کسی نیست بیا زندگی را بدزدیم
افق روشن است و من بربام خانه ایستادهام در این صبح صادق که نامش یکشنبه است اما دلم بیقراراست، آنقدر که نام تو را گم میکنم، تو که همیشه با منی! چرا؟ چون نام همه فصلها تا اطلاع بعدی کروناست! پس بروم کمی رؤیا ببافم، بروم سر کوچه، کسی را پیدا کنم و بگویم من میخ و تو چکش، بزن تو سرم تا درد بکشم، بزن تو سرم که خم شوم روی قفسه درد، وقتی گرانی در رقابت باکرونا دست زندگی را بسته است.