دل خوش میخواهم! به اندازه یک اثر انگشت! رفته بودم دنبال دل خوش برای شب یلدا، چقدر گشتم در عصر همین دوشنبه آفتاب ندیده این هفته که آسمان درگیر وارونگی هوا بود و از پژمردگی، سربهزیر ایستاده بود.
پاییز به واپسین روزهای خود نزدیک میشود و حال و هوای یلدا و این شب خاطرهانگیز کمکم مهمان خانههایمان میشود اما شیوع ویروس کرونا امسال یلدای متفاوتی برای ما رقم خواهدزد.
علاقه دیرین ایرانیان به داستانخوانی و قصه شنیدن، آنها را پای صحبت نقال و پردهخوانی مینشاند که برایشان داستانهایی جذاب از آثار ادبی کهن، بهخصوص از شاهنامه تعریف میکرد.
یلدای امسال، بیشک همه ما یلدای متفاوت و منحصر بهفردی را تجربه میکنیم؛ یلدایی که به دور از دورهمیها و جمعشدن خانه پدربزرگها و مادربزرگها به صبح میرسد.
گرچه دورهمیهای خانوادگی در شب یلدا محدود و بهتر است بگوییم ممنوع شده اما این شب فرصت خوبی برای اعضای هر خانواده است تا دور هم یک شب بهیادماندنی را تجربه کنند.
از قصههای ساعت 9شب رادیو، تا قصه ظهر جمعه و قصههای خوب برای بچههای خوب، گوشمان از کودکی تا امروز به شنیدن صدای قصهگوهای مختلفی عادت کرده و داستانهای جذابی از قصهگوهای ماندگار خواندهایم.