورد کتاب «موریانه» اثر ماری کورلی نویسنده انگلیسی قرن نوزدهم که شهباز آن را با نام «سرگذشت» به فارسی ترجمه کرده، به نثر نویسنده یک پوشش رمانتیک داده بود که خود نویسنده تا یکی از آخرین کتاب‌های خود به نام «اندوه ابلیس» به چنان شیوه نثری دست نیافته بود. کار او یکی از نمونه کارهایی است که نثر ترجمه از نثر اصلی کتاب بهتر است.» هرچند می‌توان با شیوه‌ای که شهباز در متن اصلی داشت، به وفاداری او به متن اصلی خرده گرفت اما نمی‌توان به سادگی از کنار تبحر و استادی او در تحریک احساسات خواننده، همسو با ماجراهای عاطفی پرجاذبه داستانی همچون بربادرفته، عبور کرد.

آسیه صحاف در شماره 54 فصلنامه ترجمه، شهباز را مروج سبک خاصی در ترجمه معرفی می‌کند و می‌نویسد: «حسن شهباز و نویسندگانی همچون علی دشتی، محمد حجازی، جواد فاضل، حسینقلی مستعان، رجبعلی اعتمادی‌زاده، خدایار، دوامی، الهی و فرامرزی ازجمله کسانی بودند که با نوشته‌های خود و ترجمه آثار نویسندگان رمانتیک و غیررمانتیک، این سبک نگارش [نگارش رمانتیک] را در ایران رواج دادند. در ترجمه‌هایی که به این سبک نوشته می‌شوند وفاداری به متن و نویسنده فدای روانی متن می‌شود؛ اصل بر این است که خواننده از طریق زبانی نرم و روان در فضای احساسی داستان فرو رَود و دشواریه‌ای ناشی از تقابل دو زبان مبدأ و مقصد حس او را به هم نزند.» وی در ادامه تکه‌ای از متن اصلی و ترجمه‌شده رمان بربادرفته را می‌آورد تا شاهدی بر مدعای خود درباره روانی ترجمه، به‌رغم وفادار نبودن آن به متن اصلی، ارائه دهد.
ترجمه شهباز از «بربادرفته» را در سال1336 مؤسسه انتشارات فرانکلین منتشر کرد و این ترجمه همچنان در 2جلد در بازار یافت می‌شود. برخی از ترجمه‌های بعدی از روی ترجمه شهباز رونویسی شده و نباید آنها را ترجمه‌ای معتبر که از روی متن اصلی انجام شده به‌حساب آورد.

تکه‌ای از ترجمه حسن شهباز و متن اصلی بربادرفته 

اسکارلت اُهارا زیبا نبود، اما مردانی که تحت‌تأثیر جاذبه قوی او قرار می‌گرفتند کمتر متوجه این حقیقت می‌شدند، نظیر برادران دو قلوی تارلتون که هر دو به او دلباخته بودند. در سیمای او خصوصیات چهره ظریف مادرش که از خاندان اشرافی ساحل‌نشین فرانسوی و پدرش ایرلندی بود و صورتی سرخ و شاداب داشت به خوبی دیده می‌شد. روی هم رفته سیمایی بود جذاب و دلنشین، چانه‌اش کشیده و فکش مربع بود. چشمانش حالت خاصی داشت. میشی نبود اما بیشتر به سبز روشن متمایل می‌گشت. دو گوشه‌اش مورب بود و مژگان‌های سیاه و بلندی بر آن سایه می‌انداخت. ابروانش سیاه و پرپشت و دو جانبش به طرف بالا متمایل شده بود. بدین‌ترتیب خطی مورب بر پوست لطیف ماگنولیا رنگش پدید آورده بود. این رنگ و لطافت پوست در نواحی جنوبی خیلی مورد توجه زنان بود و اگر دختری از این موهبت برخوردار می‌شد، به کمک کاله و نقاب و دستکش و پوشش‌های دیگر، از خطر سیاه شدن آفتاب گرم و سوزان جورجیا محفوظش می‌داشت.

O’Hara was not beautiful, but men seldom realized it when caught by her charm as the Tarleton twins were. In her face were too sharply blended the delicate features of her mother, a Coast aristocrat of French descent, and the heavy ones of her florid Irish father. But it was an arresting face, pointed of chin, square of jaw. Her eyes were pale green without a touch of hazel, starred with bristly black lashes and slightly tilted at the ends. Above them, her thick black brows slanted upward, cutting a startling oblique line in her magnolia-white skin—that skin so prized by Southern women and so
 carefully guarded with bonnets, veils and mittens against hot Georgia suns.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید