تصویب کاپیتولاسیون در دوره پهلوی دوم در چنین روزهایی بود که کلید خورد
ننگینتر از ترکمنچای
عیسی محمدی
پهلوی دوم و نیروهای مذهبی و مبارز و مردم، در تقاطعهای زیادی با هم برخورد داشتند. یکی از این تقاطعها، ماجرای کاپیتولاسیون بود؛ اتفاقی که هنوز هم وقتی میخواهند از اشکالات محمدرضا پهلوی سخن بگویند، اشارتها به آن میکنند. به همین دلیل است که کاپیتولاسیون در تاریخ معاصر ایران و بازخوانی عملکرد پهلوی دوم، اهمیت بسیاری دارد. آنقدر هم مهم است که راه به کتابهای درسی برده و حالا حتی بچهمدرسهایها هم میدانند که چی هست و چرا مهم شده. اما واقعاً کاپیتولاسیون چیست و آیا یکباره و دفعتاً در زمان پهلوی دوم روییده شد یا اینکه پشتوانه و تاریخی هم داشته است؟ درباره این قانون بیشتر میخوانیم.
بازگشت به عقب
امام خمینی علاوه بر سخنرانی خود، اعلامیهای هم در این مورد صادر کردند که در آن آمده بود: «...آیا ملت ایران میداند در این روزها در مجلس چه گذشت؟ میداند بدون اطلاع ملت و بهطور قاچاق چه جنایتی واقع شد؟ میداند مجلس به پیشنهاد دولت سند بردگی ملت ایران را امضا کرد؟ اقرار به مستعمرهبودن ایران نمود؟ سند وحشیبودن ملت مسلمان را به آمریکا داد؟ قلم سیاه کشید بر جمیع مفاخر اسلامی و ملی ما، ایران را از عقب افتادهترین ممالک دنیا پستتر کرد؟ اهانت به ارتش محترم ایران و صاحبمنصبان و درجهداران نمود؟ حیثیت دادگاههای ایران را پایمال کرد؟ به ننگینترین تصویبنامه دولت سابق با پیشنهاد دولت حاضر بدون اطلاع ملت با چند ساعت صحبتهای سرّی رأی مثبت داد؟ ملت ایران را تحت اسارت آمریکاییها قرار داد؟ اکنون مستشاران نظامی و غیرنظامی آمریکا با جمیع خانوادهها و مستخدمین آنها آزادند هر جنایتی بکنند، هر خیانتی بکنند، پلیس ایران حق بازداشت آنها را ندارد، دادگاههای ایران حق رسیدگی ندارند...».
داستان یک تبعید
ارتشبد فردوست: «منصور برنامههای مهمی به سود غرب داشت که یکی از آنها کاپیتولاسیون بود که با مقاومت جدی امامخمینی مواجه شد. مخالفتهای ایشان با نفوذ آمریکا و غرب و اقدامات محمدرضا در دوران دولت منصور شدت گرفت و بالاخره به تبعید ایشان به ترکیه منجر شد. همانطور که منصور به دستور آمریکا و با اختیارات ویژه به صدارت رسید، تبعید امامخمینی نیز به دستور مستقیم آمریکا بود. تصور من این است که شخص محمدرضا به این کار تمایلی نداشت و بهتر است بگویم از انجام آن واهمه داشت. شب قبل از تبعید امام، محمدرضا در کاخ میهمانی داشت و حدود 200 نفر مدعو شرکت داشتند. منصور نخستوزیر نیز حضور داشت. منصور حدود نیمساعت با محمدرضا در سالن قدم میزد و من متوجه آنها بودم. استنباطم این بود که منصور در موضوعی پافشاری میکند و محمدرضا موافق نیست. یکبار نیز شنیدم که محمدرضا به منصور گفت: «چه اصراری دارید؟» بالاخره محمدرضا مرا خواست و با بیمیلی (چون با ژستهای او آشنا بودم) گفت: «ببینید نخستوزیر چه میخواهد؟» منصور مطرح کرد که باید هرچه سریعتر آیتالله خمینی به ترکیه تبعید شود...».
پیشینهای بر یک امتیاز
اول اینکه درباره کاپیتولاسیون بیشتر بدانیم؛ اینکه قبل از دوره پهلوی هم وجود داشته و اتفاقاً در دورههای عادی خودش، امری مرسوم و بهمعنای حسننیت بوده است. نام دیگر آن حققضاوت کنسولی یا قضاوتسپاری و... بوده و هست. قبل از پهلوی دوم نیز ۲شاه دیگر درگیر آن بودهاند؛ سلطان حسین و فتحعلیشاه. فتحعلیشاه وقتی که از روسها در جنگ ترکمنچای شکست خورد، ناچار شد امتیازاتی به روسها بدهد تا ایران را بهطور کامل اشغال نکنند. به همین دلیل بود که در مفاد قراردادنامه خود، چیزی شبیه به کاپیتولاسیون را گنجانده بود. اما تاریخ بهگونهای دیگر قضاوت میکند و همین ۲شاه، متهم به خیانت و کوتاهی و سستی شدهاند. در دوره شاهعباس صفوی نیز از این حربه، برای نفوذ اقتصادی و دیپلماتیک در دربارهای اروپایی استفاده کرد. بدینترتیب که او میدانست کشیشان چه نفوذی در دربارها دارند و به همین دلیل آنها را عزت و احترام میکرد و به آنها مصونیتهایی میبخشید تا بدین وسیله بتواند راهی به بدنه نظامی و اقتصادی و سیاسی غربیها بگشاید؛ چیزی شبیه به مصونیت دیپلماتیک. به عقبتر که برمیگردیم، میبینیم که در زمانه خلفای عباسی و امپراتوری عثمانی از این دست قراردادها، منعقد میشد. آنها این امتیازها را به تجار و زائران مسیحی که قصد ورود به اماکن مقدس مسیحی و فلسطین و سرزمینهای اسلامی داشتند میدادند تا با خیال راحت بیایند و برگردند و مشکلی برایشان پیش نیاید؛ در اصل چیزی شبیه حقوق برونمرزی و مثل آن؛ چیزی شبیه به همین حق مصونیت دیپلماتیک که الان هم وجود دارد. آن موقعها عباسیها و عثمانیها، برای اینکه حسننیتی به رومیها نشان بدهند، کارهایی از این دست میکردند. در طول تاریخ نیز مهاجران یونانی به سواحل مصر و اتباع رومی که در دیگر مناطق جرمی مرتکب میشدند و... توسط قوانین خودشان محاکمه میشدند و قواعدی شبیه همین کاپیتولاسیون برایشان وجود داشت. پس از نگاه تاریخی، کاپیتولاسیون و چیزی شبیه آن، هم جنبه مثبت داشته و هم جنبه منفی؛ گاهی از موضع قدرت و برای اثبات حسننیت بوده و گاهی از موضع ضعف و از سر ناچار. هرچند در غالب موارد، امتیازی بوده که بازنده به برنده و مغلوب به غالب میداده و نوعی تحقیر به شمار میرفته.
اتفاقی که یک ننگ شد
اما موضوع کاپیتولاسیون در عصر پهلوی دوم، جز ننگ و عار برای این رژیم چیزی نداشت و تبدیل به یک افتضاح تمامعیار برای آنها شد. شاه که علاقه وافری به آمریکا پیدا کرده بود، سفرهای مختلفی به این کشور داشت. در یکی از این سفرها، قرار و مداری گذاشته شد و ایران200 میلیون دلار وام درخواست کرد. به همین دلیل بود که دوست داشت امتیازی به این کشور بدهد و این امتیاز، در ادامه مسیر خودش تبدیل به همین کاپیتولاسیون و حواشی آن شد.
پاییز خبرساز
این اتفاق در سال1343 شمسی افتاد. در تیرماه این سال، شاه سفری به آمریکا داشت. موقع برگشت هم لایحهای را به مجلس سنا فرستاد؛ یعنی در اصل، قانون کاپیتولاسیون از تیرماه شروع شد و اینکه سالروز تصویب آن به مهر و آبان بر میگردد. در سوم مردادماه همین سال هم بود که مجلس سنا، جلسهای فوقالعاده تشکیل داد تا به بررسی آن بپردازد. البته مخالفانی هم داشت، برخی از سناتورها ته دلشان نبود که چنین قانونی تصویب شود اما یا سکوت کردند یا کاری از دستشان ساخته نبود. تا اینکه پاییز از راه رسید و مهرماه، قانون نهایی و اصلی در مجلس تصویب شد.
برخلاف پدر و قجرها
اما یکی از قضایایی که باعث میشد تصویب چنین قانونی برای پهلوی دوم سنگین تمام بشود، این بود که چیزی شبیه به این قانون، در زمان پایان قاجارها لغو شده بود؛ یعنی همان قانونی که به واسطه شکست خفتبار ترکمنچای چنین وضعیتی را برای ایران ایجاد کرده بود، بعد از انقلاب اکتبر روسیه و الغای امتیازات استعماری دولت تزاری، حذف شد. بدینترتیب که لنین اعلام کرد که بله، برای اثبات حسننیتمان همه امتیازات گرفتهشده استعماری قبلیها را حذف میکنیم. دولت وقت ایران هم سریع وقت را غنیمت دانست و مصوبهای را تصویب کرد تا نهتنها کاپیتولاسیون روسها، بلکه چنین قانونی برای دیگر کشورها نیز لغو شود. البته رسمیشدن این امر کمی طول کشید و به زمان رضاخان محول شد که به مجلس رفت و صورت قانونی پیدا کرد. گفتنی است که در این قرارداد کاپیتولاسیونی روسها، هیچ فردی از ایران و دولت ایران حق نداشت بدون اجازه وارد ساختمان یک روس شود و برای این منظور باید مجوزهای لازم را از سفارت روسیه میگرفت. از سوی دیگر روسها در ایران اگر مرتکب جرمی میشدند، باید طبق قوانین روسیه محاکمه میشدند. حالا تصور کنید که محمدرضا برخلاف پدر و قجرها، دست بهکاری زده بود که عملا حیثیت ملی کشور را نشانه گرفته بود.
انحراف هوشمندانه در یک قرارداد منطقی
آغاز کاپیتولاسیون در پهلوی دوم از سال1340 بود. در این سال قرارداد وین امضا شد و ایران نیز جزو کشورهای امضاکننده آن بود. این قرارداد، به مستشاران آمریکایی مستقر در ایران مصونیت و معافیت میبخشید. در قرارداد وین، به واقع این سفرا و مأموران و کارمندان کنسولی بودند که در کشورهای دیگر، چنین مصونیتهایی داشتند؛ همان چیزی که تحت عنوان مصونیت دیپلماتیک از آن یاد میشود. قرارداد وین شامل سفرا و مأموران سفارتخانهها بود. در اینجا ۲ نکته وجود داشت؛ اول اینکه آنها عملاً دیپلمات حساب میشدند و طبیعی بود که باید مصونیت دیپلماتیک داشته باشند؛ همانطور که امروزه هم چنین امری برای ما قابل درک است. دوم اینکه افراد در استخدام دولت خودشان بودند. اما در این میانه، یک انحراف خاصی روی داد که باعث شد چیزی که تحت عنوان کاپیتولاسیون میشناسیم، شکل بگیرد. پس تا اینجای عمل، باید درک کنیم که قرارداد وین ارتباطی با کاپیتولاسیون ندارد و انحراف در آن است که منجر به این امر شده است.
آنها که دیپلمات شدند
ایران تصمیم گرفت که حتی به مستشاران آمریکایی و کس وکارشان هم مصونیت دیپلماتیک ببخشد. نکته اینجا بود که این مستشاران، اول اینکه دیپلمات نبودند، دوم اینکه در استخدام دولت ایران بودند نه یک دولت خارجه. و چطور دولتی میتوانست به خارجیان مستخدم خودش مصونیت دیپلماتیک از نوع دیپلماتها ببخشد؟ تناقض عجیبی بود. اما در نهایت اینکه با یک رأی شکننده 74 به 61، انتقال حق مصونیت دیپلماتیک به مستشاران نیز در همان مهر 43تصویب شد. پس چیزی که تحت عنوان کاپیتولاسیون میشناسیم نه قرارداد وین که در واقع انتقال حقوق بند دوم کنوانسیون وین به مستشاران آمریکایی بود، عملاً در استخدام دولت ایران بودند. دکتر مظفر بقایی کرمانی، رهبر حزب زحمتکشان ایران، در آن دوره گفت که عملاً کاپیتولاسیون زده شد و این قانون، حتی خفتبارتر از عهدنامه ترکمنچای است.
طوفان یک روحانی
کمکم خبرها درباره تصویب چنین قانونی به گوش مردم رسید و چنین بود که آیتالله سیدروحالله خمینی، در چهارم آبان 1343شمسی، در قم سخنرانی کوبندهای در اینباره ایراد کردند. این فرازها از سخنرانی معظمله بارها از رسانههای ایرانی پخش شده است؛ همان سخنرانی معروفی که چنین آغاز میشود: «... عزت ما پایکوب شد، عظمت ایران از بین رفت، عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند. قانونی را به مجلس بردند که در آن ما را ملحق کردند به پیمان وین... که تمام مستشاران نظامی آمریکا با خانوادههایشان، با کارمندهای فنیشان، با کارمندان اداریشان، با خدمهشان... از هر جنایتی که در ایران بکنند، مصون هستند. ملت ایران را از سگهای آمریکا پستتر کردند. چنانچه کسی سگ آمریکایی را زیر بگیرد از او مؤاخذه میکنند، اگر شاه ایران یک سگ آمریکایی را زیر بگیرد مؤاخذه میکنند. چنانچه یک آشپز آمریکایی شاه ایران را زیر بگیرد، بزرگترین مقام را زیر بگیرد، هیچکس حق تعرض ندارد. آقا من اعلام خطر میکنم، ای ارتش ایران من اعلام خطر میکنم، ای سیاسیون ایران من اعلام خطر میکنم... والله گناهکار است کسی که فریاد نکند. ای سران اسلام به داد اسلام برسید. ای علمای نجف به داد اسلام برسید. ای علمای قم به داد اسلام برسید...». وی همچنین کاپیتولاسیون را سند بردگی ملت ایران نامید. در سیزدهم آبانماه بود که امام خمینی را دستگیر و به ترکیه تبعید کردند. البته بعدتر حسنعلی منصور، در مجلس سنا سخنرانی کرد و گفت که آمریکاییها توافق کردهاند اگر موردی ضرورت داشته باشد، از او سلب مصونیت میکنند تا در ایران محاکمه شود؛ یک عقبنشینی کامل.
ترور در بهمنماه
حسنعلی منصور در آبانماه همین سال، در مجلس سنا چنین سخنانی را ایراد کرد: «... بنده متأسفم که از چند روز گذشته مسائلی به گوش خورد که بسیار تأسفانگیز است. سناتورهای محترم بهخاطر دارند که چندی پیش طی لایحهای مصونیت سیاسی به عدهای از مستشاران نظامی آمریکا اعطا شد که تنها و خاص این مملکت نیست(؟!) و در کشورهای همسایه نیز سابقه دارد؛ در این زمینه تحریکاتی به گوش رسید که دور از شأن این ملت و مملکت است... چون ممکن است اعمال نفوذ بعضی از اعضای ستون پنجم که عدهای از آنها شناخته شدهاند تأثیری داشته باشد، این بود که بنده لازم دانستم این مسئله را موشکافی کنم. اشاعه اکاذیب منحصر به عده محدودی نیست. ملت ایران تمام رشتههای ناامنی را گسیخته و دولت ایران با دادن مصونیت سیاسی به چند مستشار نظامی، کوچکترین زیانی به حقوق ملت ایران نمیرساند. کشورهای بزرگ و کوچک دیگری هم برای تقویت دفاعی کشور خود چنین اعتباراتی را گرفتهاند. ملت ایران یکدل و یک جهت پشتیبان دولت خدمتگزار است». او ۳ماه بعد توسط فداییان اسلام ترور شد.