13
دو شنبه 18 اسفند 1399
شماره 8177
درنگ
123
123
پیامـک شما را درباره این صفحه می خوانیم

محور گفتمان عقلانیت در آموزش عالی

شهریور سال ۸۱ به حکم آقای دکتر معین که برآمده از مکانیسم جدید انتخاب رؤسای دانشگاه‌ها یعنی مشورت با شورای دانشگاه تهران بود، بنده افتخار خدمتگزاری در دانشگاه تهران در سمت رئیس دانشگاه را پیدا کردم.
ویژه
در روزهای پایانی بهمن‌ماه به بهانه بازنشستگی دکتر مصطفی معین وزیر اسبق علوم، تحقیقات و فناوری از استادی دانشگاه مراسم نکوداشتی در کتابخانه ملی برای ایشان برگزار شد.
همانطور که می‌دانید ایشان داماد خانواده ما هستند و من هم یک دختر بیشتر نداشتم و در نتیجه بسیار حساس بودیم برای اینکه ازدواج ایشان ازدواج موفقی باشد و حالا بعد از آن مسائل اولیه که خواستگاری می‌آمدند، آقای دکتر ملک‌زاده به وسیله خانم [مرضیه] دباغ به من پیغام داده بودند برای ازدواج ایشان با آقای دکتر.
خدا را به شهادت می‌گیرم که واقعا اگر کاری انجام شده، لطف خودش بوده که راه را باز کرده است.
در فرصتی کوتاه می‌خواهم سابقه 50سال رفاقت با دکتر معین را روایت کنم؛ کاری که برای من سخت است. تلاش می‌کنم اینها را در پنج‌ اپیزود کوتاه بنویسم.
هجده سالگی بود و اول دانشگاه و شوری که توانست دوم خرداد ۷۶ را بیافریند. پر از امید و سرشار حس و حرکت برای آینده‌ای که برای ما بود. باور کرده بودیم نسل جدیدی خواهد آمد.
در این مجال کوتاه اشاره‌ای می‌کنم به گوشه‌ای از فعالیت‌های دکتر معین در اعتلای ‌شأن علمی و فرهنگی ایران در یونسکو.

معماری تحول‌نسلی دانشگاه‌ها

سال ۷۶ که آقای دکتر معین در دور دوم وزارت کار‌شان را شروع کردند، از من به‌عنوان معاون آموزشی دعوت کردند.
دانشگاه دانش‌بنیان و دانشجوی جامعه‌پذیر

دانشگاه دانش‌بنیان و دانشجوی جامعه‌پذیر

قبل‌ترها به پزشک‌ها، حکیم می‌گفتند. دکتر معین هم پزشک است، بنابراین به روایت گذشته حکیم است و از طرف دیگر حکیم به اعتبار اهل لغت، به‌معنای حکمت، به‌معنای علم است، عدل است، حکمت است.
آرام نخواهد گرفت
آرام نخواهد گرفت
یکی دو خاطره از ایام درازی که در دانشگاه شیراز بودم می‌گویم. سال‌های انقلاب فرهنگی، انقلاب پس از انقلاب ۵۷ بود، در خلوت دفتر کار شیرازم نشسته بودم و به درس و مشق معمولم می‌پرداختم.
PDF درنگ
کوتاه درنگ
بیشترین آشنایی من با آقای دکتر معین در عالم سیاست است اما شناخت امروز من خیلی فراتر از آن هست و مایل هستم که این شناخت را به اشتراک بگذارم، به قول امروزی‌ها شاید افق‌گشایی شود.