
آرام نخواهد گرفت

پروفسور یوسف ثبوتی_بنیانگذار دانشگاه تحصیلات تکمیلی علوم پایه زنجان
یکی دو خاطره از ایام درازی که در دانشگاه شیراز بودم میگویم. سالهای انقلاب فرهنگی، انقلاب پس از انقلاب ۵۷ بود، در خلوت دفتر کار شیرازم نشسته بودم و به درس و مشق معمولم میپرداختم. درِ اتاق را رئیس بخش فیزیکمان که دیروز فارغالتحصیلش کرده بودم و امروز رئیسم بود باز کرد و جناب آقای دکتر معین را، رئیس دانشگاه را، به درون آورد. البته محافظ مسلح ایشان در بیرون اتاق ماند. ظاهرا رئیس در تور شناسایی دانشگاه به بخش فیزیک تشریف آورده بودند و افتخار همصحبتی نصیب بنده شده بود. نخستین بار بود دکتر معین را میدیدم. گفت و گپ خوبی داشتیم. دو فقره از صحبتهایمان یادم است. فرمودند فیزیک به پرسشهای متافیزیکی هم میپردازد؟ پاسخم ناامیدکننده بود. متافیزیک یک پیشوند یونانی و بهمعنای ورا و فراست. عرض کردم فیزیک چگونه میتواند به وراتر و فراتر از خود بیندیشد؟ فیزیک به شناخت دیده شدنیها و دستیافتنیها میپردازد و سخن آدمهای زمینی است. پرسیدند دانشگاه را چگونه میبینید؟ پاسخم ناامیدکنندهتر بود. دانشگاهی را که بسته است نمیتوانم توصیف کنم و داوریام را به پس از بازگشایی دانشگاهها موکول میکنم.
سالها گذشت، دکتر معین وزیر علوم و من رئیس انجمن فیزیک ایران شدم. در سال ۶۹ برای شرکت در کنفرانس سالانه انجمن فیزیک به همدان میرفتم. هواپیما خلوت بود. یک صندلی خالی در ردیفهای وسط پیدا کردم و از جوانی که در صندلی کنار پنجره نشسته بود اجازه خواستم و نشستم. جوان بهنظرم آشنا آمد. بهنظرم رسید یکیدو نفری که در صندلیهای دور و بر بودند از همراهانش هستند. خاطرات گذشتههایم را کاویدم و پرسیدم جناب عالی دکتر معین وزیر علوم تشریف دارید؟ پاسخ مثبت شنیدم. سر صحبت از آموزش و پژوهش باز شد. در سالهای پس از جنگ تحمیلی با عراق، تب تحصیلات تکمیلی دانشگاههای کشور را گرفته بود. شمار زیادی از جوانان از جنگ برگشته طالبش بودند، بالاتر از همه در کشوری که 8سال جنگ فرسودهاش کرده بود، نه پولی بود، نه استادان مبرز و نه مدیران دانشگاهی جوان و بیتجربهاش به مقتضیات تحصیلات تکمیلی که در جایجای کشور مثل قارچ سبز میشد، اشراف لازم را داشتند. خود من یکی از مدعیان بودم. از سال ۱۳۴۶ در شیراز کارشناسی ارشد و در ۱۳۶۷ دکتری فیزیک بهوجود آورده بودم. از نگرانیهایم با وزیر سخن گفتم و شنیدم. فرمودند پیشنهادهایت را روی کاغذ بیاور. چند روز پس از کنفرانس همدان اجازه ملاقات با وزیر در دفتر خیابان دکتر نجاتاللهی نصیبم شد. نوشتهای تقدیم کردم و اجازه خواستم در نقطهای که از تهران دور باشد ولی نه خیلی دور، دانشگاهی که دانشجوی کارشناسی نداشته باشد و کارمند اداری و خدماتی کارکشته در آن نباشد بنیاد نهم. دلایلم برای شرایطی که داشتم به شرح زیر بود: وسوسهها در تهران حواسپرتی میآورند و تمرکز روی آموزش و پژوهش خوب را مختل میکنند. در کشوری که با بوروکراسی خو گرفته است برای هر کاری که آدم بخواهد انجام دهد باید یک پایش در تهران باشد. سوم، دانشگاهها در تربیت دانشجوی کارشناسی، تجربه و امکانات نسبتاً خوب دارند و لازم نیست همه به آن بپردازند. چهارم، کارمند باسابقه نمیتواند ترک عادت کند و از اینکه مقررات آییننامه را باید در جهت تصدیع انجام دهد و نه برای جلوگیری از آن بهکار بَرَد، دست بردارد، بهتر است کارمند نداشته باشیم. جناب وزیر دکتر مصطفی معین با درخواستهایم موافقت فرمود. گفت دو طبقه پایینتر پیش آقای حسین راغفر، که مسئول روابط علمی و بینالمللی وزارتخانه بود بروم. آقای راغفر استقبال خوبی کرد. ظاهراً دکتر معین در همان دو دقیقهای که پلههای ساختمان را پایین میرفتم به دکتر راغفر تلفن زده بود و گفته بود کسی را به پیشش فرستاده و مواظب باشد که آدم کمحوصلهای است. چنین بود که گام اول برای تأسیس مرکز و بعداً دانشگاه تحصیلات تکمیلی در علوم پایه زنجان برداشته شد. سال ۱۴۰۱ سی سالگیاش را جشن خواهیم گرفت و شاهد بالندگی نهالی خواهیم بود که خود دکتر معین، اجازه کاشتنش را داد و امروز درخت تناوری شده است.
سخن دیگرم، دکتر معین ارادت خاصی به محمد عبدالسلام داشت. عبدالسلام فیزیکدان بلندآوازه پاکستانی برنده جایزه نوبل و پایهگذار مرکز فیزیک نظری و آکادمی علوم جهان که هر دو در تریست ایتالیا مستقر بودند، است. در سال ۱۳۶۸ مجمع عمومی آکادمی در یکی از کشورهای آمریکای لاتین برگزار میشد. دکتر معین در این مجمع شرکت کرد. من هم که در همان سال به عضویت آکادمی مفتخر شده بودم قرار بود شرکت کنم ولی مقدوراتم اجازه نداد. یکماه بعد باخبر شدم که عبدالسلام به کشورهای عضو آکادمی که همه از کشورهای در حال توسعه بودند پیشنهاد کرده است هرکدام که میتوانند در کشور خود یکی از سه چیز را تأسیس کنند. یکی مرکز کیفیت در علوم دقیق. دو، یک پژوهشکده کیفیت در علوم تکنولوژی و سه، یک کتابخانه منطقهای برای علوم و تکنولوژی برای دادن خدمات علمی به دانشمندان منطقه جغرافیایی خود.
من این توصیهها را بهانه کردم و خدمت دکتر معین رسیدم و گفتم جنابعالی با اختیارات وزارتی و توجه ویژهای که به دانشگاه و فناوریهای روز دارید میتوانید هرسه توصیه عبدالسلام را جامه عمل بپوشانید. مأموریت یافتم در این مورد نیز نظر بدهم. در سابقه تأسیس دانشگاه تحصیلات تکمیلی زنجان نشانی از توصیههای عبدالسلام را میتوانید بجویید. پیشنویس اساسنامه کتابخانه منطقهای در خانه شیراز من و با مشارکت دکتر رضا منصوری نوشته شده است. سالها عضو هیأت امنای کتابخانه بودم. مرکز فناوریهای پیشرفته کرمان نیز در پاسخ به ندای عبدالسلام تأسیس شده است. من هنوز عضو هیأت امنایش هستم. آنچه گفته شد نمونهای است از آنچه من بهعنوان یک معلم و نه چندان علاقهمند به آنچه در دور و برم میگذرد، از دکتر مصطفی معین دیدهام. دیگران بیش از اینها میدانند و مطمئنا بیش از من از کردههای وی سخن خواهند گفت. هنوز سالیان دراز در پیش دارد و نخواهد توانست آرام بگیرد و از آنچه در توان دارد تقدیم این خاک و بوم نکند.